تاریخ انتشار:1397/10/22 - 13:58 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 103485

سینماسینما، رویا فتح‌الله‌ زاده:

 

فیلم مستند «آهستگی» در حرکتی سنجیده و آرام می‌کوشد تا نشان ‌دهد چگونه یک بیماریِ ناخوانده می‌تواند بر روابط بین زوجین در یک خانواده تاثیر بگذارد. فیلم در مسیرش روند آهسته فروپاشی یک خانواده را به ‌نمایش می‌گذارد. اما این تنها یک بعد از روایت پیچیده و غافل‌گیرکننده مستند «آهستگی» به شمار می‌آید. زیرا ما به‌تدریج با جابه‌جایی میان سوژه‌هایی مواجه می‌شویم که مطابق برچسب‌های جامعه سالم یا بیمار معرفی شده‌اند. به‌ نظر می‌رسد کارگردان در ابتدا رضا درانی را به‌ عنوان سوژه فیلمش برگزیده باشد، اما با ورود به روابط و مناسبات پیچیده خانواده رضا به سوژه‌ای دیگر، یعنی فرزانه همسر رضا، پیوند می‌خورد. رضا مبتلا به بیماری ام‌اس و دچار اختلال در حرکت‌های فیزیکی است، اما در یک سیر زمانی توانسته است عوارض بیماری خود را کنترل کند. علاوه براین، او از طریق تاسیس انجمن حمایت از بیماران ام‌اس تلاش کرده است تا از این طریق مشکلات خود را از یاد ببرد و یاری‌دهنده دیگر بیماران باشد. اما در این مسیر از توجه لازم به خانواده‌اش غافل مانده و همین مسئله زمینه‌ساز مشکلات و اختلاف‌هایی میان او و همسرش می‌شود. بنابراین درحالی‌که رضا مشغول فعالیت‌هایش در حمایت از بیماران مبتلا به ام‌اس است، فرزانه رو به دوربین از تنهایی، افسردگی و بی‌پناهی‌اش شکایت می‌کند. او در جایی می‌گوید: «من از درونم رنج می‌برم، خیلی رنج می‌برم. می‌ترسم نکند گمراه شوم!… من یک حامی خیلی قوی می‌خواهم.» به‌تدریج ارتباط فرزانه با دوربین چنان صمیمی می‌شود که حرف‌ها و احساسات درونی‌اش را به‌راحتی بیان می‌کند. در میان گفتارهای فرزانه متوجه می‌شویم تنها دلیل افسردگی او بیماریِ رضا نیست. او خودش اعتراف می‌کند که مرگ والدینش تاثیر زیادی بر احساس افسردگی‌اش داشته است و هنوز در شوک به ‌سر می‌برد. در همین سکانس ‌ناگهان شخصیت نمایشی فرزانه در مقام زنی قدرتمند و حمایت‌کننده تبدیل به زنی روان‌رنجور و نیازمند حمایت می‌شود. از این پس، با چرخشی در سوژه فیلم یک‌باره متوجه می‌شویم که اینک فرزانه تبدیل به سوژه‌ای در حال کشف و شناسایی شده است. البته این چرخش در سوژه فیلم توسط مستندساز صورت نمی‌گیرد و مستند «آهستگی» در فرایند به تصویر درآوردن بدون پیش‌داوری زندگی رضا خودش را در زیست‌جهان فرزانه پیدا می‌کند. مخاطب نیز در حال تماشای واقعیت‌های زندگی رضا با کمی تامل متوجه می‌شود که ناهنجاری فیزیکی رضا قابل‌ تحمل‌تر از ناهنجاری روان‌محور فرزانه می‌نمایاند. فرزانه نیز بدون‌ آن‌که بخواهد، با ابراز احساسات منفی درونی‌ و در جریان کنش‌هایش، خود به سوژه‌ای با انواع مسائل روانی بدل می‌شود. فرزانه در سراسر فیلم در حال شکایت از رضا و برچسب ‌زدن به او به ‌دلیل مشکلات ناشی از بیماری ‌ام‌اس است. به ‌نظر او رضا به ‌دلیل بیماری‌ نمی‌تواند پاسخ‌گوی نیازهای خانواده باشد و برای همین او تبدیل به زنی افسرده شده است. فرزانه هرگز فکر نمی‌کرد که سرانجام بار سنگین سوژه‌شدگی روی دوش او بیفتد! او در اواسط فیلم به این حسِ سوژه‌شدگی اعتراف می‌کند و در سکانسی رو به دوربین می‌گوید: «دوست نداشتم با این مستند همکاری کنم، دوست نداشتم سوژه بشم!»

درست به همین دلیل است که مستند «آهستگی» مشارکتی برای کشف معنایی جدید از طریقِ کنش‌گران‌ِ فیلم به شمار می‌آید. فیلم در فرایند خود، معنایی را که ساختار جامعه به رضا برچسب‌ زده است، به چالش می‌کشد. بنابراین رضا که مطابق با تعاریف جامعه به ‌دلیل اختلال در شرایط فیزیکی‌اش سوژه‌ای بیمار، غیرسالم و نابه‌هنجار تعریف شده است، در سیر و حرکت فیلم کاراکتری نرمال می‌نماید. در عین ‌حال فرزانه که در تعاریف اجتماعی و بنا بر تصور خود، زنی قدرتمند، توانا و سالم قلمداد می‌شود، در جریان فیلم به کاراکتری غیرنرمال نقش عوض می‌کند. این چرخش معنایی حاصل تلاش مستندساز در بازنماییِ واقع‌گرایانه از زندگی و روابط اعضای یک خانواده است. در این فیلم واقعیت به ‌صورتی چندوجهی در رابطه‌ای چندسویه میان رضا، فرزانه و بیماری ام‌اس، نقاب برساخت‌شده‌اش را کنار می‌زند و ما از کشف معناهایی نو شگفت‌زده می‌شویم. نکته جالب ‌توجه در فیلم تغییر شخصیت سوژه‌هاست. بدین‌ صورت که اگر در ابتدای فیلم فرزانه خود را حق‌به‌جانب و بدون ‌مشکل تصور می‌کرد، به‌تدریج در اواسط فیلم بخشی از فروپاشی خانواده را نتیجه اشتباهات خود می‌داند.

 

منبع: ماهنامه هنروتجربه


لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها