تاریخ انتشار:1401/06/07 - 21:26 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 180376

سینماسینما، محمود توسلیان


زبان جدای هر تعریفی یک ویژگی بسیار مهم دارد و آن هویت بخشی به گویش‌وران خودش است. فارغ از اینکه فکر و زندگی ما به تمامی تحت تاثیر زبان‌مان است، این هویت ما است که فردیت ما را می‌سازد و این فردیت به هنرمان شکل می‌دهد. به بیان دیگر آن‌چه امروزه از آن با نام فرم (شکل، صورت) یاد می‌شود، چیزی نیست جز هویت ما. اینجاست که به راحتی می‌توان دعوای قدیمی فرم و محتوا را پایان داد و دریافت که فرمی بدون محتوا و محتوایی بدون فرم وجود ندارد. اما در این میدان نقش نخست را هویت هر هنرمند می‌سازد و در چنین موقعیتی است که زبان مانند هستۀ مرکزی یک پدیده میان‌دار می‌شود و بر هرآن‌چه در محیط خودش دارد، اثر می‌گذارد.
این روزها کمتر هنرمندی است که نداند زبان میدان نبرد میان قدرت‌مداران است. حالا دیگر چندان لازم نیست برای بهره‌کشی از یک سرزمین قشون‌کشی کرد و به کمک تسلیحات و نیروی انسانی فراوان دست به کشت و کشتار زد تا آن سرزمین را تصاحب کرد. در چنین اوضاعی نیروهای متهاجم قدرت طلب، بدون خون و خون‌ریزی و به وسیلۀ تهاجم به زبان – و نهایتا فرهنگ- آن قوم و سرزمین به خواسته‌های خود می‌رسند. پس پرداختن به زبان و اهمیت دادن به سیاست‌گذاری در این زمینه به امری مهم تبدیل می شود که باید در تمامی زمینه‌ها گسترش پیدا کند.
اگر چه زبان رسمی و معیار در کشور ما زبان فارسی است و این از اصلی‌ترین عوامل پیوند ملی محسوب می‌شود، اما فراموش نکنیم که یکی از نقاط قوت فرهنگی ما وجود اقوام با زبان و گویش‌های مختلف است که موجب ثروتمندی فرهنگی ما شده است. در همین زمینه سینما به عنوان ابزار روایت‌گری و تثبیت کنندۀ بازوهای اجتماعی و تاریخی هنر روایی نقش مهمی دارد و ساختن آثاری به زبان، گویش‌ و لهجه‌های مختلف می‌تواند در پیش‌بردن اهداف والای هنری نقش بسزایی داشته باشد.
یکی از سرفصل‌های مهم سیاست‌گذاری زبانی در دهۀ گذشته، میدان دادن به زبان اقوام در جنبه‌های مختلف است که بی شک فیلم ساختن به آن زبان‌ها می‌تواند در دیپلماسی درون فرهنگی و بیرون از مرزها موثر واقع شود. خوشبختانه در سال‌های اخیر این توان در جان فیلمسازان ما به باوری رسید که آثار درخور توجهی تولید کردند که از آن میان می‌توان به فیلم‌هایی مانند زمانی برای مستی اسب‌ها و نامو (به کردی) من یوسفم مادر و سامی(به عربی) و ائو، پوست و کومور( به ترکی آذری) اشاره کرد.
موقعیت مهدی و آتابای- به واسطۀ حضور هوشمندانۀ هادی حجازی فر- در نیمۀ اول سال ۱۴۰۱ به لحاظ بهره‌مندی از زبان ترکی آذری و ایجاد پیوندی مناسب میان این زبان و سایر عناصر دخیل در ساخت یک اثر، آثار قابل توجهی‌اند. نخستین نکته‌ای که در هر دو فیلم در ابتدای امر و به عنوان هستۀ اصلی توانمندی در به کارگیری زبان ترکی نمایان می‌شود، سره‌گرایی زبانی است. به این مفهوم که واژگان و عباراتی که نویسنده و ای بسا کارگردان در گفت و گوها به کار می‌برند، اغلب از ترکی آذری اصیل است و کمتر وام‌گیری و گرته‌برداری شده است. از آنجایی که زبان فارسی، زبان رسمی سرزمین ماست، طبیعی است که پرکاربرد بودنش روی سایر زبان‌های داخلی موثر واقع شود. زبان ترکی هم از این موضوع جدا نیست و امروزه بسیاری از گویشوران زبان ترکی در کشورمان، واژگان فارسی بسیاری را در ترکی دخیل کرده‌اند. اما در موقعیت مهدی و آتابای به حد زیادی این موضوع با دقت فراوان از آسیب دورمانده و این آثار به عنوان اسناد هنری این دوره در حفظ اصالت‌های ترکی آذری قدم شایانی برداشته است.
