تاریخ انتشار:1402/05/17 - 20:17 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 189300

سینماسینما، مینو خانی

«اوپنهایمر» دوازدهمین فیلم کارگردان بریتانیایی-امریکایی، کریستوفر نولان در ژانر زندگی‌نامه‌ای طی روزهای گذشته در امریکا و اروپا اکران شد. نولانی، کارگردانی است که ژانرهای مختلفی از ابرقهرمانی و علمی-تخیلی اکشن گرفته تا جنگی و درام روان‌شناسانه را آزموده و با هر اثرش علاقه‌مندان سینما را حیرت‌زده کرده است. این بار اما حیرت نه فقط از فرم درست و اصولی کارگردانی، که از موضوع است. 

«اوپنهایمر» درباره زندگی جی. رابرت اوپنهایمر، سازنده بمب اتم است که در سال ۱۹۴۵ و طی جنگ جهانی دوم بر سر ساکنان شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ریخته شد. بمبی که هم پایان یکی از مهمترین جنگ‌های سده بیستم را رقم زد و هم شروع جنگ‌های دیگر را اعلام کرد. چرا که سلاح اتمی، همانطور که هم در فیلم گفته شد و هم می‌دانیم در عین اینکه برای دارنده آن کشور قدرت است (صحنه‌ای از فیلم را به یاد بیاورید که بعد از انفجار بمب در هیروشیما، بازتابش در جلسه‌ای در امریکا بررسی می‌شد، شور و شعف حضار از داشتن چنین قدرتی، لرزه بر اندام هر انسانی می‌اندازد) و برای کشورهای دیگر ابزار رعب و وحشت به حساب می‌آید. 

این سلاح عجیب و خطرناک را امریکا با تلاش‌های یک دانشمند فیزیک اتمی در رقابت با آلمان فاشیست و شوروی کمونیست به دست آورد، نکند آنها زودتر به این سلاح دست پیدا کنند. دو میلیارد دلار طی ۳ سال با حضور ۴ هزار نفر هزینه شد تا پروژه منهتن (پروژه ساخت بمب اتم) به سرانجام برسد و یکی از خطرناک‌ترین سلاح‌های کشتار جمعی ساخته شود. در مستند گفتگو محوری که فرانسوی‌ها به مناسبت سالروز انفجار بمب اتم در هیروشیما ساختند، دیدم که حتی پزشکانی از امریکا برای مداوای زخمیان رفتند. آنها جلوی دوربین اقرار کردند که امریکا بمب را ساخت، منفجر کرد و ما را به ژاپن فرستاد تا راه درمان آن را پیدا کنیم. پازلی که هر چقدر قطعات آن را جابه‌جا می‌کنیم، ناتوان‌تر از درک آن می‌شویم. در فیلم می‌بینیم که امریکایی‌ها نگران ساخت این بمب توسط آلمان‌ها و روس‌ها هستند، شاید چون می‌ترسیدند این بمب بر سر آنها ریخته شود! آیا دلیل آنها برای ساخت این بمب فقط پایان دادن به جنگ بود؟ فقط برای تلافی حمله ژاپن به پرل هاربر؟  

نولان فیلمنامه را بر اساس کتاب «پرومته امریکایی، تراژدی و پیروزی جی. رابرت اوپنهایمر» تحقیقی از کای بیرد و مارتین ج. شروین نوشته است. کتاب برنده جایزه پولیتزر در حوزه زندگی‌نامه شد. نویسندگان کتاب طی ۲۵ سال تحقیق، با صدها نفر مصاحبه کردند. آنها بیش از ۲۶ هزار مدرک برای نگارش این کتاب جمع‌آوری کردند و این مدارک را در اختیار کتابخانه کنگره قرار دادند تا عموم به آن دسترسی داشته باشند و آیندگان بدانند نام یکی از مهمترین دانشمندان فیزیک سده بیستم چطور و چگونه ماندگار شد و حالا این دانشمند در اسناد تصویری با روایتی داستان‌گونه و احتمال زیاد با چاشنی تخیل کارگردان به گونه‌ای ماندگار می‌شود که دیگر کمتر کسی در جهان نام او را از یاد خواهد برد، نام کسی که وحشتناک‌ترین سلاح کشتار جمعی را ساخت. 

در عنوان کتاب واژه «پرومته» آمده و به نظر می‌رسد نویسندگان می‌خواهند مخاطب را به افسانه پرومته ارجاع دهند. درباره پرومته اینطور آمده است: «سمبل عصیان بشر است در برابر سرنوشت و تقدیر؛ قوائی است که بر انسان فرمانروایی می‌کند. تلاش‌ها و رنج‌های او رنج‎ها و تلاش‌هایی است که آدمیزاد از روز نخست تحمل کرده است و حس لجاجت و آزادمنشی و غرور او که باعث می شود وی زجر و سختی را تحمل کند، ولی سر اطاعت در مقابل خدایان مستبد فرود نیاورد». و آیا این لجاجت و غرور امریکایی است که در مقابل دشمن این چنین دستاوردی را برای بشر تدارک می‌بیند؟ شاید برخی تصور کند «اوپنهایمر» به لحاظ بصری و اتفاقات فنی «اینتراستالر» یا «تنت» نیست و مخاطب را میخکوب اتفاق‌های محیرالعقول نمی‌کند، اما موضوع آن لرزه بر اندام می‌اندازد، لرزه بر اندام انسانیت می‌اندازد. 

و اما کاری که نولان می‌کند این است که یک داستان غیرخطی می‌نویسد و مرتب مخاطبش را به گذشته و حال و آینده و خصوصا به قبل و بعد جنگ خانمان‌سوز ۱۹۴۵ می‌برد. ابتدا، اوپنهایمر، دانشمند جوان، تنها و ناراضی را نشان می‌دهد که به شدت از تحولات جدید در فیزیک کوانتومی هیجان‌زده است و آنقدر عاصی است که می‌خواهد با یک سیب سمی رئیس آزمایشگاهش را بکشد؛ بعد اوپنهایمری را به مخاطب می‌شناساند که از خود گرایشات چپی نشان می‌دهد و البته هرگز عضو حزب کمونیست نمی‌شود، حتی با وجود معشوقه‌ای که عضو فعال این حزب است. در عین حال اوپنهایمری را معرفی می‌کند که ضد فاشیست است و می‌خواهد قبل از اینکه نازی‌ها به بمب اتم دست پیدا کنند، آن را بسازد و همین انگیزه باعث شد تا هدایت صدها دانشمند را در پروژه منهتن بپذیرد. 

در دهه ۵۰، وقتی استراوس، مدیر شرکت لُس‌آلاموس برایش پرونده می‌سازد و در یک دادگاه صوری ظاهر می‌شود، دیگر اثری از اوپنهایمری که می‌شناختیم وجود ندارد. مخترع بمب اتم در حالی که مرتب سیگار می‌کشد و چشم‌های به گودی نشسته‌اش دودو می‌زند، نگران اظهارات و اعترافات دانشمندان و افرادی است که در پروژه منهتن با او کار کرده بودند؛ هر چند همگی بر وطن‌پرستی او اعتراف کردند و از حزب کمونیست برائت دادند، اعضای دادگاه مرتب بر ارتباط او با اعضای حزب کمونیست تاکید داشتند و در نهایت بر علیه اوپنهایمر رای دادند. کیلیان مورفی در نقش اوپنهایمر و به تصویر کشیدن حس جوان مغرور عاصی همانقدر خوب عمل می کند که در ارائه تنهایی و استیصال در دادگاه. 

نولان با این داستان نه فقط بخشی مهمی از زندگی اوپنهایمر و روند ساخت بمب اتم، به عنوان یکی از مهمترین اتفاق‌های سده بیستم امریکا را به تصویر کشیده، بلکه حساسیت و سوگیری‌های ایالات متحده درباره حزب کمونیست شوروی و نفوذی که این حزب در خاک امریکا داشته را نشان می‌دهد، همان حساسیت‌هایی که نه فقط جنگ سرد بین دو ابرقدرت را رقم زد، بلکه باعث شد بسیاری از هنرمندان و افراد سرشناس امریکایی بیکار و متهم شوند، حتی از آنها برای یکدیگر جاسوس و مزدور ساخت و هر کس نام کسی که با حزب کمونیست همکاری داشت را فاش کرد، آزاد کرد. نمونه بارز آن گری کوپر، استرلینگ هایدن، الیا کازان و تعداد زیادی سینماگر است.  

درباره اثر جدید نولان حرف‌های زیادی هست، مثل انفجار واقعی در نیومکزیکو برای اینکه بتواند حس واقعی انفجار را به مخاطب منتقل کند. ولی شخصا معتقدم اگر این انفجار دیجیتالی هم بود، مخاطب را همین اندازه شگفت‌زده می‌کرد. این انفجار صورت بیرونی یک اتفاق است، در حالی که اصل و اساس چنین دستاوردی حیرت‌انگیز است. برای همین مخاطب با شنیدن این جمله اوپنهایمر که به صحنه انفجار چشم دوخته و همچنان سیگار بر لب دارد، بر جا میخکوب می‌شود: «اکنون به مرگ تبدیل شدم، ویرانگر دنیاها…». البته که نولان در قرار ملاقات اوپنهایمر با ترومن، رئیس جمهور وقت امریکا این اتهام را از او می‌گیرد و به ترومن می‌دهد. زبان بدن اوپنهایمر در این ملاقات ترس و نگرانی را منتقل می‌کند و وقتی به ترومن می‌گوید که «دست‌هایش خونین» است، این ترس و نگرانی کامل می‌شود. ولی ترومن به او پاسخ می‌دهد: «مسوولیت همه این اتفاقات با او به عنوان رئیس جمهور است». و از اوپنهایمر می‌پرسد: «آیا فکر می‌کنی ژاپنی‌ها به سازنده بمب اهمیت می‌دهند؟ نه، آنها می‌خواهند بدانند چه کسی آن را رها کرده است». 

به نظر می‌رسد نولان بدون اینکه هیچ اتفاق اکشنی را به تصویر بکشد، با چند صحنه مهم ساخت بمب اتم، آزمایش و واکنش امریکایی‌ها به دنبال موفقیت پروژه و انفجار موفقیت‌آمیز آن در ژاپن دو کار را همزمان انجام داد: اول، زندگی یک دانشمند و یک پروژه بسیار مهم را بر اساس مستندات به تصویر کشید و دوم، زنگ خطری که سال‌ها پیش به صدا درآمده بود را دوباره نواخت و گرچه هیچ تصویری از ژاپن زخمی و به عزا نشسته نشان نداد. آن خوشحالی امریکایی‌ها… 

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها