تاریخ انتشار:1398/06/06 - 06:10 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 107167

سینماسینما، انسیه نجفی نشلی

«راه رفتن روی سیم» اثر احمدرضا معتمدی، کارگردان فیلم‌های «آلزایمر» و «قاعده بازی» و «دیوانه از قفس پرید»، است که نامزد رشته‌های اصلی جشنواره بیست‌ویکم فجر بود. در سکانس افتتاحیه با ورود و طرح موضوعی مخاطب با موضوع موسیقی مواجه می‌شود که به نظر می‌رسد موضوع اصلی و سوژه فیلم است و مابقی موضوعات حول محور آن می‌چرخد. درحالی‌که در طول مسیر قصه از مقوله اصلی دور می‌شویم. با ورود داوود، مرد تنبورنواز شهرستانی، ماجرا شکل دیگری به خود می‌گیرد. داوود فرزند یک استاد هنرمند تنبورنواز، فردی محجوب و باحیا و تربیت‌شده در حالات عرفانی و مقامی موسیقی سنتی است که وجود ساز تنبور و داوود از یک محدوده جغرافیایی و فرهنگی و نحوه تربیت خاص، در فیلم با توجه به نحوه انتخاب روایت و گسترش موضوع داستانی، توجیه منطقی و الزام دراماتیک ندارد. به عبارتی، حذف این پرسوناژ مشکلی در منطق روایی فیلم ایجاد نمی‌کند. روایت داستانی روی خطی حرکت می‌کند که خرده‌روایت‌های متفاوتی شاخه‌های فرعی این خط داستانی را گسترش می‌دهد، اما متاسفانه این خط داستانی در میانه راه از هم گسسته شده و در فراسوی مه جاده پرپیچ‌وخم روایت، گم می‌شود! به عبارتی، ناپدید شدن خط داستانی و خرده‌روایت‌های زیاد بی‌منطق و بی‌استفاده و غیرقابل باور در نیمه راه و تلاش بی‌نتیجه برای جمع کردن و ارتباط شخصیت‌های قصه بدون منطق روایی، مشکل ایجاد می‌کند. بیان ناموفق وضعیت بی‌سروسامان اجتماعی، فیلم را مجموعه‌ای ناموزون از مشکلات اجتماعی بی‌ارتباط با یکدیگر ساخته که در طول مسیر به عنوان مسئله مطرح شده، اما در ادامه بدون ارائه راه‌حل یا حل شدن، رها می‌شوند. هر مسئله حل‌نشده همانا یک رشته خرده‌روایت گسسته از خط اصلی داستانی است که در جاده مه‌آلود روایت، در فضای جنگل انبوه مسائل، با جریان تند بوران ضعف ساختاری، به رقصی نازیبا می‌پردازد.

مسائل حل‌نشده برگرفته از مشکلات اجتماعی طرح‌شده در فیلم، از جمله گروه غیرمجاز زیرزمینی، مهاجرت، بی‌کاری، بند زیرزمینی (جیرجیرک‌ها)، روابط بین همسران، افسانه و دختر بازپرس قضایی، حادثه مواد مخدر و مهاجرت غیرقانونی، آشی نپخته شده که جز دل‌درد برای مخاطب به همراه ندارد! مخاطب تا پایان فیلم باید به دنبال ارتباط میان خرده‌روایت‌ها باشد؛ ارتباطی که کلید گم‌شده درام برای گشایش قفل این مسائل درهم‌تنیده است. جوانان عاشق شهرت و نام‌آوری، قصه‌هاشان روایت می‌شود، اما تا کجا و چگونه؟! داستان واضح و موضوع قابل ارائه است، اما پتانسیل فیلم در حد تحمل این گستره خرده‌روایت و مسئله و خط فرعی داستانی نیست و درنتیجه آشفتگی روایی و خط داستانی به بلوغ و انسجام نرسیده و ارزشمندی بصری و محتوایی خدشه‌دار شده است و در بخش‌های کلیدی و اصلی به مسائل کلیشه‌ای و معضلات تکراری می‌پردازد. نقطه تعلیق فیلم یافتن مواد مخدر و مشکلات در کشتی است که ضعیف پرداخته شده است. سکانس پایانی تا حدودی با اوایل فیلم هماهنگ است. تفاوت نقد ژورنالیستی فیلم که اهالی رسانه ارائه می‌دهند، با نقد محتوایی و فنی فیلم این‌جاست که نقد فنی با بررسی میزان سازگاری میان فرم و محتوای کلامی فیلم و بررسی میزان سازگاری میان فرم‌های فیلم، لایه‌های پنهان درام را بیرون می‌ریزد. به‌هرحال از خالق «دیوانه از قفس پرید» بیش از این توقع داشتیم.

داستان سرراست است، اما حواشی، اتفاقات و موضوعات متعدد ملغمه‌ای ناموزون و درهم و برهم از موضوعات و خرده‌روایت‌های سطحی و مصنوعی و غیرمنطقی و غیرقابل باور ساخته است که مخاطب را سردرگم می‌کند. ارائه این ناسازگاری توسط منتقدان صدالبته به طور حرفه‌ای و بی‌غرض می‌تواند راه‌گشای دیدگاه مخاطبان باشد.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها