آن بازیگر شهر زیبا و فروشنده، آن از هنر آکنده، آن مادرِ کبیر و حنا، آن همزمان الی و شهرزاد و رعنا، آن در افتاده با ترامپ و بزرگ آقا، آن مبتلا به کلاستروفوبیا، آن آبروی شلوار پیلیدار، آن پیراهنش را کرده در شلوار، آن منتقد رسانههای مجبور مانده، آن درسش را در دبستان مریم خوانده، آن تقدیر شده در آسانسور توسط همسایهها، آن حرص خورنده از حرف بیمایهها، آن دارای تتوهای فمینیستی، آن توانا در بازیهای زیرپوستی، شیختنا و مولاتنا ترانه علیدوستی (حفظ ا… فِیسُها به مقام النَچرال) از اکابر سوپراستاران بود و نقش دختران سرتق را نیکو بازی میکرد و مریدان به دابسمشهای بامزهاش قارت قارت میخندیدند.
به گزارش سینماسینما٬ نقل است که کرامات بسیار و عنایات فراوان داشت. مریدی میگفت: «من با ذکر نام شیخ، چندین مرتبت نامزد کردم». گفتند: «چگونه؟» گفت: «بر هر دختری وارد شدم، گفتم: وای بانو شما چقدر شبیه ترانه علیدوستی هستید.
« زود بر من عاشق شد و شماره بگرفت» و این از اعظم عنایات بود و این پیش از آن ایام بود که گوسفندها ویولون و کفترها روپایی میزدند.
در خبر است که نگاهی نافذ داشت و چون بر پیجی نظر میکرد؛ فالوئرهای بسیار بر آن سرازیر میشدند و کامنتها فراوان میآمد و بر درش مینوشتند: «فالو و لایک شده توسط بانو ترانه علیدوستی» و مینوشتند: «نظر کرده بانو» و این از فضایل بود.
نقل است که گاهی در مود پاسخگویی بود و چهار صبح به توییتر میشد و منشن بازی میکرد. او را گفتند: «سخنی گو که با آن استاتوس فراوان بگذاریم و از صبح تا شب بر عکسهای مرتبط و نامرتبط کپشن کنیم و اینستاگرام خلق با آن جراحت دهیم و پیراهن ملتی را با آن فراخ گردانیم و شورش را در آوریم» گفت: «باز میشه این در. صبح میشه این شب. صبر داشته باش!»
آوردهاند که باکلاس بود و بیماریهای باکلاس داشت. نقل است که چون گفت کلاستروفوبیا دارد؛ بیماریاش مد شد و پس از آن از هر دهنفر که به کافه میشدند، ۹ نفر به آن مبتلا بودند. مریدی نالان میگفت: «افزون بر چهار سال نامزدم را با اتوبوس به خانه بردم هیچ نمیگفت.
مگر فهمید شیخه کلاستروفوبیا دارد به کمتر از آژانس و دربست راضی نمیشد». مغرضی او را گفت: «چگونه است که بیماری باحال از آن شماست و ما فقط اسهال و دلپیچه میگیریم؟». شیخه نگاهی کرد. زیر لب «زهرماری» گفت و دور شد. پس از آن زهر مار خوردن نیز مد شد.
نقل است که با تحریم اسکار چنان ضربهای به هالیود وارد کرد که تا چند ماه بر جای آن پماد مالیدند و هیچ افاقه نکرد. مولانا ترامپ گوید: «دو زن کمر من را شکستند. یکی این ملانیا که هر هفته یه مانتو جدید میخره و دیگری آن علیدوستی که تحریمم کرد».
آوردهاند که فن بسیار داشت و مریدان در طریق مختلف در کار وی بودند و راه او میپوییدند. هر لباس میپوشید، مزونها میآوردند و هر کتاب ترجمت میکرد، کتابفروشیها میفروختند و هر مریدی به او میرسید،میپرسید: «آخر این الی چی شد؟ غرق شد یا نشد؟» و این از رموز و معانی بود و هیچکس از آن آگاه نبود. دیگر روز مردیدی او را دید. گفت: «ببخشید خانم علیدوستی، اسم شما تو سریال شهرزاد چی بود؟» و این از افضل سوالات بود.
نقل است که نچرال بیوتی فیس بود و چهرهاش را از کسی پنهان نکرده بود و به هر جا رسیده بود با همین چهره رسیده بود. پس چون روزی عکس بیگریم و پاک شده با شیرپاکن گذاشت؛ جمله مریدان نعرهها زدند و لباسها دریدند و جمله خلق را حالی عجیب پیش آمد.
در آخر کار او آوردهاند که چون او را وقت وفات نزدیک آمد؛ قابض بر او وارد شد. هیچ التفات نکرد. در زد. باز نکرد. از پنجره شد. راهش نداد. آخر فریاد کشید: «تررررررررررانه» و شیخه گفت: «زهررررر مار» رحمتا… علیها.
منبع: حسام حیدری/ روزنامه طنز بیقانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- رهایی در اوهام/ نگاهی به فیلم «تفریق»
- «تفریق»؛ به علاوه باران
- «تفریق» مانی حقیقی قاچاق شد
- ابد و صد روز/ نگاهی به فیلم «برادران لیلا»
- عرضه آنلاین «مطرب» و «مادر قلب اتمی»
- سوریایی کردن مهمترین رخداد سینمایی در ایران/ چند نکته درباره چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر
- حبیب رضایی و مهدی کوشکی از ترانه علیدوستی به قوه قضائیه شکایت کردند
- دلیل غیبت فرهاد اصلانی در جشنواره کن به روایت پیمان معادی
- در نشست خبری در جشنواره کن مطرح شد؛ از ماجرای «برادران لیلا» تا حواشی «شهرزاد»
- وراثت و جنسیت/ یادداشت منتقد اسکرین دیلی بر فیلم «برادران لیلا»
- نوید محمدزاده اجرای نمایش «گیاهخوار» را لغو کرد/ واکنش ترانه علیدوستی
- انتشار اولین تصاویر رسمی از «برادران لیلا»
- فیلم مانی حقیقی به جشنواره فجر نمیآید + عکس
- «اورکا» برنده جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران فستیوال دوحه
- تیزر «اورکا» با بازی ترانه علیدوستی منتشر شد
نظرات شما
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
آخرین ها
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران
- درباره «اتاق بغلی» اثر پدرو آلمودووار/ مرز باریک دوستی و مرگ زیر جهانی از زندگی و رنگ
- استادان و کارگاههای «سینماحقیقت۱۸» را بشناسید
- بر مبنای آمار سمفا؛ روند صعودی فروش سینماها در هفته گذشته نزولی شد
- محمد شکیبانیا رئیس سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
- کارگردان «سه جلد»: اقتصاد سینمای ایران را چند سکانس رقص میگرداند
- نمایش دو مستند از ناصر تقوایی در موزه سینما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ کونان اوبراین، میزبان اسکار ۹۷ام خواهد بود
- «کارمند جماعت» رونمایی میشود
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
عااااالی بود