موقعیت مهدی همان‌طور که از عنوانش پیداست، دربارۀ موقعیت‌های شهید مهدی باکری است. فیلم با روزهایی از زندگی شهید -گرانقدر- باکری آغاز می‌شود که تصمیم به ازدواج دارد و طبیعی است که چنین رویدادی در زندگی رزمنده‌ای از جان گذشته یک چالش محسوب می‌شود. درست از همینجاست که مخاطب درمی‌یابد، التهاب بخش عمده‌ای از این روایت است و واژه‌های به کار برده شده و همچنین موقعیت‌ها و عناصر بصری این التهاب را با خود می‌آورد. نوع برخورد دختر جوان در مراسم سادۀ خواستگاری و نیز رفتار باحیای شهید باکری جنس خاصی از واژه‌ها و لحن متناسب با آن را تولید می‌کند. یکی از ستون‌های هر زبان و گویش لحن و تاکیدهای وزنی در آن است. از این بابت، زبان ترکی به زبان فارسی نزدیک است، ساختاری موزون و شعروار؛ که بیشتر مخاطبان خود را همراه می‌کند. البته گویشوران این زبان به این مهم واقف‌اند. منظور من مخاطبانی‌اند که معنای این زبان را نمی‌دانند. در واقع دانستن یک زبان با فهمیدن آن از یک جنس نیستند. غیر فارسی‌زبانانی که از حرف‌زدن یک فارسی‌زبان لذت می‌برند، آن دسته از افرادند که زبان فارسی را نمی‌دانند اما می‌فهمند. این فهمیدن به اعتباری می‌تواند تعریف دیگری از لحن در زبان گفتار باشد. اگر دقت کرده باشید، در لحظات همراهی برادر شهید باکری با او، همدلی‌‌هایی به نظر می‌رسد که شاید نیاز مخاطب به شنیدن صدای بازیگر یا خواندن زیرنویس فارسی را مرتفع کند. شکی ندارم که بسیاری از ما در برخورد با صحنه‌های زیادی از فیلم‌های غیر فارسی زبان با چنین فرآیندی روبرو شده‌ایم. بگذریم.
ما در موقعیت مهدی شهید باکری را در موقعیت‌هایی می بینیم که شاید ذهنی‌تر و خصوصی‌تر است و همین موضوع سبب می‌شود که زبان گفتاری هم سراغ فرهنگ واژگان فردی‌تری برود. نکتۀ مهم اینجاست که در این شرایط انتخاب واژه‌های مناسب در بستر چنین موقعیت‌هایی کار دشوارتری نسبت به خلق نوشتار در موقعیت‌های عمومی است؛ چرا که زبان شخصی‌تر و درونی‌تر می‌شود. از ازدواج تا شهادت شهید باکری این فرایند زبانی عمیق‌تر و جاافتاده‌تر می‌شود.
این گرایش در آتابای به مراتب پیچیده‌تر و شخصی‌تر می‌شود. کاظم (آتابای) جوان با تجربه و توانمندی است که از ظرفیت‌های گردشگری در روستای محل تولدش به خوبی آشناست و آنجا را به محیط جذابی برای علاقه‌مندان تبدیل کرده است. اما تجربۀ عشقی ناکام در گذشته و بحران‌های ریز و درشت خانوادگی‌اش از او شخصیتی سردرگم برساخته است که نه فقط با بیرون، که با درون خودش هم در گفت و گوست. طبیعی است که زبان در چنین شرایطی محتاط می‌شود و دستور زبان و انتخاب واژگان دشوارتر.
در آتابای نیز زبان به شکلی پاکیزه و روان به کار گرفته می‌شود. با این تفاوت که موضوع قصه این امکان را به نویسنده می‌دهد که از فرهنگ عامه بیشتر استفاده کند و این زبان را فربه‌تر و کاربردی‌تر می‌کند. ترکی آذری در آتابای بیشتر به موضوع زبان اهمیت می‌دهد و از آن به نحوی بهره می‌برد که به یکی از ارکان ضروری فیلم بدل می‌شود. چرا که در آتابای سه شخصیت فارسی زبان نیز داریم. این اتفاق سبب می‌شود که شخصیت‌های مرتبط با این سه نفر از امکان فارسی‌دانی خود پرده‌برداری کنند. این ظرفیت رنگ تازه‌ای به روایت می‌بخشد که در کنار استفادۀ مناسب از موسیقی (استاد حسین علیزاده) کیفیت را افزایش می‌دهد. در واقع حضور هادی حجازی‌فر در هر دو اثر، گویای این نکته است که برای استفاده از ظرفیت‌های یک زبان باید از کسانی کمک گرفت که به آن جغرافیا تعلق داشته باشند و آن زبان را بشناسند و به وسیلۀ آن تکلم کرده باشند.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها