سینماسینما، ندا قوسی:
آرش کمانگیر یکی از نام دارترین و مهم ترین اسطوره های کهن سرزمین ماست؛ جوانی قدرتمند از ایران زمین که در هنگامه جنگ ایران و توران انتخاب شد تا از بالای کوه دماوند تیری افکند که محل فروافتادنش بشود مرز این دو سرزمین. این بزرگ مرد، تمامِ جان خویش را بر تیر کرد و کمانش را کشید، آنچنان که پیکانِ رهاشده از کمانش جایی در دوردست بر درخت گردویی در کنار رود جیحون فرود آمد و او پای هدفش جانش را نیز داد و این چنین، آرش نماد از جان گذشتگی، استقامت و جان فشانی، در یادها باقی ماند. اما امروز در دنیای معاصر شکلِ این اثر و پیکان تغییر کرده و سلاح قدیمی تبدیل به عناصری دیگر شده است؛ همچون هنرمندِ واقعی که به شیوه ای معنوی قصد به تصویر کشیدن و نمایاندن این معنی از آزادی انسان را دارد؛ نقاش، نویسنده، کارگردان و… فرقی نمی کند، هر یک به نوعی با آثارشان تیری در آسمان درک و فهم جامعه رها می کنند تا شاید کارساز شود.
موسیقی هم از آن دست موضوعاتی بوده و هست که از طریقش می توان با زبانی گویا و خوش الحان، حرف های ناگفتنی -یا سخت گفتنی- را به گوش مستمعان رساند؛ حال آنکه وقتی نوازندگان و خوانندگان این طریق، آدم هایی باشند که درد دوران را خوب بشناسند و حرفهای زمانه خویش را به درستی ترنم کنند، آنگاه موسیقی می شود گویاترین زبان و محرکی عظیم که همچون دستی توانا و مشتی گره کرده، در برابر فوجی از صاحبان قدرت قد علم می کند و نمادی از مرز آزادی می گردد. مستند «چاووش، از درآمد تا فرود» داستان همین شیوه درستِ گوش فرادادنی است، ماجرای دور هم آمدن گروهی از هنرمندان که بی ادعا، همگام با زمانه خویش در تلاش بودند که مسیر هدفداری را آغاز کنند و راه رفته شان اگر به سرمنزل مقصود هم نرسید، لااقل نشان داد جنگیدن همیشه با زور و فریاد اتفاق نمی افتد، گاه تاثیر لحن زیبا از هر مشت گره کرده و تیر تیزی قوی تر است.
وقتی تعدادی جوانِ هنرمند -هنرمند به مفهوم واقعی و اصیل آن- در کنار هم قرار گرفتند و اصلا در ابتدا کارشان را با بازگشت و عقب گرد به شیوه های قدیمی و کلاسیک موسیقی ایرانی آغاز کردند، شاید آن زمان کسی نمی اندیشید که اینان بتوانند خود پرچم داران حرکت های عظیمی در دیارشان باشند. کار گروه با ارائه موسیقی به شکل نوار کاست آغاز شد و کم کم توجه همگان را به خود جلب کرد و اصلا تبدیل به یک مبارزه مدنی در برابر قدرت مسلط و حاکمیت دوران شد. در روزگاری که همه امور به شکل دولتی و حکومتی کار میکرد و ایجاد جایی به شکل غیردولتی در باور کسی نمی گنجید، اینان مستقل و آزاد، با قطعاتی که کم شباهت به مارش های انقلابی نبود، همگامِ حرکت های جامعه شدند.
وقتی قطعه «ژاله خون شد» را بعد از کشتار ۱۷ شهریور ۵۷ خواندند، همراه با وقایع واقع شده در مملکت به «ایجاد دنیایی بهتر» می اندیشیدند. هنگام اجرای قطعه «دست خود ز جان شستم از برای آزادی»، تلاش این بود که نشان دهند مردم برای آزادی عزم کردهاند، آزادی بی قیدوشرط؛ نه آزادی با وعده بهشت یا… آنگاه که می خواندند «شب است و چهره میهن سیاهه، نشستن در سیاهی ها گناهه، تفنگت را بده تا ره بجویم»، انگار قصد داشتند تا مردم را در کنار هم قرار دهند و از برای رسیدن به دورانی بهتر(!) «پای به ره نهند». در زمان هایی که اعتقادشان بر این بود که «درد مشترک، هرگز جداجدا درمان نمی شود»، از چهارچوب های کلاسه شده و دیکته شده خارج گشتند و نمایشی از آزادی را در لحن و نوایشان ارائه دادند. آنچه در مفهوم و عمق آثار این دسته هنرمند قابل مشاهده و درک بود، این بوده که با وجود داشتن تاریخچه ای برای هر قطعه، به جا و متناسب آن را به عنوان زبانی برای شادی و غم، درد و درمان و نصرت و ناکامی زمانه به کار می بردند و همواره هدفی را در آثار دنبال می کردند.
انقلاب واقع شد، آنچه زمانی کعبه آمال قسمت اعظمی از جامعه بود که پس از وقوع آن منتظر شکل گیری مدینه فاضله ای موعود بودند، اتفاق افتاد؛ اما «دریغ! ای دریغ». گروه هنرمندان که همراه با مردم، انقلاب را تجربه کردند، کم کم مکان مشخصی را برای خود ایجاد کردند تا به شکلی اساس مند و برنامه ریزی شده، کار خود را از سر گیرند. در ابتدای امر قصد بر آن بود که «کانون چاووش» به شکلی دموکراتیک و با رأی اعضا، بدون جهت گیری سیاسی، کارش را انجام دهد. از این روی در آثارشان به ندرت تک نوازی شنیده می شد و همه نوازندگان و خوانندگان، گرد هم در ساختن نواهای ماندگار سهیم بودند. تیراژ نوار کاستها هم رو به افزایش بود، ولی مانند خیلی از مسائل دیگر، این دموکراسی و آزادی، کمرنگ و کمرنگ تر شد و آنچه بسیاری به عنوان تلقی خود از آزادی برایش جان برکف نهاده بودند، زیر سوال رفت. موسیقی حرام اعلام شد! و مشروط گشت به عدم وجود زنان، مرقص نبودن، شش و هشت نبودن و… چوب و چماق شد پاسخ سازهای خوش نوای گروه. از این روی برخی از اعضا -همچون سایر موج های جامعه- با وجود قید «عدم وابستگی به گروه های سیاسی» در اساسنامه، سوگیری سیاسی پیدا کردند و کم کم اتفاق نظر اولیه که در کنار تفاوت های اعضا وجود داشت، جای خود را به اختلاف دیدگاه های عدیده داد.
ناگهان جنگ آغاز شد؛ موضوعی که شاید در ابتدا فقط مشکلی بود در کنار سایر مسائل، اما یواش یواش تبدیل به دهشتی عظیم در میان تک تک اعضای جامعه شد. باز هم گروه با هر دیدگاهی که افراد عضوِ آن داشتند، همگام مردم شدند. مسئله مهم مملکت شد «برخیز که دشمن به دیار آمده امروز» و شور جنگ و دغدغه «سرو شهیدان جوان» همه را در حزنی عمیق فرو برد. هنگامی که گروه هم فکر و هم اندیش با مردم رنجور و جنگ دیده بودند، قوانین و تصمیماتی اتخاذ شد که اصلا موسیقی را به کل زیر سوال برد؛ صدای گلنگدن تفنگها و تصویر کریه پوتین های روی صحنه ها قدرت تصمیم گیری پیدا کرد و اینچنین گروه را به پایان ماجرا نزدیک کرد. اختلاف نظر میان اعضا از یک سو و بستن محکم درها به روی موسیقی از سوی دیگر را میتوان علل اصلی پاشیدن این جمعِ هنرمند دانست؛ مجموعه ای که تک تک افراد آن با هزار آمال و آرزو کنار هم قرار گرفته بودند و زبان سازشان و نوای آهنگشان، چنان تکاپویی در میان مردم ایجاد میکرد که از هر شعار و شب نامه ای قویتر بود، بنا بر جبرِ شرایط موجود از هم جدا شدند و هر یک به سویی رفتند. دغدغه و اوضاع سخت و دشوار معیشت، آن چنان بسیاریشان را گرفتار کرد که اندیشیدن به هنر شد قسمت فراموش شده زندگی.
بعدتر، جنگ که تمام شد و فضا هم کمی منعطف تر و لطیف تر گشت، با بازگشت اعضای کوچک رده گروه تلاش شد تا دوباره کنار هم قرار گیرند، اما جفایی که به برخی رفته بود، اجازه نداد که صورت اولیه و منسجم آن، دوباره شکل بگیرد و این چنین بود که پرونده یکی از مهم ترین و شاخص ترین گروه های موسیقی ایرانی، بسته شد!
امروز که برخی از دنیا رفته اند و بسیاری هم مسیرشان را تغییر داده اند، یادگارهای شنیدنی از دوران اوج «چاووش» بر جای مانده است که هنوز تفکر شنونده را برمی انگیزد و مستمع را وادار به اندیشه می کند و فکری محزون را در ذهن بیننده این مستند «چاووش از درآمد تا فرود» ایجاد می کند که آن جمع درخشان که در آن دوران، آنقدر زیبا، خواستنی و آزادطلب شروع کرد، پایانی نه چندان خوش فرجام داشت؛ پس چیزی که امروز، در این ازدحام و بی بندوباری شکل بگیرد، لاجرم هیچ، هیچ امیدی به آینده اش نیست و بی گمان هیچ تیری به مقصود و هدفِ درست و انسانی اصابت نخواهد کرد.
منبع: ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- در سوک «دل آواز» که شجریان با خود برد
- ادای احترام به بزرگانی چون شما وظیفه ماست
- از مراسم بزرگداشت، بینیازم/ انتقاد حسین علیزاده از جشنوارهی موسیقی فجر
- بدرقه فریدون شهبازیان به خانه ابدی؛ علیزاده:هنرمندان ما ارج و قرب ندارند/ کاش از رنجی که کشید، حرف میزد
- چرا شهرام ناظری در مراسم دکتر محمدعلی اسلامیندوشن نخواند ؟
- «سیاوش در آتش»؛ روایتی از ارتباط موسیقی با جامعه با محوریت زندگی استاد شجریان
- مراسم گرامیداشت استاد «محمدرضا شجریان»
- تازهترین اظهارات ضرغامی درباره شجریان، قاضیانی و آتشی
- پیکر هوشنگ ابتهاج در تهران تشییع شد/ یلدا ابتهاج: این امانت را از ما بپذیرید
- واکنش سید رضا صائمی به برخی اظهار نظر ها درباره هوشنگ ابتهاج
- سایه و یک نگاه سریع
- رازهای سایه
- هوشنگ ابتهاج درگذشت
- معرفی برگزیدگان چهاردهمین جشن منتقدان/ جوایز اصلی به «آتابای» رسید
- گفتوگو با علی نصیریان/ شهرت به درد نمیخورد مهم محبوبیت است
نظر شما
پربازدیدترین ها
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- نگاهی به «عروج» به بهانه زادروز لاریسا شپیتکو/ لحظه روبرو شدن با «خود»
- «بیگانه» کامو مقابل دوربین کارگردان فرانسوی میرود
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- حقایقی درباره فیلم یک تکه نان به بهانه پخش آن از شبکه نمایش
آخرین ها
- پرفروشهای سینما در هفته اول نوروز/ هیچ کدام از فیلمهای نوروزی، یک میلیون تماشاگر نداشتند
- آکادمی اسکار عذرخواهی کرد
- «میراث» در جشنواره هاتداکس رقابت میکند
- تازهترین ساخته هادی محقق به چین میرود/ اولین حضور جهانی «دِرنو» در جشنواره پکن
- یک جایزه برای آیدا پناهنده؛ جشنواره فرانسوی به «در انتهای شب» جایزه داد
- یک واکنش دیرهنگام؛ بیانیه آکادمی داوری در پی خشونت علیه برنده اسکار
- پس از ۴ دهه برگزاری در یوتا؛ جشنواره ساندنس به کلرادو میرود
- فرشته سقوط کرده/ نگاهی به فیلمنامه «هیات منصفه شماره ۲» با بررسی عناصر مشترک درامهای دادگاهی
- «داستان سلیمان»؛ یک داستان واقعی از هزاران پناهجوی جهان
- «یک نبرد پس از دیگریِ» دیکاپریو کوتاهتر شد!
- یک عشق بی رحم،مجازات اعدام را در بریتانیا لغو کرد
- اکران آنلاین «زودپز» در شبکه نمایش خانگی
- نتفلیکس با «صد سال تنهایی» به یک رمان کلاسیک «غیرقابلاقتباس» جان میبخشد
- «ذهن زیبا»؛ اتفاقی زیبا در تلویزیون
- اسرائیل، کارگردان برنده اسکار را بازداشت کرد
- یک جایزه برای مجری اسکار؛ کونان اوبراین، جایزه مارک تواین را گرفت
- برای دستاوردهای یک دهه فعالیت حرفهای؛ بالاترین تجلیل سینمایی بریتانیا از تام کروز
- داوری فیلمساز ایرانی در جشنواره مورد تایید اسکار
- نگاهی به «اکنون»/ هنرِ شنیدن
- «بیگانه» کامو مقابل دوربین کارگردان فرانسوی میرود
- «روایت ناتمام سیما» قاچاق شد/ علیرضا صمدی: خواهش میکنم نسخه غیرقانونی را نبینید
- نقدچیست؟ منتقدکیست؟
- نوروز موسیقایی با فیدیبو؛ برنامه فستیوال موسیقی «گوشه» اعلام شد
- دارن آرونوفسکی میسازد؛ اقتباس سینمایی از رمان «کوجو»
- «بیصدا حلزون»؛ تلخی میان تصمیم و تسلیم
- «سلب مسئولیت»؛ کابوسی پنهانشده پشت نور
- خبرهای اختصاصی سینماسینما از جشنواره کن؛ مجیدی و فرهادی نمیرسند/ در انتظارِ روستایی، پناهی، مکری، کاهانی و اصلانی
- اختصاصی سینماسینما- کنفرانس خبری؛ ۱۰ آوریل/ احتمال حضور جارموش، لینکلیتر، اندرسن، مالیک و برادران داردن در جشنواره کن
- تبعات کرونا و اختلافات حقوقی با برادران وارنر؛ اعلام ورشکستگی شرکت تولیدکننده فیلمهای «ماتریکس» و «جوکر»
- به هر سازی رقصیدیم غیر از ساز دل خویش/ این بهاریه نیست، نامهای است برای امیروی امیر نادری