ارژنگ امیرفضلی همیشه در سایه نام پدر خود، هوشنگ امیرفضلی بوده اما خودش هم با حضور در مجموعههای طنزی مثل ساعت خوش و هژیرها به شهرت رسید.
به گزارش سینماسینما، بازی امیرفضلی در اخراجیهای یک و نقش معتاد به چشم آمد و خیلیها بازیاش را تحسین کردند. با این بازیگر ۴۶ ساله درباره زندگی و حرفه اش گفتگویی انجام شده است.
خیلی وقت است از شما خبری نیست، در تلویزیون هم کم دیده میشوید؟
تولیدات آثار کمدی و بخصوص سریالهایی که به نود شبی شهرت یافته بودند خیلی کم شده است. البته من هم مقداری در نوع انتخابهایم تجدید نظر کردهام و در کارهای آیتمی بازی نمیکنم چون در همان سالهایی که کارهای آیتمی در اوج بود، هر چه خلاقیت در این زمینه داشتم به نمایش گذاشتم و از وقتی احساس کردم، دارم به دام تکرار و کلیشه میافتم اینجور نقشها را نپذیرفتم. دوست ندارم مردم با دیدن نقشهای تکراری از من دلزده شوند. شاید نقشهای بد را قبول کنم اما زیر بار نقشهای کلیشهای نمیروم.
چند هفته قبل عکسی متفاوت از شما در شبکههای اجتماعی و سایتهای خبری منتشر شد که شما با موی سپید و پیرتر از سنتان نشان میداد، این عکس گریم بود یا عکس واقعی؟
من در اینستاگرام صفحه دارم و هر چند وقت عکسهایی از خودم در آن به اشتراک میگذارم. عکسهای واقعی که خودم را نشان میدهد در این صفحه وجود دارد.
صفحهتان در اینستاگرام را میبینم، فالور و دنبالکننده زیادی دارید، حدود ۳۸ هزار و ۸۰۰ نفر اما کسانی که شما آنها را فالو کردهاید و دنبال میکنید صفر است! یعنی اینستاگرام هیچ کس را دنبال نمیکنید؟
نه! راستش زیاد حوصله اینجور کارها را ندارم. خیلیها بهم میگفتند مرا فالو کن یا گلایه میکردند که چرا مرا فالو نمیکنی به همین دلیل تصمیم گرفتم صفحه هیچکس را دنبال نکنم! انتظار هم ندارم کسی مرا فالو کند. این که ۳۸ هزار دنبالکننده دارم نشاندهنده لطف مردم است.
حضور در شبکههای اجتماعی چقدر از وقت شما را به خود اختصاص میدهد؟
خیلی کم! شاید نیمساعت یا یک ساعت در روز. چشمانم را با زل زدن به صفحه گوشی تلفن خسته نمیکنم. حوصله حرفهای بیهوده و تکراری که در کانالهای تلگرامی گفته میشود را هم ندارم. در گروههای دوستی هم که مدام دارند باهم احوالپرسی میکنند که از این روش هم خوشم نمیآید! میخواهی حال کسی را بپرسی به او تلفن کن و حالش را بپرس چه لزومی دارد در گروههای تلگرامی زمان زیادی را به احوالپرسی اختصاص بدهی؟!
کمی دلگیرکننده شده که آدمها حتی حوصله تلفن زدن به هم و پرسیدن حال یکدیگر را را هم ندارند؟
این از قدیم بوده که آدمها سراغ یکدیگر را کمتر میگیرند و بندرت از حال هم باخبرند. از همان قدیم وقتی سر یک کار بودیم همه از هم شماره میگرفتند تا با هم در ارتباط باشند و حال یکدیگر را بپرسند اما همین که کار تمام میشد، خیلی زود همدیگر را فراموش میکردند. الان هم که تز دوری و دوستی بیشتر جواب میدهد!
اما تز خوبی نیست! آدمها را بیشتر از هم دور میکند.
نه اتفاقا خوب است! از بچگی پدر و مادرمان به ما این جمله را گفتهاند و ما به مرور متوجه شدهایم که درست هم هست. آدم از بعضیها دوری کند خیلی بهتر است.
پسر هوشنگ امیرفضلی هستید، از پدر چه چیزهایی را آموختید؟
جواب دادن به این سوال خیلی سخت است. چون من دنیایی خاطره و آموزه از پدرم به یاد دارم و انتخاب یکی از آنها و بیانش دشوار است. فقط میتوانم بگویم که از نظر روحیات فردی جا پای پدرم گذاشتهام. اما از نظر اخلاقی پدرم خیلی بهتر از من بود.
پدرتان آدم شادی بود و این را به دیگران هم منتقل میکرد، شما هم چنین ویژگی دارید؟
صدای پدرم دو وجهی بود؛ هم میتوانست شادی را منتقل کند و هم غم را و من این ویژگی را از او به ارث بردم.
در زندگی واقعی هم همینطور هستید؟
زندگی واقعی همه آدمها شبیه به هم است. یک روز خوشحالند یک روز ناراحت. مسافرت خوشحالشان میکند، بیپولی ناراحت و… یکسری ویژگیها هست که فردیتر است، مثلا یک نفر به نواختن ساز علاقهمند است و دیگری به کتاب خواندن. اما در کلیات همه مشترک هستیم.
اما جزئیات زندگی هر فردی مختص خودش است…
جزئیات زندگی من مثل یک مجموعه موسیقی است که در آن همه جور آهنگ و ترانهای پیدا میشود و من بنا به حس و حالی که دارم برخی از این آهنگها را گوش میکنم. شاید زمانی فقط پاپ گوش کنم اما روزهایی را هم به گوش دادن آهنگهای سنتی اختصاص دهم. زندگی هم مجموعهای از موسیقیهای مختلف است که در هر موقعیتی یکی از آنها جذبت میکند.
چه چیزهایی در زندگی آزارتان میدهد؟
اولین آزار این است که تهیهکنندهها دستمزد ما را یا نمیدهند یا خیلی دیر میدهند. از بیحرمتی هم خیلی آزرده میشوم، توقعهای بیجا و اینکه بعضی از آدمها جوری رفتار میکنند که انگار از ما خیلی بالاتر هستند در صورتی که هیچکدام از ما از دیگری بهتر و خاصتر نیست. البته رانندگیهای بد هم خیلی اذیت میکند.
وقتی سرکار نیستید، وقتتان را چگونه پر میکنید؟
فیلم میبینم. تا چند وقت پیش خیلی کتاب میخواندم اما الان کمتر میخوانم. خیلی دوست دارم بیرون بروم و در کوچه و خیابان راه بروم اما واقعیت این است الان این کار را هم انجام نمیدهم چون مردم مدام میخواهند با بازیگرها عکس بگیرند و…
یعنی از شهرت خسته شدهاید؟
بله! خیلی دوست دارم مثلا به بازار تجریش بروم و بین مردم راه بروم و خرید مردم را ببینم اما نمیتوانم چون مردم مرا تماشا میکنند. زیر ذرهبین بودن اذیتم میکند به همین دلیل بیشتر در خانه میمانم.
اما خیلیها دوست دارند بازیگر شوند تا به شهرت برسند؟
ما بازیگر نشدیم که مشهور شویم! به نظرم از سال ۷۲ موج شهرتطلبی بهواسطه بازیگری رواج پیدا کرد. همه ما که سراغ بازیگری رفتیم به این دلیل بود که به این حرفه علاقهمند بودیم. بعد از برنامههای ساعت خوش و هژیرها و… خیلیها برای شهرت پیگیر این هستند که بازیگر شوند که غلط هم هست. اگر میخواهی بازیگر شوی باید به دانشگاه بروی و درس این حرفه را بخوانی اگر میخواهی به شهرت برسی و در کوچه و خیابان تو را بشناسند اصلا لازم نیست بازیگر شوی، پول بدهی روی خیلی از مجلات عکسات را چاپ میکنند و در مقطعی معروف میشوی.
بازیگری پول دارد؟
در اوایلی که هم نسلهای من بازیگر شدند، خوب بود.مثلا ماهی ۲۰ هزار تومان میگرفتیم که در زمان خودش خوب بود. برای ساعت خوش ماهی ۸۰ هزار تومان گرفتم که خیلی خوب بود، یک سال پولم را جمع کردم و به اصطلاح پسانداز را زدم به زخم زندگی. اما یک دورهای به بیکاری خوردم که خیلی بد بود و به نان شبم هم محتاج بودم اما آن دوره هم گذشت و اوضاع بهتر شد. اما حدود ده سال است که اُفت کرده و همچنان سیر نزولی را طی میکند. الان نان شب دارم، اما مثلا یک سال بیشتر است که تلاش میکنم پرایدم را تبدیل به یک ماشین بهتر بکنم اما نمیتوانم! آنقدر درآمد دارم که فقط خرج روزانهام را تامین کنم. جالب اینجاست که بیشتر مردم فکر میکنند بازیگرها باید زندگی خاص و ویژهای داشته باشند و زمانیکه مرا پشت فرمان پراید میبینند، داد میزنند: ماشین بنزت را کجا گذاشتی! مردم از ما توقع دارند زندگی شیکی داشته باشیم اما با این پولها نمیشود، شیک زندگی کرد.
منبع: جام جم
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- درباره استقبال کم مردم از تئاتر و سالنهای نمایش /یادداشتی از ارژنگ امیرفضلی
- انتشار خبر جعلی درگذشت ارژنگ امیر فضلی در ویکی پدیا/واکنش امیر فضلی
- واکنش اینستاگرامی ارژنگ امیرفضلی به شایعه تمسخر اعتراض دانشجویان در «خندوانه»
- فیلم/ اعتراض به استفاده غیراخلاقی از تصویر محمدرضا گلزار برای تبلیغ
- ارژنگ امیرفضلی و یوسف تیموری در «خرها آدم نمی شوند»
- حمیدرضا صدری سازنده موسیقی «لازانیا» شد + تصاویر جدید
- دلجویی رئیس اداره اوقاف شهرری از ارژنگ امیرفضلی
- اعتراض یک بازیگر به تخریب مزار پدرش/ کار ما خنداندن مردم است کار شما گریاندن ما
- واکنش متفاوت ارژنگ امیرفضلی به سانسور ناصر ملکمطیعی در تلویزیون
- ارژنگ امیرفضلی: باید فیلمهایی را ببینیم که به فکر وادارمان کند
- تعجب ارژنگ امیر فضلی از زندگی دو زوج/ویدئو
- رحیم نوروزی و ارژنگ امیرفضلی پشت صحنه یک سریال + عکس
- سکوت مهران مدیری شکست/ قاسمخانیها نقش پررنگی در موفقیت آثارم داشتند
- محمدرضا شریفی نیا، فاطمه گودرزی، علی صادقی و ارژنگ امیرفضلی در یک فیلم
- عکسی دیده نشده از «ساعت خوش»
نظر شما
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
آخرین ها
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران
- درباره «اتاق بغلی» اثر پدرو آلمودووار/ مرز باریک دوستی و مرگ زیر جهانی از زندگی و رنگ
- استادان و کارگاههای «سینماحقیقت۱۸» را بشناسید
- بر مبنای آمار سمفا؛ روند صعودی فروش سینماها در هفته گذشته نزولی شد
- محمد شکیبانیا رئیس سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
- کارگردان «سه جلد»: اقتصاد سینمای ایران را چند سکانس رقص میگرداند
- نمایش دو مستند از ناصر تقوایی در موزه سینما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ کونان اوبراین، میزبان اسکار ۹۷ام خواهد بود
- «کارمند جماعت» رونمایی میشود
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز