تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۱/۳۰ - ۲۳:۳۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 52303

پس از عرضه بلیت‌های یکی از به ظاهر استندآپ کمدین‌ها به قیمت ۳۰۰ هزار تومان که با اعتراض شماری از رسانه‌ها همراه بود، سوای اینکه این امر مشروعیت دارد، این پرسش مطرح شد، چه اتفاقی افتاده که گروهی از مردم حاضرند برای ساعتی خندیدن سه برابر هزینه کنسرت موسیقی (گران ترین محصول فرهنگی) هزینه کنند؟

به گزارش «تابناک»؛ در سال‌های اخیر، حسن ریوندی تلاش کرده با تقلید صدا و بیان جوک‌هایی که چندان نیز خنده‌دار و جذاب نیست، از خود چهره‌ای شبیه به حمید ماهی صفت خلق کند و درآمدزا باشد و اتفاقاً از ماهی صفت نیز در پولسازی موثرتر بود. برای اجرای زنده تازه ریوندی بلیت های ۲۰۰، ۲۵۰ و ۳۰۰ هزار تومانی (برای جایگاه B) عرضه شده که گران‌ترین بلیت‌های فروخته شده برای یک مراسم زنده در ایران است.

پس از عرضه این بلیت‌ها، برخی رسانه‌ها انتقادهای تندی به این سطح از قیمت گذاری وارد دانستند و خواستار مداخله مسئولان در این ماجرا شدند. این نقدها البته قابل دفاع نیست، چون آنچه این شخص به نام استندآپ کمدی ارائه می‌دهد و در واقع شیرین کاری ادغام شده با جوک گویی ضعیف است، یک کالای فرهنگی عمومی محسوب نمی‌شود.

بنابراین منطق ارزان بودن اجراهای زنده موسیقی برای دسترس وسیع تر مردم به این کالای فرهنگی با منطق ارزان بودن استندآپ کمدی انطباق ندارد و این شخص سوای اینکه کارکردش چه کیفیتی دارد، می‌تواند محصولش را با هر قیمتی بخواهد، عرضه نماید و نمی‌توان این حق را از او سلب کرد و خواستار ارزان فروشی این خدمات شد.

در میان این اتفاق شگفتی آور، فروش قابل توجه بلیت‌های اجرای این شخص در برج میلاد است. در این زمینه پرسش اساسی که مطرح می‌شود این است که چرا مردم حاضرند برای خندیدن سه برابر هزینه کنسرت موسیقی پول خرج کنند؟ این پرسش را می‌توان با پرسش‌‎های دیگری نیز همراه ساخت؛ پرسش هایی که از نفس برگزاری این مراسم پراهمیت تر است.

چرا فیلم‌های کمدی، ولو نازل ترین و ضعیف ترین‌شان در دو سال اخیر فروش قابل توجهی داشته اند و نسبت به برخی فیلم‌های درام قوی نیز فروش بالاتری داشته‌اند و اکثرشان به سوددهی رسیده‌اند؟ چرا گروهی از مخاطبان حتی در زمان تماشای صحنه های تراژیک و پرالتهاب فیلم‌های سینمایی نسبت به بازیگرانی که بابت همین نقش تراژیک جوایز متعددی دریافت کرده‌اند، با خنده واکنش نشان می‌دهند؟

همه این پرسش‌ها یک پاسخ بیشتر ندارد: «مردم تشنه لحظه‌ای نشاطند». در اینجا قطعاً «مردم» مشتمل بر همه قشرها و گروه‌ها نیست اما بدون تردید طیف وسیعی را شامل می‌شود که می‌توانند یک کمدی ضعیف را به فروشی نجومی و غیرمنتظره برسانند. متأسفانه هرچه سر می چرخانیم، چه در رسانه‌های اصلی به ویژه تلویزیون، چه در جریان‌های تولید (موسیقی، سینما، شعر و…) و از همه مهم تر چه در نزد مسئولان اراده پررنگی برای خلق شور و نشاط نیست.

بدون تردید این نشاط اجتماعی نیز الزاماً مرتبط با سطح اجتماعی و دسترسی عمومی به منابع مالی نیست اما ارتباط معناداری با چنین مؤلفه‌هایی دارد اما بی‌شک حتی در فضایی که وضعیت معیشت و آسایش قشر قابل توجهی از مردم قابل دفاع نیست، می‌توان امید و نشاط اجتماعی بیشتر داشت، مشروط به آنکه مسئولان و نخبگان در چنین فضاسازی نقش داشته باشند. جای شکی باقی نیست که وضعیت مردم با سال‌های پس از جنگ قابل مقایسه نیست اما آیا نشاط اجتماعی بیش از آن دوران نیست؟ این پرسشی است که می‌توانید با پاسخ آن در این بحث مشارکت بجویید.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها