سینماسینما، سیدرضا صائمی
قطعا یکی از هولناکترین تجربههای بشری، تجربه مرگ با اعدام است. اگرچه نمیتوان آن را یک تجربه همگانی دانست، اما ترس از این شکل مرگ به شکل غریزی در همه انسانها وجود دارد. از پس این ترس و دلهره، پرسشهایی زایش میکند که یکی از آنها این است که چگونه میتوان حکم مرگ یک انسان را صادر کرد و حکم اعدام را چه نوع انسانهایی و چگونه صادر میکنند! حتی شاید در پس ضمیر ناخودآگاه این پرسش، نوعی ذهنیت درباره قاضی احکام اعدامی وجود داشته باشد. ذهنیتی مثل اینکه باید یک آدم قسیالقلبی در کسوت قضاوت بنشیند تا بتواند حکم اعدام را صادر کند. این ذهنیت و پرسشهایی از این دست در کنار ترس و دلهرهای که همواره از مرگ با اعدام وجود دارد، میتواند تعلیقهای برونمتنی باشد که پیش از تماشای مستند «قاضی و مرگ» در مخاطب وجود داشته و حسن خادمی مبتنی بر آن به سراغ این سوژه رفته. البته او فارغالتحصیل جامعهشناسی است و همین کمک کرده با رویکرد آسیبشناسی اجتماعی به این موضوع بپردازد. مستند «قاضی و مرگ» به نوعی یک نوع از مستند پرتره است که محور اصلی آن عزیزمحمدی، قاضی پیشکسوتی است که تا کنون بیشترین حکمهای اعدام را صادر کرده؛ ۴۰۰۰ حکم! بدیهی است سختترین جلوه قضاوت، قضاوت درباره مجرم محکوم به اعدام است و همین کافی است تا احتمالا پیشفرضهایی منفی درباره این قاضی در ذهن مخاطب شکل بگیرد. اما هر چه فیلم جلوتر میرود و با ابعاد بیشتری از شخصیت عزیزمحمدی آشنا میشویم که هویت حرفهای و فردیاش را به موازات هم برای ما آشکار میکند، این ذهنیتها اصلاح شده و با یک منطق اخلاقی همراه میشود. به عبارت دیگر، آشنایی تدریجی با سوژه به آشناییزدایی هم منجر شده و بهتدریج آن موضعگیری پیشفرضانه به قضاوت عادلانه نزدیک میشود. پارادوکس جالبی در تماشا و خوانش این مستند وجود دارد که برساخته از سوژه آن است. به این معنا که مستند «قاضی و مرگ» در عین اینکه خود درباره یک قضاوت ویژه است (قضاوت درباره مرگ و زندگی یک انسان)، سوژه را هم در معرض قضاوت مخاطب قرار میدهد. ضمن اینکه خودش نیز به نوعی در حال قضاوت است. قضاوتی گزارشگر که از طریق روایت زندگی و شخصیت یک قاضیِ قصاص صورت میگیرد. در واقع کسی که درباره جرم دیگران قضاوت و تصمیمگیری کرده، حالا به سوژه قضاوت مخاطب بدل شده؛ اینکه آیا احکامی که درباره اعدام مجرمان صادر کرده، عادلانه بوده یا نه. به عبارتی دیگر، مستند «قاضی و مرگ» قضاوت کردن یک قاضی از سوی کارگردان و مخاطب است. ضمن اینکه دشواری موقعیت او و تهدیدهایی که برای قاضی پروندههای اعدامی وجود دارد نیز به تصویر کشیده میشود، با یک پایانبندی تراژیک و البته اخلاقی. اینکه پدر این قاضی خود به قتل میرسد و حالا او به جای درخواست قصاص، مقتول را میبخشد؛ پایانی که نشان میدهد صدور احکام اعدام از سوی او به حکم قانون و اجرای عدالت بوده و حالا که نوبت به خودش رسیده، اخلاق را بر احکام و لذت عفو را بر عدل انتقام ترجیح داده! در واقع او گزاره «بخشش لازم نیست، اعدامش کنید» را به «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید» بدل میکند. گاهی با جابهجایی یک ویرگول میتوان به ویراستاری اخلاقی دست زد و این حاصل یک عمر قضاوت یک قاضیِ مرگ بود.
منبع: ماهنامه هنروتجربه
![](/wp-content/themes/cinemacinema/img/tel.gif)
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- چهار مستند ایرانی در جشنواره هات داکس
- بازگشایی سامانه ثبت طرح مرکز گسترش از اردیبهشت ۱۴۰۳
- معرفی فیلمهای ۳ بخش از جشنواره «سینماحقیقت»
- با معرفی هیات انتخاب و داوری؛ آثار مستند راهیافته به چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران اعلام شد
- ۶۱۵ مستند ایرانی متقاضی حضور در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت»
- یک ایرانی نامزد دریافت پاندای طلایی چین شد
- در یک نشست رسانهای مطرح شد؛ دغدغه کارگردان باید فقط ساخت یک فیلم خوب باشد/ ما در قبال این فرهنگ مسئولیم
- رونمایی از مستند «سبز بن دار»
- کتاب «حاشیه همان متن است» منتشر شد
- با معرفی هیات انتخاب و داوری؛ آثار راهیافته به بخش مستند بلند جشنواره چهل و یکم فیلم فجر اعلام شد
- مستندهای خارجی بلند و نیمه بلند مسابقه بینالملل «سینماحقیقت» معرفی شدند
- مستندهای کوتاه و نیمه بلند «سینماحقیقت» معرفی شدند
- افزایش مبلغ جوایز شانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت»/ ۵۰ میلیون تومان جایزه بهترین فیلم
- پوستر شانزدهمین جشنواره سینماحقیقت رونمایی شد
- داستانهایی از یزد در «تا بادها، یادها را نبرند»/ مستند آرشیوی سندی هویتی است
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- برگزیدگان جشنواره فیلم فجر معرفی شدند؛ سعید خانی: «قاتل و وحشی» را اکران کنید/ مصطفی زمانی سیمرغش را با حسن پورشیرازی تقسیم کرد
- حاشیههای جشنواره فیلم فجر/ ادامه حسرت تماشای یک فیلم پس از ۵ سال و نامزدهای پرسش برانگیز
- به بهانه اعلام اسامی نامزدهای جشنواره فیلم فجر
- ایستگاه پایانی؛ ایدههایی که هدر رفت و سرمایههایی که بر باد شد
- آقای نعمتالله، فیلمتان را به خانهها ببرید!
- از فیلمهای نصحیتگونه و سفارشی تا بازی میخکوبکننده یک بازیگر
- تنوع ژانر؛ به چه قیمتی؟!
- پول می دهید که فحش بخورید ؟
- یادداشتی بر فیلم سینمایی «رها»/ رهایی
- آخرین روز جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ معرفی نامزدهای بخش مسابقه سینمای ایران
- جوایز گویا اهدا شد؛ اسکار سینمای اسپانیا به ۲ فیلم رسید
- واکنش ستاره اسکندری به توقیف «قاتل و وحشی»/ سالهاست که اندیشه را پشت قرهای کمر پنهان کردهاید
- یک اثر قابل اعتنا، رژه یک فیلم روی اعصاب و کارگردانی که دیر رسید
- یادداشتی برای «ژولیت و شاه»؛ قصهای آمیخته از تخیل و واقعیت
- «خاتی»؛ در حلقه داستان تکراری و نخنما
- از انیمیشنی ناتوان در جذب مخاطب تا ایدههایی هدر رفته و با ساختار تکراری
- معرفی برگزیدگان جشنواره رتردام
- وقت اعتراض به توقیف و ممیزی نرسیده است؟!
- استانداردهای یک کمپانی حرفهای
- «رکسانا»؛ فیلمی که دردها را فریاد میزند
- با مشخص شدن نمایش فیلمهای بخش ویژه؛ «بی سر و صدا» در جشنواره فجر اکران نمیشود
- «بچه مردم»؛ نگاهی جدید به موضوعات تلخ
- «پیرپسر»؛ ناگفتههایی که گفته میشود
- «شوهر ستاره»؛ حقیقتی منبعث از زندگی و تجربهی زیستهی بخشی از زنان
- نهمین روز نمایش آثار جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- هیولایی باستانی
- خرد کمتر لذت بیشتر
- با سانسورچی همراه نشویم، بر سرش فریاد بزنیم
- انیمیشن ایران در جشنواره فجر؛ کجا ایستادهایم؟