

مرتضی کاردر/روزنامهنگار
پرویز دوائی نامی است که چند نسل از کتابخوانان و مخاطبان مطبوعات با او خاطره دارند؛ منتقد سینما در سالهای دور و مترجم و داستاننویس در سالهای بعد که روایتهایش طرفداران فراوان دارد و هر کدام از کتابهایش بارها تجدید چاپ شده است.دوائی سالهاست که از ایران رفته اما هنوز با دوستانش ارتباط دارد.
یکی از آن دوستان احمدرضا احمدی، شاعر نامآشنای معاصر است؛ کسی که از سالهای جوانی با دوائی دوست بوده و هنوز هم روز و هفته و ماهی نیست که از دوست سالهای دورش بیخبر باشد.
آنچه میخوانید حاصل گفتوگوی ما با احمدرضا احمدی است درباره نیمقرن دوستی با پرویز دوائی. آخرین کتاب او چندی قبل در ایران منتشر شد که بهانه ای شد برای یادکردی از او از زبان احمدرضا احمد.
فرمانآرا نامههای پرویز دوائی به مادرم را آورد
احمدرضا احمدی این روزها بیشتر به نقاشی مشغول است. شاعر محبوب معاصر که یکی از آغازگران «موج نو» شعر فارسی است در سالهای اخیر پس از انتشار مجموعه شعرها، رمانها و نمایشنامهها این روزها به نقاشی روی آورده است. چندی پیش هم نمایشگاهی از نقاشیهای او در گالری کاما برگزار شد. آقای شاعر حال و روز خوبی ندارد و گرفتار کمردرد است اما تا نام پرویز دوائی را میشنود، سر ذوق میآید و بیآنکه بخواهیم بیشتر اصرار کنیم سخن را آغاز میکند؛ «دوستی من و دوائی از فیلم قیصر شروع شد و از آن سالها با هم دوست شدیم. من، دوائی و حمید نوروزی با هم میرفتیم سینما. در سالهای بعد هم در کانون پرورش فکری کودکان با هم همکار شدیم. بعضی روزها با پرویز دوائی و خسرو سمیعی میرفتیم کوه؛ یعنی به اسم کوه تا میدان تجریش میرفتیم و در کبابی نزدیک امامزاده صالح ناهار میخوردیم و برمیگشتیم! خانه پرویز نوری کنار خانه ما بود و دوائی یک روز بهدنبال خانه نوری میگشته که اشتباهی زنگ خانه ما را زده بود! علاوه بر رابطه دوستانهای که ما با هم داشتیم، مادرم هم پرویز دوائی را خیلی دوست داشت. مادرم زن مهربانی بود و خیلی از دوستانم مثل امیر نادری و مسعود معصومی و پرویز دوائی مادرم را بسیار دوست داشتند. پریشبها امیر نادری زنگ زده بود و ذکر مادر خدابیامرزم شد. امیر نادری یک ساعت در وصف مهربانیهای مادرم حرف زد. پرویز دوائی هم رابطه مهربانانهای با مادرم داشت. زمانی که برنامه تلویزیونی داشت مادرم مقید بود که حتماً برنامه را ببیند. حتی در سالهایی که به پراگ رفت هم با مادرم نامهنگاری میکردند. سال گذشته آقای بهمن فرمانآرا به پراگ رفته بود. دوائی نامههای مادرم را داد که آقای فرمانآرا برایم آورد.»
بهترینهای دانشکده ادبیات در آن دوره بودند
نثر پرویز دوائی در همه این سالها مخاطبان بسیاری را مجذوب خود کرده است؛ چه آن زمان که در مطبوعات نقدها و یادداشتهای سینمایی مینوشت و چه در این سالها که بیشتر قصه مینویسد و قصهها و خاطرهها و بهاریههایش منتشر میشود؛ «دوائی نثر فارسی را خوب مینوشت و ادبیات را به خوبی یاد گرفته بود. دوائی در کوچه روحی به دبیرستان ناصرخسرو میرفت. عبدالحسین زرینکوب معلم ادبیاتشان بود. بعد که به دانشگاه تهران رفت هم بهترین دوره دانشکده ادبیات بود و بهترین استادان ادبیات در آنجا درس میدادند؛ فروزانفر، خانلری، مجتبی مینوی، احمد بهمنیار، نصرالله فلسفی و… . خانم دانشور میگفت هیچ نکتهای در ادبیات بعد از اسلام نبود که فروزانفر نداند. دوائی ادبیات فارسی را به خوبی یاد گرفته بود. از بهترین شاگردان صادق گوهرین بود و همکار گوهرین در تصحیح منطقالطیر. گوهرین در مقدمه منطقالطیر از دوائی تشکر کرده است.»
سپید و سیاه را از آخر به اول میخواندند
دوائی در طول سالهای فعالیت مطبوعاتی برای مجلههای بسیاری نوشته است اما معروفترین نوشتههای او برای صفحه آخر مجله «سپید و سیاه» است؛ نوشتههایی که طرفداران بسیار داشت؛ «فارسی را درخشان مینوشت. زمانی که نقد فیلم مینوشت، نثرش با همه منتقدان آن دوره فرق میکرد. نثر خیلیها شلخته بود اما او فارسی پاکیزهای داشت. در عین حال بدش میآمد از حرفهای پیچیده گفتن در نقد. برای همین نوشتههایش مخاطبان بسیار داشت. پرویز نوری جملهای داشت که خیلی معروف شد. میگفت سپید و سیاه تنها مجلهای است که مردم آن را از صفحه آخر شروع میکنند؛ چون نقدهای دوائی در صفحه آخر سپید و سیاه منتشر میشد.»
بچه محله عین الدوله
از احمدرضا احمدی درباره سابقه داستاننویسی دوائی میپرسم. آیا آن سالها که نقدها و نوشتههای سینمایی مینوشت به قصهنویسی مشغول بود یا قصهنویسی در سالهای بعد برای او جدی شد؟ «دوائی در آن سالها یکبار قصهای نوشت در مجله رودکی اما بعد که به پراگ رفت، ماجرا جدیتر شد و قصههایش را کتاب کرد که انتشارات زمینه آن را منتشر کرد. بعد هم بهتدریج قصههای دیگری نوشت که منتشر شده است. دوائی حافظه بسیار دقیقی دارد و خاطرهها و اتفاقهای کوچکی و نوجوانیاش را دقیق بهخاطر دارد. دوائی بچه محله عینالدوله بود. او در دوره مهمی در تهران به دنیا آمد و اتفاقات تاریخی بسیاری را دید؛ ۲۸ مرداد را دیده بود، ۱۵ خرداد را دیده بود و بسیاری از آدمهای سیاسی و طرفداران دکتر مصدق در آن محله بودند.» اما بیشتر قصههای دوائی خاطرههایی است با عشق و حسرت خاطرههای دور از تهران آن سالها؛ عشقی که احمدرضا احمدی هم در آن با دوائی شریک است و نشانههای آن در شعرهای احمدی نیز دیده میشود؛ «بهترین دوره تهران آن سالها بود. محله ما زیبا بود، پر از درخت بود و جوی آب داشت. تهران تنها شهری بود که در عرض ۱۰، ۱۵ دقیقه میشد از شهر به ییلاق آن رسید. به شمال که میرسیدی پر از مزارع گندم بود و درختهای شاهتوت و گردو. تهران آن سالها که دوائی از آن مینویسد تهران عجیبی بود. حالا همه اینها از بین رفته و تبدیل به ساختمان شده است.»
ری برادبری از هواپیما میترسید!
در طول این سالها ترجمههای بسیاری از دوائی منتشر شده است. از آثار آرتور سیکلارک و ری برادبری تا فیلمنامه سرگیجه آلفرد هیچکاک و فن سناریونویسی و… هنوز هم ترجمههای پرویز دوائی در مجله «نگاه نو» و ماهنامه «جهان کتاب» منتشر میشود؛ «شاگرد اول دانشگاه تهران در رشته زبان انگلیسی بود. قرار بود که در همان سالها بورسیه شود اما پارتیبازی کردند و کس دیگری را به جای او فرستادند. زبان انگلیسی را خیلی خوب میدانست. فرانسه هم یاد گرفت. در این سالها زبان چکی را هم خیلی عالی یاد گرفته است. شما به ترجمههایش هم که نگاه کنید میبینید که «راز کیهان» آرتور سیکلارک را درخشان ترجمه کرده است. نویسنده دیگری که دوائی به او علاقه داشت ری برادبری بود. زمانی که دوائی دبیر فستیوال فیلم کودک بود از ری برادبری دعوت کرد که به تهران بیاید. برادبری نوشت پرویز عزیزم، خیلی دوست دارم به تهران بیایم اما من از هواپیما میترسم و نمیتوانم با هواپیما سفر کنم. جالب است که نویسنده داستانهای علمی تخیلی از هواپیما میترسید!»
عاشق پراگ شد و همانجا ماند
حالا سالهاست نویسنده و منتقد ایرانی ساکن پراگ است و از آنجا نامهها و قصههایش بهدست ما میرسد. او از سال ۱۳۵۳ساکن پراگ شده است. احمدرضا احمدی درباره مهاجرت او به پراگ میگوید: «در همان سالها دوائی برای عمل جراحی معده به پراگ رفت اما آنقدر عاشق شهر پراگ شد که همانجا ماند. کار خودش را هم انجام داده بود. دیگر حوصله نقد نوشتن نداشت. در این سالها هم قصهها و ترجمههایش در ایران منتشر میشود.»
همشهری
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- بدرقه احمدرضا احمدی به خانه ابدی
- احمدرضا احمدی درگذشت
- اعلام جزییات اختتامیه دومین جشنواره فیلم کوتاه سلفی۲۰
- تجلیل از احمدرضا احمدی در دومین جشنواره فیلم کوتاه سلفی ۲۰
- نمایش «فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷» از ۱۸ آذر روی صحنه میرود/ معرفی بازیگران
- وقتی فردوسیپورها نباشند…
- نامهای که سوفیا لورن برای احمدرضا احمدی نوشت
- برگزاری سومین دوره مراسم اهدای نشان داود رشیدی
- از همخانه شدن با احمدرضا احمدی تا همکاری با مسعود کیمیایی
- عباس کیارستمی و احمدرضا احمدی در یک قاب
- عکس هایی از حضور هنرمندان در مراسم تولد احمدرضا احمدی
- اختصاصی سینماسینما/مسعود کیمیایی در خانه کودکی احمدرضا احمدی در کرمان/انتشار برای نخستین بار
- عیادت مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی از احمدرضا احمدی
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت





