تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۱/۲۹ - ۱۳:۵۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 52135

جواد

جواد طوسی در نشریه سینمایی همشهری ۲۴ نوشت :

واقع بینانه باید بپذیریم که در سینمای حرفه ای و تولیدات «موج نو»ی قبل از انقلاب به جز یک استثنا (بهروز وثوقی) و چند بازی چشمگیر در نقش ھای فرعی، تعریف قاعده مندی از «ستاره» و «تیپ» و «تقش مکملی» وجود نداشت، حتی در نمونه های شاخص و محبوب عامه پسند در مقاطعی از آن دوران همچون محمدعلی فردین و ناصر ملک مطیعی و دو-سه بازیگر زن می بینیم که استفاده ی بد و کلیشه ای، تصویر مخدوش شونده ای از آنها در تاریخ سینما ایجاد کرده است. اما از نظر «نقش مکملی» با اوضاع بهتر و متنوع تری روبه رو بودیم، جمشید هاشم پور با وجود قد و قواره ی متناسبش، در سینمای آن دوران حضور مؤثر و قابل اعتنایی نداشت. اولین فیلم او فراری (عباسی کسایی، ۱۳۴۶) بود که در آن نقش کوتاه یک افسر پلیس را داشت. دیگر فیلمهای قبل از انقلاب هاشم پور که در آنها نقش های کوتاه و مکمل دارد (جنجال پول، ساخته پرویز خطیبی، ۱۳۴۷؛ جهنم سفید، ساخته ساموئل خاچیکیان، ۱۳۴۷۷؛ قسمت، ساخته امیر شروان، ۱۳۴۹؛ عشقی ها، ساخته جمشید شیبانی، ۱۳۵۰۰؛ ای والله،ساخته منوچهر  نوذری، ۱۳۵۰ و …) فاقد ارزشهای کیفی و تاریخی  هستند. تنها بازی او در نقش «رضارینگو» در جهنم سفید (در قالب تیپ)، جلوه ی بیشتری دارد. همین عدم وجود فضا و پیشنهاد مناسب برای دیده شدن ،منجر به بی انگیزگی و به حاشیه رفتن جمشید هاشم پور در فاصله سالهای ۵۱تا ۵۷ می شود .
در واقعیت امر، حضور پررونق و مؤثر حرفه ای اورادر عرصه ی بازیگری در سینمای بعد از انقلاب شاهدیم. در دل کلیشه های معمول سالهای اول انقلاب و شروع جنگ تحمیلی (مبارز انقلابی و نیروهای ساواک ، فئودالیسم و ظلم ارباب و خان و شورش و اعتراضی کشاورزان و رعایا، مقابله ی رزمندگان ایرانی با نیروهای عراقی، درگیری قاچاقچیان مواد مخدر و مأموران)، بازیگری با چهره و فیزیک جمشید هاشم پور به شکلهای مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. در کنار نقش های معمولی و پیش پاافتاده ی او در آن دوره در فیلم هایی چون بالاش و پایگاه جهنمی (هردو ساخته ی اکبر صادقی)، فرمان ساخته  کوپال مشرکات و دادشاہ ساخته  حبیب کاووش بازی در فیلم  نقطه ضعف (محمد رضا اعلامی، ۱۳۶۲) اولین نمونه ی غیرمتعارف از نقشهای این دوره ی کاری اش به شما می آید .در اینجا به پشتوانه رمان خوب  آنتونیوس ساماراکیس و کارگردانی سنجیده ی اعلامی، با دو مأمور امنیتی طرفیم. (هاشم پور و حسین پرورش) که از جنسی دیگری هستند.

همان دوره، مسعود کیمیایی از هاشم پور و کلیشه های ظاهری و تیپیکالش در قیلمهای خط قرمز (۱۳۶۰) و به ویژه تیغ و ابریشم (۱۳۶۴) استفاده ی ضد کلیشه ای میکند آن قاچاقچی یوزی به دستی که در خلوتش کتاب “آرواره ها “میخواند و دیدگاه و ادبیات خودش را دارد، به قدر کافی در ذهن و وجود بیننده کنجکاوی و جذابیت ایجاد می کند. اما تیپ ستاره ساز و غلط انداز جمشید آریا (هاشم پور) با آن سر تیغ انداخته اش در فیلم تاراج (ایرج قادری، ۱۳۶۳) با ایفای نقش «زینال بندری» جا می افتد. در اینجا براساس علایق و سلایق تماشاگر عام، وجوه قهرمانانه نیز در این نقش نمودار می شود که نشانه های بارزش را در فصل پایانی وام گرفته شده از فیلم مردان حادثه جوی ساخته جرج روی هیل می بینیم. یکی دیگر از فیلمهای بسیار موفق هاشم پور در این دوره عقاب ها (ساموئل خاچیکیان، ۱۳۶۳) است. ساموئل مراحل مختلف یک مأموریت جنگی را به شیوه ی خود برگزار می کند و هاشم پور به نقش یک تکاور ایرانی که مأموریتش را با لباس مبدل خاک دشمن می باید انجام دهد، ظاهر میشود. اما این موفقیت در یوزپلنگ (ساموئل ۱۳۶۴) به دلیل بازگشت سازنده اش به همان قالبهای کهنه مضمونی و ساختاری فیلمهای قدیمی خود ،تکرار نمی شود .

هاشم پور در فاصله زمانی سالهای ۶۷ تا ۷۰این فرصت مناسب را پیدا می کند تا چند نقش متفاوت را در فیلم های روز باشکوه ساخته کیانوش  عیاری، پرده ی آخر ساخته واروژ کریم مسیحی و مادر و دلشدگان علی حاتمی ایفا کند. در این میان، بازی او در نقش بازرس رکنی در پرده آخر یکی از بهترین و غیرمتعارف ترین تجربه هایش است. در اینجا او با  هدایت هوشمندانه  کریم مسیحی موفق میشود در قالب یک شخصیت بدیع که شیوه ی عملش با موقعیت نمایشی فیلمنامه و طنز تلخ جاری در یک  روایت پلیسی – جنایی همخوانی دارد، فرو رود.

مسیر بازیگری هاشم پور در دهه  ۸۰ بیشتر با همان نقش های آشنا که فیزیک و قدرت بدن و  ترکتازی در کانون شرارت و تقابل میان مأموران  قانون و قاچاقچی ها و شبکه های خرابکاری و جاسوسی در آنها حرف اول را میزنند، همراه است. نمونه های شاخص و پرمخاطب این نوع فیلمها را در افعی محمدرضا اعلامی، نیش همایون اسعدیان، دشمن عباس بابویهی، ویرانگر ابوالقاسم طالبی و عقرب بهروز افخمی می بینیم. در مقابل
این کلیشه های آشنا، نقش های متفاوت ولی خوب پرداخت نشده ای مثل دیوانه وار کامران قدکچیان با استقبال تماشاگر مواجه نمیشود. دو تجربه متفاوت دیگر هاشم پور در اواخر این دهه، فیلم/ سریال مسافر ری داود میرباقری وآواز قو از سعید اسدی است.

دهه ی ۸۰ را باید دوره ی افول نقشهای آرنولدی و بزن بکشی جمشید هاشم پور بدانیم. این توفیق اجباری موجب میشود تا قابلیتهای بازیگری او را در فیلمهای قارچ سمی، مزرعه ی پدری و میم مثل مادر رسول ملاقلی پور، واکنش پنجم تهمینه میلانی، جنایت محمد علی سجادی، یک بوس کوچولوی بهمن فرمان آرا و کیفر حسن فتحی شاهد باشیم. یکی از بهترین نقش های مکمل هاشم پور در مزرعه ی پدری رقم میخورد. او در سکوتی عامدانه، نقش لات مانتیگول پوش دیروز و رزمنده ی صاحب عقیده و مرام امروز را به خوبی ایفا می کند. بازی کوتاه هاشم پور در سکانسی از یک بوس کوچولو در نقش یک گورکن و کیفر حسن فتحی نیز به دل می نشیند. جا دارد به بازی قابل قبول او در واکنش پنجم هم اشاره کنیم که با نگاه ضدمردسازنده اش انطباق دارد. اما این اتفاق در فیلمهای قاعده ی بازی احمدرضا معتمدی، تردید واروژکریم مسیحی و استشهادی برای خدای علیرضاامینی نمی افتد. جمشید هاشم پور در این دوران رو به کهنسالی، از آن نقش های محوری دهه ی ۶۰و ۷۰ دور اقتاده و با نقش های مکمل هرازگاه کنار می آید. اگر این را به حساب غروب یک ستاره در سینمایی که «ستاره سازی» را در شکل حرفه ای و عامه پسندش برنمی تابد بگذاریم، او هنوز توانایی ایفای نقش های بدیع و خلاقانه را دارد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها