سینماسینما، فربد نجفی
و «سرخپوست» اکران شد؛ فیلمی که به اذعان منتقدان و مخاطبان خاصترین و در عین حال کمسعادتترین فیلم جشنواره فجر امسال بود. فیلمی که قواعد قصهگویی را بهخوبی رعایت میکند و از استانداردهای فنی و تکنیکی بالایی برخوردار است. و از این حیث مسیر خود را از فیلمهای اخته موسوم به جریان آپارتمانی بهکلی جدا میسازد. فیلمهایی که با هزینههای تولید پایین ساخته میشوند و فیلمنامههایی ضعیف و فاقد روایتی منسجم و قدرتمند دارند و بستری هستند برای ظهور و روایت داستان شخصیتهایی منفعل، سیاه و مقلوب جبر محیط پیرامونشان و در یک کلام کپیهای دستچندمی از آثار اصغر فرهادی که مبدع سبک فرهادیسم در سینمای ایران است.
فیلم «سرخپوست» گرههای داستانی قدرتمندی دارد. از موسیقی متن کمنظیری بهره میگیرد که بهخوبی به روایت هر چه موثرتر داستان کمک میکند. به شخصه همیشه معتقد بودم موسیقی متنی رسالت خود را بهدرستی انجام داده است که بتواند هویت مستقلی به فیلم ببخشد. به نحوی که مخاطب در هر زمان و مکان دیگری که شنونده آن باشد، ناخودآگاه بتواند تصاویر فیلم را بهوضوح از نظر بگذراند. از مثالهای بارز و موفق موسیقی متن در سینمای جهان میتوان به مجموعه آثار هانس زیمر، حماسهشناس فطری جهان موسیقی، اشاره کرد.
ویژگی دیگر فیلم «سرخپوست» طراحی صحنه و لباس دقیق و وفادار به مستندات تاریخی و فیلمبرداری با استانداردهایی بالاتر از سطح سینمای ایران در چند سال اخیر است. اما آنچه ما بدان خواهیم پرداخت، تحلیلی است بر بازی شاخص نوید محمدزاده. اگر صادق باشم، باید بگویم تا قبل از «سرخپوست» علاقه چندانی به جنس بازی محمدزاده نداشتم. گونهای از بازی که از زمان بهروز وثوقی باب شد و تا قبل از نوید، حامد بهداد آن را به اوج رسانیده بود. بازی مبتنی بر برونگرایی و پرخاشگری در بیان احساسات که بخشی از آن عموما از ویژگیهای ذاتی و شخصیتی بازیگر بهره میگیرد و از قضا همیشه مورد استقبال مخاطب ایرانی قرار گرفته.
گویی تماشاگران ایرانی که مردمانی با احساسات رقیق و اغراقشدهاند، با دیدن بازیهایی از این دست به وجد آمده و به ستایش ارائهکننده آن میپردازند. حتی پیمان معادی نیز به تقلید از این رویکرد در آثار داخلی اخیر خویش بر حجم اکتهای هیستریک و برونریزیهای احساسی خود بهعمد افزوده است تا هم در بده بستانهای کلامی خود از محمدزاده عقب نماند و هم بتواند از مخاطب داخلی دلبری بیشتری کند. مصداق بارز استقبال از این گونه در فیلم «جدایی نادر از سیمین» بهخوبی مشهود است. بازی شهاب حسینی بیشتر از پیمان معادی به دل تماشاگر داخلی مینشیند، اما در آن سوی آبها این معادی است که با بازی درونگرایانهاش مورد تمجید سینماگران و مخاطبان خارجی قرار میگیرد.
اما عمر این جنس از بازی چندان طولانی نیست و پس از گذشت چند سال از ظهور و درخشش بازیگر بهسرعت وی را بر روی غلتک تکرار میاندازد و درنتیجه به دلزدگی مخاطب میانجامد و اگر بازیگر از توانمندیهای حقیقی برخوردار نباشد و نتواند خود را بهسرعت از مسیر تکرار رها سازد، زمان افول فرارسیده و بهآرامی از صحنه حذف میگردد. اتفاقی که در چند سال گذشته منجر به توقف حامد بهداد شد، اما بهداد با تیزهوشی توانست خود را بازسازی کند و وجه دیگری از بازی خود را در «قصر شیرین» به نمایش بگذارد و دوباره احیا گردد.
همین دورنما و سرانجام را برای مسیر جانشین وی محمدزاده میدیدم، اما با «سرخپوست» داستان بهکلی رنگ دیگری به خود گرفت. دیگر خبری از نقشهایی با ویژگیهای قبلی نیست. نه معتاد و نه بزهکار و نه آنتی سوشیال. بلکه اینبار وی باید نقش یک رئیس زندان مقتدر را ایفا کند. این نقش همچون چاقوی دو لبهای است که هم میتواند بازیگر را به اوج برساند و هم میتواند وجهه فعلی وی را در هم بشکند.
اگر بخواهیم تخصصیتر و عمیقتر به کاری که نوید محمدزاده در این فیلم انجام داده بپردازیم، باید از جنسی از بازی صحبت به میان آوریم که قدمتی طولانی در سینمای جهان و بهخصوص هالیوود دارد. بازی مبتنی بر اکت گونهای از بازی است که در آن کوچکترین حرکات بازیگر از نحوه ایستادن و قدم برداشتن تا جنس و عمق نگاه همگی به خدمت او میآیند تا کاراکتر را از میان سایرین در صحنه جدا سازد. اگر بخواهیم به مثالهایی از این جنس بازی اشاره کنیم، به دهها نمونه شاخص برمیخوریم که از میان آنها میتوان بازی راسل کرو در «گلادیاتور» و شان کانری و دنیل کریگ در مجموعه فیلمهای «جیمز باند» و در نمونههای داخلی جمشید هاشمپور در «تاراج» و داریوش ارجمند در «ناخدا خورشید» را نام برد.
در تمامی این مثالها با نقشهایی مواجهیم که ویژگی بارز همه آنها کاریزما و قدرتی است که از کاراکتر روی پرده به سمت تماشاچی روی صندلی انتقال مییابد. بازیگر برای ایفای چنین نقشهایی ابتدا باید به درک درستی از ویژگیهای شخصیت دست پیدا کند تا بتواند توانمندیهای تکنیکی لازم را برای هویتبخشی به آن به کار گیرد و در ثانی باید صاحب ویژگیهای ظاهری مناسبی برای القای همزمانی هوشمندی و قدرت باشد، یا آنها را کسب کند.
از این حیث کار نوید محمدزاده بهشدت سخت است. وی جزو دستهای از بازیگران سینماست که به دلایل ظاهری قادر به ایفای نقش قهرمان و جوان اول نیست. البته که سینمای ما بهکل در دو دهه گذشته دچار فقر چنین بازیگرانی گشته است. محمدزاده اندامی لاغر و لخت دارد که مناسب ایفای نقشهای افرادی با ضعفهای روحی و عقدههای شخصیتی است که بهشدت مستعد انواع کجرویها ضد اجتماعی و اخلاقی هستند. اما او حالا با شخصیتی کاملا متضاد با این ویژگیها مواجه میگردد. پس نخستین گام درهم شکستن شمایل خویش و نوآفرینی است. نخستین چیزی که به کمک وی میآید، گریم دقیق و مناسب است که با پرشی زمانی او را در حدود ۱۰ سال یا بیشتر پیرتر نشان میدهد. گریم خود همچون نعمتی است که باور شخصیت را برای بازیگر آسانتر میکند.
قدم دوم شکستن فرم بدنی است. محمدزاده ۱۲ کیلوگرم به وزن خود میافزاید؛ کاری که در نسل کنونی بازیگران ما کار به دور از ادب و آسیب زدن به ظاهر پرتجملشان محسوب میشود. افزایش وزن بدنی دو مزیت ویژه به محمدزاده میبخشد؛ نخست به صورت ناخودآگاه به سنگینی و استحکام در قدم برداشتنی که مناسب با ویژگیهای یک نظامی با دیسیپلین است میافزاید و همچنین بدن او را مناسب پوشیدن لباس شق و رق رسمی میسازد.
قدم سوم اصلاح در تمامی ابزارهای زبان بدنی است. محمدزاده باید محکم و در عین حال با طمانینه قدم بردارد و بدون قوز. در هنگام نشستن کمی در صندلی خود پخش شود، گویی بر آن مسلط است و همچون مرکبی رام از آن سواری میگیرد. ویژگی ذاتی که کار او را آسانتر میکند، نگاه عمیق و نافذ نوید است که در اینجا به نیاز نقش بر غلظت آن نیز افزوده شده است. نگاهی که همزمان هوش و دقت و کنجکاوی و عشق و شک را در خود داراست. دستان او که همیشه در هنگام دیالوگگویی در هوا آزادانه و لخت در حرکت بودند، این بار کاملا در اختیار محمدزاده قرار گرفتهاند. حتی دویدن محمدزاده محتاطانه و سنگین و همچون مردی میانسال است.
قدم آخر که با تیزهوشی کارگردان همراه گشته، کمگویی اوست. با صدایی عموما در گامی میانه. سرگرد جاهد کم میگوید و بیشتر عمل میکند. دیالوگها بیش از آنکه از دهان بیرون آیند، از چشمان بیان میشوند. با طی این مراحل است که وجودی مستقل و قدرتمند که تنه به تنه تعدادی از بهترین شخصیتهای فیلمهای پلیسی و معمایی غربی میزند. وجود تیزهوشی و پختگی بالا در شکار حقههای شخصیتها در جای جای داستان (سکانس ابتدایی کشف دروغگویی زندانی بهظاهر بیمار و زن مددکار و…) تنها و تنها به وسیله نگاه و بازی بینظیر محمدزاده است که برای ما باورپذیر میشود. اوج قدرتنمایی وی در سکانس پایانی است. پس از شهود ناگهانی و سپس تعقیب و گریز هالیوودی و یافتن احمد سرخپوست در میانه بدنه چوبه دار و نگاهی که در دوربین به احمد و همزمان به ما به عنوان همدستان وی که سوخته جبر اجتماع فئودالی پیرامونمان هستیم میکند و با چشمانش میگوید: «محال است کسی بتواند سرگرد جاهد را دور بزند، حتی شما!»

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- نوید محمدزاده با کارگردانی خودش روی صحنه میرود
- فیلمی به تهیهکنندگی نوید محمدزاده در جشنواره لوکارنو
- آکتور ایرانی در شبکه آرته فرانسه
- «جنگل آسفالت» با بازی نوید محمدزاده و فرشته حسینی
- ماجرای بازیگری که در انتظار نوید محمدزاده بود؛ «من نوید نیستم!» به اجرا بازگشت
- دو جایزه جشنواره نیویورک برای «شب، داخلی، دیوار»
- جایزه بزرگ جشنواره کورش به «آیههای زمینی» رسید/ معرفی برگزیدگان
- حضور «شب، داخلی، دیوار» در آستانه اکران جهانی در جشنواره «کمرا ایمیج»
- رهایی در اوهام/ نگاهی به فیلم «تفریق»
- راهیابی «سیزده سالگی» به جشنواره مورد تایید اسکار و بفتا
- «تفریق»؛ به علاوه باران
- «تفریق» مانی حقیقی قاچاق شد
- ابد و صد روز/ نگاهی به فیلم «برادران لیلا»
- جایزه اصلی جشنواره ژنو به «شب، داخلی، دیوار» رسید
- اکران فیلمی با بازی نوید محمدزاده در جشنواره حقوق بشر ژنو
نظر شما
پربازدیدترین ها
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- نگاهی به «عروج» به بهانه زادروز لاریسا شپیتکو/ لحظه روبرو شدن با «خود»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- نگاهی به سریال «جانسخت»؛ منتظر غافلگیری بمانیم یا نه؟
- «ذهن زیبا»؛ اتفاقی زیبا در تلویزیون
آخرین ها
- فوت بازیگر آمریکایی؛ ریچارد چمبرلین درگذشت
- بزرگداشت رخشان بنیاعتماد برگزار شد
- نگاهی به فیلم عزیز؛ فیلمی قابل احترام
- عیدی ویژه همراه اول بهمناسبت عید فطر
- پرفروشهای سینما در هفته اول نوروز/ هیچ کدام از فیلمهای نوروزی، یک میلیون تماشاگر نداشتند
- آکادمی اسکار عذرخواهی کرد
- «میراث» در جشنواره هاتداکس رقابت میکند
- تازهترین ساخته هادی محقق به چین میرود/ اولین حضور جهانی «دِرنو» در جشنواره پکن
- یک جایزه برای آیدا پناهنده؛ جشنواره فرانسوی به «در انتهای شب» جایزه داد
- یک واکنش دیرهنگام؛ بیانیه آکادمی داوری در پی خشونت علیه برنده اسکار
- پس از ۴ دهه برگزاری در یوتا؛ جشنواره ساندنس به کلرادو میرود
- فرشته سقوط کرده/ نگاهی به فیلمنامه «هیات منصفه شماره ۲» با بررسی عناصر مشترک درامهای دادگاهی
- «داستان سلیمان»؛ یک داستان واقعی از هزاران پناهجوی جهان
- «یک نبرد پس از دیگریِ» دیکاپریو کوتاهتر شد!
- یک عشق بی رحم،مجازات اعدام را در بریتانیا لغو کرد
- اکران آنلاین «زودپز» در شبکه نمایش خانگی
- نتفلیکس با «صد سال تنهایی» به یک رمان کلاسیک «غیرقابلاقتباس» جان میبخشد
- «ذهن زیبا»؛ اتفاقی زیبا در تلویزیون
- اسرائیل، کارگردان برنده اسکار را بازداشت کرد
- یک جایزه برای مجری اسکار؛ کونان اوبراین، جایزه مارک تواین را گرفت
- برای دستاوردهای یک دهه فعالیت حرفهای؛ بالاترین تجلیل سینمایی بریتانیا از تام کروز
- داوری فیلمساز ایرانی در جشنواره مورد تایید اسکار
- نگاهی به «اکنون»/ هنرِ شنیدن
- «بیگانه» کامو مقابل دوربین کارگردان فرانسوی میرود
- «روایت ناتمام سیما» قاچاق شد/ علیرضا صمدی: خواهش میکنم نسخه غیرقانونی را نبینید
- نقدچیست؟ منتقدکیست؟
- نوروز موسیقایی با فیدیبو؛ برنامه فستیوال موسیقی «گوشه» اعلام شد
- دارن آرونوفسکی میسازد؛ اقتباس سینمایی از رمان «کوجو»
- «بیصدا حلزون»؛ تلخی میان تصمیم و تسلیم
- «سلب مسئولیت»؛ کابوسی پنهانشده پشت نور