سینماسینما، ایلیا محمدینیا
دیگر رفته رفته باید پذیرفت که باکس فیلم کوتاه حال دیگر به جزئی جداییناپذیر در اکران فیلمها در گروه هنر و تجربه تبدیل شده است که حذفش بخشی از جذابیت اکران فیلمها در گروه هنر و تجربه را تحتالشعاع خود قرار میدهد. نکته جالب توجه در اکران فیلمهای کوتاه انتخاب آثار هر باکس نمایش است که تنوعی جذاب در مضمون و ساختار را در بر میگیرد. اکران تیرگان از این منظر مثال خوبی است.
آگهی فروش؛ موفق در خلق موقعیتی پارادوکسیکال
«آگهی فروش» ساخته قصیده گلمکانی داستانی ساده اما بهقاعده برای یک فیلم کوتاه دارد. شروع، میانه و پایانی که با هدفگذاری کارگردان همخوانی دارد و خیلی خوب مخاطب را با خود همراه میسازد. فیلم درباره افراد مبتلا به فتیش و در اینجا فتیش کفش زنانه است. کارگردان با ایجاد موقعیتی خاص تلاش میکند دلهره و نگرانی مخاطب را به چالش بکشد و در این راه نیز موفق عمل میکند. حصول به چنین شرایطی، آن هم در یک فیلم کوتاه، خود موفقیتی ارزشمند و مهم محسوب میشود. اما آنچه در فیلم زیر پوست اصلی داستان نمود پیدا میکند، پارادوکسی است که کارگردان موفق به خلق و بازنمایی آن در تصویر میشود؛ اینکه چگونه حریم بهظاهر امن خانه خیلی راحت تبدیل به جهنمی سخت میشود که آدمی یارا و میلی به ماندن در آن ندارد، درنتیجه دختر تلاش میکند برای در امان ماندن از هر گزند احتمالی در این حریم امن راه گریزی پیدا کند. بازی خوب دو بازیگر اصلی فیلم در القای این شرایط پارادوکسیکال بهخوبی عمل میکند.
روشویی؛ فیلمنامهای در خدمت فیلم
«روشویی» نمونه خوبی از تاثیر فیلمنامه کوتاه و موجز و بدون اضافهگوییهای رایج در یک فیلم است که دست کارگردان را در ایجاد موقعیتهای جذاب و در خدمت فیلم باز میگذارد. اتفاق مهم فیلم همین ایجازگویی و انتقال اطلاعات با ریتم و ضرباهنگ مناسب به مخاطب است.
ماشینی بعد از مراسم خاکسپاری وارد کارواش میشود تا غبار از تن ماشین شسته شود، اما این ظاهر داستانی است که میبینیم. سرنشینان مادر و دختری هستند که یکی پدر و دیگری همسرش را از دست داده است. اما با ورود و به عبارت درستتر وارد کردن فرشته، دوستدختر متوفی، داستان فیلم رفتهرفته شکل میگیرد و به اوج میرسد؛ جایی که مخاطب متوجه میشود فرشته نقشی پررنگتر از آنچه فکر میکرد، برای دختر و همسر متوفی داشته و دارد. همین موقعیت خاص است که باعث میشود تماشاگر همزمان دو احساس متفاوت را در فیلم تجربه کند؛ از یک طرف خانوادهای که داغدار مرگ عزیزشان هستند و از طرف دیگر، مرگ عزیزشان را پایانی بر یک رسوایی بزرگ میدانند. تصویربرداری خوب تورج اصلانی در کنار فیلمنامه موجز پوریا کاکاوند و صداگذاری اثر در کنار کارگردانی ارزشمند جابر رمضانی از نکات برجسته فیلم است.
داش آکل؛ اقتباس خلاقانه از داستانی معروف
اقتباس سینمایی از ادبیات آنچنانکه باید، امری رایج در سینمای ایران نیست، اما به نظر میرسد در همین کسادی بازار اقتباس اوضاع در فیلم کوتاه بهتر از فیلم بلند و سینمای بدنه و اکران باشد. نگاهی به دو فیلم از مجموعه تیرگان، «داش آکل» ساخته هاجر مهرانی و «موج کوتاه» به کارگردانی محمد اسماعیلی، و همچنین فیلمهای کوتاه بهاریه شامل «بدو رستم بدو» حسین ملایمی، «خوابگردها» ساخته پویا نبی و «مانیکور» به کارگردانی پوریا فیاض موید همین نکته است که در بیشتر اوقات نتایج مطلوبی را هم به دنبال داشته است. هاجر مهرانی در «داش آکل» اقتباسی خلاقانه در قصه و تصویرسازی از داستان معروف صادق هدایت را ارائه میدهد. نکته جالب در کار این کارگردان این است که او تلاش نمیکند روایتی امروزی از قصه «داش آکل» را به تصویر بکشد، بلکه با همان مواد و اتمسفری که در داستان اصلی سراغ داریم، «داش آکل» خود را میسازد. اما آنچه اثر هاجر مهرانی را متمایز میکند، همچنانکه اشاره کردم، نگاه خلاقانه او به داستان و ایجاز در داستانپردازی و تصویرسازی است. در واقع آنچه در این فیلم اهمیت پیدا میکند، فیلمنامه و تصویری است که در هر پلان آن تماشاگر منتظر اتفاقی تازه و دیدنی است؛ اتفاقی که با موفقیت به سرانجام میرسد.
دریای تلخ بیطرف نیست
«دریای تلخ» روایت آدمهایی است که برای زیست و زندگی بهتر در کشورهای اروپایی سختترین دشواریها را تحمل میکنند و در بسیاری موارد به بنبستی بزرگ میرسند. فاطمه احمدی تلاش میکند بخشی از این بحران را در فیلمش به تصویر کشد که چگونه بدیهیترین حقوقِ این دست از آدمها در کشورهایی که داعیه آزادی آدمها را دارند، ندیده گرفته میشود؛ اینکه تو داشتن فرزندی را به اجبار شرایط انکار کنی، بلکه راهی برای گریز از مشکلات جاری در سرزمین مادری بیابی. تصویری که گاه نه به واههای در بیابان، که به سرابی بیپایان منتهی میشود. فاطمه احمدی در خلق موقعیت استیصال مادر جوان موفق عمل میکند، اما مشکل فیلم از جایی شروع میشود که در روایت خود جانب بیطرفی را رعایت نمیکند. به زعم او در این قصه آنچه موجب همه این دردسرها در کشوری غریب میشود، نه شهروندان آن کشور، که مهاجرانی هستند که تابعیتشان پذیرفته شده و شهروند آن کشور محسوب میشوند، اما در مقابل مهاجران تازه گاردی سخت دارند. نوع نگاه صاحبخانه که خود شهروندی مهاجر است، با مادر جوان و مواجهه و برخورد همکار او در ساندویچفروشی مصداق خوب این نگرش جانبدارانه است.
موج کوتاه؛ اقتباس آزاد از داستان ساعدی
همین که آدمی چون داریوش مهرجویی که شاید بتوان گفت بیشتر از هر کارگردانی در سینمای ایران به سراغ اقتباس از داستانهای ایرانی و خارجی رفته است، در فیلمهای «دایره مینا» و «گاو» با نگاهی به داستانهای غلامحسین ساعدی دست به کارگردانی میزند، نشان از همنشینی و جهانبینی نزدیک این داستاننویس به سینماست. محمد اسماعیلی در «موج کوتاه» به سراغ داستان کوتاهی از ساعدی با عنوان «ما نمیشنویم» میرود و با اقتباسی آزاد از این داستان فیلمنامه «موج کوتاه» را می نویسد و کارگردانی میکند. فیلم تصویری از دنیای محتوم آدمهایی است که بهرغم تمامی تلاشها نمیتوانند جهان خود را ولو سخت و ناگوار در آرامش زیست کنند، چراکه همیشه نیروهای قویتر هستند که این حق را برای خود قائلاند که با قدرتی که دارند (حال ممکن است این قدرت زور بازو، قدرت مالی یا توان تبلیغاتی و… باشد)، هر گونه که میاندیشند، رفتار کنند. در جهان بیتفاوتی که بسیاری از آدمها مسخ شدهاند، کاراکتر فیلم تلاش میکند به هر نحوی راهی برای مبارزه پیدا کند؛ راهی که در تنهایی محکوم به نابودی و شکست است. کارگردان برای خلق جهانی که در ناکجاآبادی میگذرد، لوکیشنی با دیوارها و ساختمانهای سیمانی انتخاب میکند تا انتقال این تنهایی و مسخشدگی و باورپذیری برای مخاطبش باورپذیر باشد.
سیاهسرفه؛ قصه بیتفاوتی آدمهاست
«سیاهسرفه» قصه تلخ بیتفاوتی در زندگی شهری است. داستان گزندهای که در شهرهای بزرگ نمود بیشتری دارد. گویی همه چیز یک شوخی بزرگ است؛ حتی جان آدمیزاد. در این شهر بیقواره آنچه اهمیت مییابد، اموری است که قرار بود صرفا کارکردی سرگرمکننده داشته باشند، مثل مسابقه فوتبال، اما آنقدر درگیر بیتفاوتی و گاه بیمسئولیتی هستیم که فراموش میکنیم چه مسئولیتی در قبال کار خود و آدمهای پیرامون خود داریم. مثل همه آن کسانی که در داروخانه بیشتر از آنکه نگران داروی بیمارشان باشند، نگران نتیجه مسابقه هستند، حال آنکه مسابقه زندگی را باختهاند. همانند همان دکتری که در درمانگاهِ در دست تعمیرش نگران بازی است و نسخه غلط میپیچد. درست همانند همان پدری که بیماری فرزندش اولویت دوم او بعد بازی است، که نگران دوربین عکاسی است که زمین خورده و بیمار مجروح بدحال را رها میکند. و در پایان همه شهر گویی در این تلخی بیپایان به رقص میپردازند. کارگردان «سیاهسرفه» تلاش میکند با طنزی تلخ این مناسبات را به تصویر بکشد و تا حدودی در این راه موفق عمل میکند. با این همه، کاش کارگردان کورسویی از امید را در فیلم میگنجاند. آدمی به امید زنده است، هر چند که شرایط پیرامونی سخت باشد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- در یک نشست رسانهای مطرح شد؛ دغدغه کارگردان باید فقط ساخت یک فیلم خوب باشد/ ما در قبال این فرهنگ مسئولیم
- ده فیلم کوتاه اکران آنلاین میشوند
- با معرفی هیات انتخاب و داوری بخش آثار تجربی؛ فیلمهای تجربی راهیافته به سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران اعلام شد
- با معرفی هیات انتخاب بخش آثار داستانی؛ فیلمهای داستانی راهیافته به سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران اعلام شد
- صدور پروانه ساخت غیرسینمایی برای شش فیلم کوتاه داستانی
- پوستر سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران رونمایی شد
- راهیابی فیلم کوتاه voice به دو جشنواره آمریکایی و ایتالیایی
- راهیابی «پِلی بک» به جشنواره فیلم سئول
- گوزن ایرانی در ایتالیا
- فیلمهای کوتاه جشنواره کن معرفی شدند
- فراخوان سی و نهمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران منتشر شد/ توجه به سینمای بومی با تأکید بر خلاقیت و نوآوری
- مهلت ارسال اثر به سیزدهمین جشنواره ملی دانشجویی «سایه» تمدید شد
- معرفی نامزدهای بخش فیلم کوتاه و مستند چهلمین جشنواره فیلم فجر
- معرفی مستندها و فیلمهای کوتاه راه یافته به جشنواره فیلم فجر
- اکران بسته فیلم کوتاه «چهارراه» در سینماهای هنروتجربه
نظر شما
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- فشار سیاسی و خروج یک فیلم از داوری آکادمی؛ موافقت اردن با درخواست آذربایجان برای خروج «سرزمین شیرین من» از اسکار
آخرین ها
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- نمایش وقتی الاغا عاشق میشوند / گزارش تصویری
- تریلر قسمت هشتم منتشر شد؛ «مامویت غیرممکن» با تام کروز پایان مییابد؟
- ستاره اسکندری: ساخت «خورشید آن ماه» مسئولیت اجتماعی من بود
- «سودابه»؛ فیلمی برخلاف ذائقهسازی مرسوم سینمای ایران
- سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند به شیوه «آکادمی» داوری میشود
- یادداشتی کوتاه در مورد تئاترِ ناصدا..
- درباره ساخته جدید علی عباسی/ امتحان نهایی «شاگرد»
- زندگینامه بیتا فرهی منتشر میشود
- هانس زیمر: خلق موسیقی برای فیلم «بلیتز» و چالشهای نوای جنگ جهانی دوم
- شکستِ دنباله «جوکر»؟ «جوکر: جنون مشترک» به نقطه صفر رسید
- فشار سیاسی و خروج یک فیلم از داوری آکادمی؛ موافقت اردن با درخواست آذربایجان برای خروج «سرزمین شیرین من» از اسکار
- رالف فاینز و ژولیت بینوش بار دیگر همبازی می شوند