تاریخ انتشار:1398/11/16 - 17:19 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 130346

سینماسینما، حسین سلطان محمدی

مجید مجیدی در سال ۱۳۷۹، فیلم «باران» را می سازد و در آن، خانواده ای افغانی حاضر در ایران را در تلاشی همگانی برای امرار معاش نشان می دهد و حتی دختر خانواده با وانمود کردن اینکه پسر است، در این تلاش در کارگاه ساختمانی حاضر است و در میانه روایت، پسری ایرانی با پی بردن به هویت واقعی او، دل در گرو عشق او می گذارد اما سیر حوادث، این خانواده را رهسپار افغانستان کرده و این عشق، در همین جا ختم می شود. سالها بعد، برادران محمودی فیلم «چند متر مکعب عشق» را می سازند. همان داستان مجیدی است با چند تحول جامعه شناختی. خانواده افغانی نیازمند تلاش همگانی، تبدیل به خانواده دونفره شده (یک پدر و یک دختر) و پدر کار می کند و دختر شنگول و سرخوش با موبایل سرگرم است و دل در گرو عشق پسری ایرانی می گذارد. در این فیلم، تحول زیستی افغانی های مقیم ایران، رو به بهبود نشان داده می شود. یکی کار می کند و یکی سرگرم است. همان علاقه پسر و دختری که در فیلم باران، با حجب و حیا همراه است، در اینجا کمی پرده حیای‌اش دریده می شود و در حالی که پسر در حال آماده شدن برای خواستگاری کردن است، او را با دختر سر به هوا، به درک واصل می کنند! بعدها مشخص می شود برادران محمودی که از پدر ایرانی و مادر افغانی هستند، سختی هایی در دو کشور ایران و افغانستان، حاصل از این پیوند داشته اند. و اکنون برای نشان دادن تلخی و پیامدهای این نوع ازدواج دوملیتی، قهرمانان خود را به فرجامی تلخ می کشانند.
حالا رسیده ایم به «مردن در آب مطهر» که با صلیب به تیتراژ می رسد. در این فیلم، باز هم برخورد با افغانی ها در ایران به رخ کشیده می شود، اما در انتها، مرگ افغانی به دست ایرانی را شاهدیم. این بار جامعه افغان، با وجود شعارهایی در زبان کاراکترهای روایت که افغانستان جنگ و مرگ و … است، به این تحول زیستی رسیده اند که افق زندگیشان را فراتر از جغرافیای کشور همسایه، به قاره همسایه ببرند و راحت پول درآورند هزینه کنند ولی ایرانی ها در اندازه مردمانی خشن، متجاوز، دزد و … و قاچاقچی انسان نشان داده می شوند. این بار ناله زده می شود که در ایران کسی به آنها هویت نمی دهد و افغانی ها برای ایرانیان، طعمه بی ناموسی و طمع اقتصادی و … هستند، بگذریم که خود افغانی ها هم در حال سرکیسه کردن ایرانیها با مثال شیشه عطر هستند. هنوز پیامدهای ازدواج پدر ایرانی و مادر افغانی در داستان نمودار است و این بار با غیظ بیشتر، همه ایرانی ها یکسان و متهم شمرده می شوند!
آیا این بار ناله متظاهرانه این دو برادر فیلمساز، نسبت به این سرگذشت خانوادگی، پایان این نوع داستانسرایی خواهد بود؟ آیا دست از سر ایرانی که به آنها امکان فیلمسازی و حتی رساندن آثار آنها به اسکار (اگرچه با نام افغانستان) را داد، بر می دارند؟ و آیا ما در فیلم بعدی آنان، فقط تحول جامعه شناختی افغانیان را شاهد خواهیم بود؟

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها