تاریخ انتشار:1398/05/25 - 19:50 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 119103

 

سعید مروتی ـ روزنامه‌نگار

در انتهای دهه۶۰ و در دوران  پایان غول‌ها (فورد، هاکس، هیچکاک و…) و غروب غم‌انگیز وسترن، درخشش سام‌ پکین‌پا می‌توانست به مثابه به جریان افتادن خونی تازه در رگ‌های ژانر باشد. بعد از تحولات سیاسی- اجتماعی و فرهنگی دهه۱۹۶۰، وسترن دیگر نمی‌توانست در قالب آشنایش به حرکت ادامه دهد. تقابل خیر و شر، بیابان و باغ، قهرمان و ضدقهرمان و آن پالودگی و وارستگی کلاسیک‌های دوست‌داشتنی و آرتیست‌های همیشه تر و تمیز و مرتب، در دوران تازه معنایی نداشت. قصه سام‌ پکین‌پا اما نه با نفی ارزش‌های قدیمی که با مرثیه‌سرایی بر این ارزش‌ها و به سرآمدن دوران یاغی‌ها آغاز شد. جهان سام پکین‌پا می‌توانست ادامه منطقی وسترن‌های کلاسیک فورد و هاکس باشد. هرچند اساتید وسترن میانه‌ای با پکین‌پا و شاهکارش، «این گروه خشن» نداشتند. راه انداختن حمام خون و نمایش سقوط مردان تیرخورده در حرکت آهسته، با همه طراوت و تازگی و تاثیر مهیب‌شان برای پیرمردهای وسترن‌ساز فاقد جذابیت بود؛ «کسی نظرم را راجع به این فیلم [این گروه خشن] پرسید و به او گفتم: «این آدم کارگردانی بلد نیست! تا او بیاید و آدم‌هایی را که تیر خورده‌اند در حرکت کند‌شده به زمین بیندازد، من ۴ تا آدم را کشته و چال کرده‌ام!» توی این فیلم تنها چیزی که وجود داشت سیل خون، یعنی رنگ قرمز بود. کارگردان خوب نیازی به توسل به این جور چیزها ندارد.» (سینما به روایت هاکس/ جوزف مک‌براید/ ترجمه: پرویز دوایی/ نشر نی/ صفحه ۲۲۲)
شاید هاکس حق داشت این گروه خشن را دوست نداشته باشد. این زیبایی‌شناسی جدید خشونت با خالق «رود سرخ» و «ریو براوو» همخوانی نداشت. امروز اما برای تایید ریو براوو نیازی به تکذیب این گروه خشن نداریم. حالا با گذشت نیم قرن وسترن متفاوت پکین‌پا هم کلاسیک شده است؛ وسترنی که چه در دستمایه و چه در تکنیک‌ بارها مورد تقلید قرار گرفت و فیلمسازان بسیاری به سودای تکرار تاثیر و توفیق این گروه خشن از تکنیک حرکت آهسته در سکانس‌های خشونت‌بار استفاده کردند و به جای قهرمان بی‌عیب و نقص، یاغیان را در محور ماجرا قرار دادند. ولی جوهره و اصالت آثار پکین‌پا همچنان منحصربه‌فرد ماند؛ جوهره‌ای که از نبوغ خالقش می‌آمد و اصالتی که ریشه در شخصیت یاغی و عصیانگر فیلمسازی داشت که تمام دوران حیات حرفه‌ای‌اش را به ستیز گذراند؛ ستیز با سرمایه داران و سیاستمداران و تهیه‌کنندگان و هالیوودی که در دوران آشفتگی‌اش تا توانست فیلم‌های پکین‌پا را قلع و قمع کرد. این گروه خشن از معدود آثار پکین‌پاست که با وجود حذف سکانس‌های شخصیت‌پردازانه، کمترین آسیب را از جدال تمام نشدنی فیلمساز با تهیه‌کنندگانش دیده است. فیلم بعد از ۵۰سال همچنان کار می‌کند و تاثیر می‌گذارد. همچنان لحظه افتادن پایک از اسبش تکان‌دهنده است و هنوز نمی‌شود خنده‌های داچ و پایک را در سکانس فینال فراموش کرد. این گروه خشن را نه خشونت و حمام خونی که پکین‌پا با مهارت و استادی به راه انداخته که روابط انسانی سرپا نگه داشته؛ روابط مشدد مردانی که رفاقت و شرافت را پاس می‌دارند و با آنکه می‌دانند دوره‌شان سرآمده، تسلیم نمی‌شوند و تا آخرین نفس به ستیز ادامه می‌دهند.
این گروه خشن داستان این مردان و دو دوست است که عوض شدن زمانه گریبانشان را گرفته و حالا یکی به دنبال شکار دیگری است. دیک تورنتون از ابتدا تا انتهای این گروه خشن با جایزه‌بگیرهایی که بیشتر شبیه لاشخورها هستند تا انسان، در تعقیب پایک است و در عین حال همیشه در حال ستایش او؛ حسرت‌خوار اینکه چرا کنارگروه و همراه پایک نیست. تراژدی این گروه خشن از همین تقابل ناخواسته بیرون می‌آید. بخشی از غمی که در این گروه خشن موج می‌زند از این جدایی و فاصله ناگزیر رفقای سابق نشأت می‌گیرد. پکین‌پا هرگز نمی‌گوید پایک، داچ، دیک و برادران گارچ آدم‌های بی‌عیب و نقصی هستند و از آنها قدیس نمی‌سازد ولی اینکه به شدت دوستشان دارد را هم پنهان نمی‌کند. این فیلمی است از کارگردانی که شیفته یاغیان و عصیانگران است؛  عاشق مردانی پاکباخته که می‌توانند در لحظه حساس، تصمیم‌های سخت بگیرند و به استقبال مرگ بروند؛ مردانی که برای نجات آنخل دوست مکزیکی‌شان، به میان لشکر سربازان پرتعداد ماپاچه می‌روند. پکین‌پا این عزیمت به جدال نهایی را در قاب چهارنفره‌ای که زیبایی بصری چشمگیری دارد به نمایش می‌گذارد؛
قاب چهارنفره‌ای که پس از ۵۰سال همچنان مهم‌ترین شمایل، نشانه و امضای شاعر یاغی خشونت و مردانگی را بر خود دارد؛ قابی که پایک، داچ و برادران گارچ آن را با  حس و حالی منقلب‌کننده و حماسی پر کرده‌اند. حاشیه صوتی موسیقی مکزیکی و صدای طبل‌ها ما را آماده ورود به مسلخ می‌کند؛ به جهنمی که پکین‌پا می‌آفریند و خشونتی که ۵۰سال پیش در سینما سابقه نداشت. قبل از تمام اینها و پس از آنها قاب چهارنفره معروف، نمایی از پشت‌سر مردان برگزیده پکین‌پا را می‌بینیم که دوربین با حرکت به سمت‌شان جوری مشایعت‌شان می‌کند که حسی از حماسه و تاثر را منتقل می‌کند تا آماده تماشای آخرین حرکت قهرمانانه گروه خشن و بعد وداع با آنها شویم؛ مردانی که راهزن و قانون‌شکن هستند و از کشتن غیرنظامی‌ها ابایی ندارند. در سنت وسترن‌های دهه۵۰ باید در صف بدمن‌ها قرار می‌گرفتند ولی پکین‌پا خوب می‌داند چطور و چگونه از این مردان صعب و سخت، چهره‌هایی دوست‌داشتنی بسازد.
گام‌های مطمئن پایک و رفقا که اسلحه به دست و مصمم به مسلخ می‌روند تا پایان داستانشان را به دست خود رقم بزنند، تمام‌شدن دوران این قهرمانان دیروقت را با حسرت و اندوه فراوان فیلمساز، اعلام می‌کند. قتل‌عام ماپاچه، سربازان و غیرنظامیان مکزیکی با مسلسلی که قرار بود هدیه‌ای برای ژنرال باشد و گلوله‌باران شدن پایک و مردان خشن‌اش جهنمی را می‌سازد که وسترن تا آن روزگار به خود ندیده بود. نیم قرن گذشته و هنوز آتش عصیان از حماسه پکین‌پا زبانه می‌کشد؛ عصیانی با حسرت‌خواری و حماسه‌ای همراه با مرثیه‌سرایی. با کشته شدن مردان خشن، حالا دیک می‌تواند باز هم با پایک در یک قاب قرار گیرد و اسلحه‌اش را بردارد و با برداشتن تعهدی که به راه‌آهن داشت و او را مقابل رفیقش قرار داده بود، دوباره به عالم یاغیان بازگردد. پایان ماجرا با تصاویر خندان پایک و رفقا (با رجعت به ابتدای فیلم) نه نشانه احساساتی‌شدن پکین‌پا که تکمیل‌کننده دایره‌ای است که با طی کردن یک دور کامل، بسته می‌شود. ۵۰سال گذشته و این گروه خشن همچنان زنده و سرحال است، بی‌آنکه گرد کهنگی بر پیکر فیلم بنشیند و گذر زمان تیغ تیز رادیکالیسم مطلوب فیلمساز را کند و کم‌اثر کند. نمای پایانی فیلم، بازگشت به تنها صحنه‌ای است که یاغیان پکین‌پا مورد توجه و احترام قرار می‌گیرند. جایی که گروه خشن هنگام خروج از  دهکده و عزیمت به سمت قطاری که قرار است سلاح‌های نظامیان آمریکایی را سرقت کنند به مثابه ناجی، احترام اهالی روستا را کسب می‌کنند. بازگشت به این سکانس در نمای پایانی، حس احترام و دریغ پکین‌پا را نسبت به یاغیان دوست‌داشتنی‌اش موکد می‌سازد؛ نمایی که در آن پکین‌پا با پایک و دار و دسته‌اش خداحافظی می‌کند.

شناسنامه

کارگردان: سام پکین‌پا. فیلمنامه: والن گرین و سام پکین‌پا، براساس داستانی نوشته روی ن. سیکنر و والن گرین. فیلمبردار: لوشن بالارد. موسیقی: جری فیلدینگ، تدوین: لو لومباردو بازیگران: ویلیام هولدن، ارنست بورگناین، رابرت رایان، ادمون اوبراین، وارن اوتس، بن‌جانسون، امیلیو فرناندز، خایمه سانچز، استراتر مارتین، آلبرت دکر، بوهاپکینز و آلفونسو آرو. تهیه‌کننده: فیل فلمدن، محصول برادران وارنر  ۱۹۶۹ سال ۱۹۱۳ در تگزاس، پایک بیشاب (ویلیام هولدن) با دار و دسته‌اش به سودای سرقتی بزرگ، به دفتر راه‌آهن حمله می‌کنند. در حالی که نماینده راه‌آهن و دیک تورنتون (رابرت رایان) دوست قدیمی پایک که آزادی‌اش در گرو کشتن رفیقش است با عده‌ای جایزه‌بگیر در کمین گروه خشن نشسته‌اند.  سرقت به میدانی برای قتل‌عامی بزرگ تبدیل می‌شود. پایک و گروهش شامل داچ (ارنست بورگناین) آنخل (خایمه سانچز)، برادران گارچ (وارن اوتس و بن‌جانسون) و یک پیرمرد از مهلکه می‌گریزند و دستاوردشان به جای سکه‌های طلا، واشرهای بی‌ارزش است. پایک و گروهش به مکزیک می‌روند و دیک هم با جایزه‌بگیرهایش تعقیب‌شان می‌کند. در مکزیک، گروه خشن با ماپاچه (امیلیو فرناندز) ژنرالی یاغی مواجه می‌شوند که نیازمند اسلحه است. پایک با ماپاچه توافق می‌کند تا در ازای دریافت ۱۰هزار دلار، از قطاری که متعلق به ارتش آمریکاست سلاح بدزد. عملیات سرقت از قطار با موفقیت انجام می‌شود. پایک متوجه می‌شود ماپاچه می‌خواهد سلاح‌ها را به زور از آنها بگیرد. پایک اما ماپاچه را وادار می‌کند حق تک‌تک اعضا را بپردازد. وقتی نوبت به آنخل عضو مکزیکی گروه می‌رسد، ماپاچه دستگیرش می‌کند. پایک و گروهش به محل اقامتگاه ماپاچه که سرگرم جشن گرفتن و شکنجه آنخل است، بازمی‌گردند. وقتی ماپاچه سر آنخل را می‌برد پایک و رفقا ماپاچه را می‌کشند و جدالی خونین به راه می‌افتد. پایک، داچ و برادران گارچ بیشتر سربازان مکزیکی را می‌کشند ولی خودشان هم از پادرمی‌آیند. در پایان جدال، دیک و گروهش به محل حادثه می‌آیند. جایزه‌بگیران جنازه پایک و بقیه اعضای گروه را با خود می‌برند ولی دیک حاضر به همراهی با آنها نمی‌شود. پیرمردی که تنها عضو باقی‌مانده از گروه خشن است به همراه انقلابیون مکزیکی از راه می‌رسد و به دیک پیشنهاد می‌کند فرماندهی گروهشان را بپذیرد.

۵۰ سال گذشته و این گروه خشن همچنان زنده و سرحال است، بی‌آنکه گرد کهنگی بر پیکر فیلم بنشیند و گذر زمان تیغ تیز رادیکالیسم مطلوب فیلمساز را کند و کم‌اثر کند

سام پکین‌پا
این گروه خشن درباره مردان بدی است که دوره‌شان سرآمده؛ داستان مردانی خشن در دوره‌ای خشونت‌بار. خشونت در فیلم فقط برای پایان‌دادن به چیزی نیست، خشونت خودش پایان است.

همشهری

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها