تاریخ انتشار:1398/02/08 - 12:06 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 111335

سپیده آماده در روزنامه هنرمند نوشت :
فیلم «غلامرضا تختی» از نظر من اولین فیلم تحسین برانگیز جشنواره فجر بود که بر اساس ترتیب تقدم و تاخری پخش در همان روز اول در کاخ جشنواره مقابل دیدگان منتقدان و اهالی رسانه گرفت. فیلم تکان دهنده و تاثیر گذار بود تا جایی که راضی ام کرد به رغم خستگی مفرط ساعت های طولانی تماشای فیلم، در ساعات پایانی شب یادداشت کوتاهی درباره اش بنویسم. فیلم داستان جهان پهلوان از سالهای کودکی تا لحظه مرگش را روایت می کرد، انتخاب جسورانه فیلمبرداری سیاه سفید، استفاده قابل ستایش از جلوه های بصری کار در فضاسازی آن سالها و طراحی صحنه منحص به فردو اتمسفر تکان دهنده و تاثیر گذار فیلم شاید مهم ترین مولفه هایی است که «غلامرضا تختی» را در خاطر من ماندگار کرد. در نهایت فیلم با رتبه سومی در فهرست آرای مردمی و سیمرغ بهترین فیلمبرداری و بهترین طراحی صحنه، جشنواره سی و هفتم فیلم فجر را ترک کرد. هنوز مدت زمان زیادی از پایان جشنواره فیلم فجر نگذشته بود که اما و اگرها بر سر گزینه های احتمالی اکران نوروزی، نقل مجلس رسانه ها و سایت های خبری شد. اسم های متعددی در این فهرست بلند بالا شنیده می شد، اما در نهایت پس از هفته ها چانه زنی، فیلم «غلامرضا تختی» در کنار ملودرام اجتماعی «متری و شیش و نیم» و ۵ فیلم دیگر که جملگی آثاری در ژانر کمدی سالهای اخیرسینمایی ما بودند، راه پرده های نقره فام را در پیش گرفتند. خبر حضور «غلامرضا تختی» در میان این همه نام از سینمای بدنه، شاید دل طرفداران فیلم را که از شب اکرانش در جشنواره تا مدتها با یاد و خاطره سکانس های فیلم، خاطره بازی می کردند، شاد کرد، اما این تمام ماجرا نبود. سرانجام انتظارها به پایان رسید و گزینه های نوروزی بر پرده سینما جا خوش کردند، اما از همان روزهای پیش از تحویل سال جدید هم می شد از ارقام فروش، متوجه تفاوت فاحش فیلم تحسین شده «غلامرضا تختی» در قیاس با سایر رقبایش شد. خیلی از کسانی که از دیدن فیلم در جشنواره در جرگه طرفداران فیلم قرار گرفته بودند، اما در روزهای اول نمی خواستند این رقم از فروش را باور کنند و فکر می کردند با گذشت زمان، تغییری در این ریتم ناامید کننده اتفاق می افتد، اما هر چه بیشتر از آغاز اکران می گذشت، فاصله تختی از رقبایش بیشتر می شد و در نهایت این فیلم در قعر جدول فروش سینماها پس از فیلم هایی جای گرفت که نامشان به تنهایی از سطح اثر خبر می داد. سوالی که در این میان ذهن بسیاری از اهالی سینما و هنر و مخاطبان فیلم را به خود مشغول کرده این است که چرا فروش فیلمی که براساس زندگی اسطوره ورزش کشتی و ایضا جوانمردی ایران با ۸ میلیارد هزینه ساخته شده است پس از یک ماه حتی به یک میلیارد هم نرسیده است. اینکه فیلم تختی که در آرای مردمی جشنواره فیلم های جشنواره در رتبه سوم و با تفاوت کمی با متری شیش و نیم قرار داشت، چرا نتوانسته حجم درخوری از مردم را راضی به خرید بلیت سینما و پر کردن سالن هایش کند، دلایل متفاوتی دارد. با نگاهی به جدول فروش یک ماهه اخیر سینما می بینیم که «رحمان ۱۴۰۰» با فروش بیش از ۲۰ میلیونی خود در صدر جدول قرار دارد و «متری شیش و نیم» سعید روستایی با تفاضل حدود ۷ میلیونی در رتبه دوم و سایر گزینه ها هم از بیشترین فروش حدود ۵ میلیونی «چهار انگشت» در صدرشان در رتبه های بعدی قرار دارند. یکی از دلایلی فروش اندک «غلامرضا تختی» از دل قیاس همین آمار و ارقام بر می آید. شما فرض کنید که فرد یا خانواده ای در ایام نوروز و پس از آن، قصد سینما رفتن کند و در چنین شرایطی در میان گزینه های اکران نوروزی، اگر کمدی بین باشد به سراغ «رحمان ۱۴۰۰» می رود که از حضور ستاره هایی مانند محمدرضا گلزار و مهران مدیری بهره می برد و در غیر این صورت اگر خانواده یا فرد مورد بحث ما مخاطب فیلم های سینمای اجتماعی باشد به دلیل نام سعید روستایی و نوید محمدزاده و تکرار خاطره ابد و یک روز هم که شده سر از سالن های پخش کننده فیلم متری و شیش و نیم در می آورد. در این میان اگر خانواده ای یکی از این دو فیلم مذکور را دیده باشد و برای بار دوم بخواهد راه سینما را در پیش بگیرد، پس از شوخی های آنچنانی «رحمان ۱۴۰۰» ترجیح می دهد که «متری شیش و نیم» را دیده و فضایش عوض شود و اگر متری شیش و نیم را دیده برای شستن و بردن تلخی هایش به سمت رحمان ۱۴۰۰ می رود. با توجه به قیمت بلیت و هزینه های جنبی سینما رفتن، معمولا کمتر کسی بیش از دو بار در فرورین ماه گذرش به سالن های سینمایی می افتد و اغلب به این می اندیشند که سایر فیلم ها را می توان با اندکی تامل در شبکه نمایش خانگی با هزینه های به مراتب کمتر تهیه و در کنار خانواده به تماشا نشست. به همین دلیل هم هست که سایر گزینه های غیر از این فیلم با تفاوت بسیار در رتبه های بعدی قرار دارند و در این میان نه تنها بهرام توکلی بازنده گیشه نوروز شده است که بیش از او سعید سهیلی که روزی با گشت ارشاد ۱ و ۲ اش رکورد فروش سینماها را جابه جا می کرد و مسعود ده نمکی که با فروش اخراجی ها سالها لقب کارگردانی پرفروش ترین فیلم سینمای پس از انقلاب را به یدک می کشید، عرصه اکران را به رقبای قدرتمند یا خوش اقبال خود باخته اند. نکته جالب توجه اینجاست که این دو کارگردان با سوژه ای کمدی و با بازیگرانی که به زعم خودشان ضامن فروش گیشه هستند، پای در نبرد فروش نوروزی سینماها گذاشته بودند. فروش پایین این فیلم ها حقیقتی را همگان عیان کرد که صرف حضور فیلم در اکران نوروز، نمی تواند ضمانتی برای فروش خوب فیلم ها باشد و چه بسا همین فیلم ها اگر در زمان دیگری به نمایش در می آمدند، فروشی به مراتب بیشتر از گیشه نوروز را تجربه می کردند و این همه جنگ و جدل بر سر گرفتن اکران عید، هیاهویی برای هیچی بوده و بس. البته نمی توان از ماجرای تکراری مافیای پخش و محدودیت اکران فیلم در شهرستان ها گذشت، به ترتیبی که بسیاری از سالن های سینمایی شهرستان ها در قرق دو سه فیلم از فهرست اکران نوروزی بود و «غلامرضا تختی» جایگاهی در آن سالن ها نداشته است. مسئله دیگری که در جریان فروش پایین فیلم «غلامرضا تختی» به ذهن می رسد این است که مخاطبان این روزهای سینمای ما دیگر حوصله ای برای تماشای فیلم بیوگرافیک سیاه و سفید ندارند، از متولدین دهه شصت و دهه های پیش از آن که تصویر تختی را از قاب عکس های میخکوب شده به دیوار خانه هایشان به یاد می آورند گرفته تا دهه هفتاد و هشتادی هایی که شاید یه جمله یک خطی هم در توضیح کاراکتر تختی در ذهن نداشته باشند. گروه اول تمایل چندانی برای تماشای «غلامرضا تختی» نشان نمی دهند چون از هر چیز جدی خسته شده اند و می خواهند برای ساعتی هم که شده دور از دغدغه های زندگی هر روز سخت تر این روزها، لبخندی بر لب خود بسازند و گروه دوم به این دلیل که ابرقهرمان های هالیوودی از دوران کودکی در ذهنشان به جای تختی و تختی ها جا خوش کرده اند و یک فیلم به تنهایی از پس سالها امپراطوری ستاره های بیگانه برنمی آید. عامل دیگری که باعث شد تختی نتواند فروش خوبی را تجربه کند نبود بازیگر ستاره در این فیلم بود. هر چند که سعید روستایی خود به عنوان معیاری برای فروش فیلم می تواند عده بسیاری را راهی سالن سینماها کند، اما چه کسی می تواند حدس بزند که اگر نوید محمدزاده در کسوت سوپراستار سالهای اخیر سینما در این فیلم حضور پیدا نمی کرد، متری شیش و نیم این روزها در کجای جدول فروش نوروزی بود؟ حضور ستاره ها مانند تمام ادوار، هنوز هم ضامن فروش فیلم های سینمایی هستند و اگر بازیگری مانند امیر جدیدی که در همان روزهای ابتدایی، اما و اگرهای بسیاری بر سر حضورش در نقش تختی به میان آمده بود بازیگر نقش یک این کار بود، مسلما جایگاه فیلم تختی در جدول فروش با جایگاه این روزهایش متفاوت بود. علاوه بر عامل بازیگر، ستاره ای چون نوید محمد زاده و حضور نامی مانند سعید روستایی عامل دیگری است که باعث شد مخاطبان سینمای جدی در میان متری شیش و نیم و «غلامرضا تختی»، متری و شیش و نیم را برای تماشا انتخاب کنند؛ خشونتی است که سالها است هم در جامعه ما هم به تبع آن در فیلم های سینمایی مان به چشم می خورد. ستاره های عصیانگری که در دهه نود جای ستاره های دهه های پیش از خود را گرفتند و نوید محمد زاده ستاره عصیانگر متاخر که با حجمی از خشونت و عصبیت در هر فیلمی که حضور پیدا می کند، به فروش نجومی آن منتهی می شود. حضور کاراکتر عصیانگر و خشن در فیلم هایی مانند ابد و یک روز ، مغزهای کوچک زنگ زده و متری شیش و نیم که در نهایت به فروش بالای هر سه فیلم انجامید. انگار مخاطبان این روزهای سینما تماشای قهرمان هایی مانند ناصر خاکزاد بر پرده سینما را به«غلامرضا تختی» ارجحیت بخشیده اند. در این بین ماجرای تغییر ذائقه مخاطبان هم نمیتواند در فروش کم فیلم «غلامرضا تختی» بی تاثیر باشد، که البته اتفاق جدیدی نیست و مردم ما در تمام حوزه های هنری و فرهنگی نسبت به دهه های طلایی هنر دچار نزول سطح سلایق شده اند و همانطور که موسیقی و کتاب هایی که در دهه پنجاه و شصت در فهرست پرمخاطب ترین ها بودند در تفاوت که چه عرض کنم تقابل با آثار محبوب این روزها است. اتفاق دیگری که باعث شد مخاطبان در برابر تماشای فیلم «غلامرضا تختی» موضع بگیرند، تفسیر فیلم درباره مرگ تختی بود، مردمی که همیشه دوست داشتند تختی را در کسوت شهید راه جوانمردی و مقاومت ببینند، این بار با فردی روبرو شدند که از سر ضعف دست به خود کشی میزند، مرگی که چهره اسطوره محبوب را خدشه دار کرده بود و این تفسیر جدید به ذائقه خیلی ها خوش نیامد.
از همه اینها که بگذریم، شاید یکی از دلایلی که باعث شد مردم تمایل چندانی به حضور در سالن های نمایش دهنده فیلم «غلامرضا تختی» نداشته باشند این بود که از ابتدا، انتهای داستان را می دانستند و این اتفاق باعث شد خیلی ها ترجیح بدهند به سراغ تماشای آثاری بروند که از قبل داستانشان را نمی دانند و اطلاعاتشان درباره تختی هم درحد همان داستان هایی که روزگاری از بزرگترهایشان می شنیدند، بماند. در هر حال باید این نکته را در نظر بگیریم که قالب فیلم هایی با فرمت «غلامرضا تختی» که با اهدافی غیر از فروش ساخته شده اند، در غالب موارد فروش های چندانی نمی کنند مگر اینکه رانت ها و نهادهای سازنده در پخش هم دست به کار شوند و با ارائه بلیت های رایگان و پر کردن سالنها به هزار و یک روش تکراری سعی کنند که نام فیلمشان نه تنها در قعر جدول فروش نماند بلکه به ضرب و زور تمهیداتشان رتبه پرفروش های سال را هم به خود اختصاص دهد که اگر «غلامرضا تختی» هم قرار بود از این حربه ها استفاده کند، مثل ده ها نمونه مشابه اکنون در این جایگاه جدول فروش به سر نمی برد. در نهایت اصولا فیلم خوب قرار نیست الزاما فیلم پرفروشی باشد و هر فیلم پرفروشی هم حتما خوب نیست. شما نگاهی بیندازید به فروش آثار برتر بهترین کارگردانان سینمای ایران و جهان، کدامشان در دوره اکران خود رکورد های فروش را جابه جا کردند؟ آثار کیارستمی و یا فیلم های گدار؟ به هر رو تختی فارغ از اینکه چه اندازه از فروش سالن های سینمایی را به خود اختصاص بدهد حتما نمونه موفقی از فیلم بیوگرافیک در سینمای ما خواهد بود و یادگاری از جوانمردی که جایش در میان نسلی که در سیطره ابرقهرمان های هالیوودی گیر افتاده اند، خالی بود.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها