مدتی است شایعه حضور امیرتتلو در فیلم سنتوری ۲ بر سر زبانها افتاده! پریروز خود تتلو هم در یک پست اینستاگرامی ضمن استقبال از این خبر، بخاطرش از اساتیدی چون آقای مهرجویی و همینطور آقای شریفینیا تشکر کرده بود! البته بنده شخصا استاد خطاب کردن آقای مهرجویی را درک میکنم ولی این استاد گفتنش به شریفی نیا مرا بیشتر یاد این بچهدرسخونهای ردیف جلوی کلاس انداخت که در دانشگاه به مسئول حلتمرین ریاضی۱ هم «استاد» میگفتند! بگذریم، م سناریوی احتمالی فیلم را با هم مرور میکنیم:
شخصیت اصلی:
امیر یک ورزشکارِ هنرمندِ گیاهخوارِ سفیرِ صلح است که بدون داشتن سابقه حرفهای در فوتبال، قصد دارد خودش را به ترکیب اصلی تیم ملی برساند تا در بازیهای جامجهانی حضور پیدا کند. اون پس از گلهای قشنگی که ۵شنبه شبها در سالنِ فوتسال به بروبچز محلهشان زده، حالا آرزوی بالای سربردن جام جهانی روسیه و برگزاری کنسرت در این کشور را دارد.
داخلی – شب
امیرسنتوری روی تختش دراز کشیده. دوربین روی خالکوبی جام جهانی او که در تحتانیترین قسمت کمرش قرار دارد زوم میکند. صدای آهنگ «آی جیگیلی جیگیلی جیگیلی اخماتو واکن – آی جیگیلی جیگیلی جیگیلی به من نگا کن» به گوش میرسد. امیر گوشیاش را در میآورد و سیصد و سی و سومین پستِ روزش را برای هوادارنش که به «سنتوریتی» معروف هستند در اینستاگرام قرار میدهد و میخوابد.
داخلی – روز
امیر با صدای آلارم گوشیاش که آهنگ «بذار تو حال خودم باشم / نمیخوام پاشم / نمیخوااااااد پاشه» است از خواب بلند میشود. از یخچال یک لیوان شیر با مقداری تربچه و ریحان برمیدارد و به سراغ تردمیل میرود. سنشتورش را هم روی دستههای تردمیل میگذارد و در حینِ دویدن و خوردن، شروع به ساختن یک آهنگ جدید میکند: «ااااای بابا دسخوش! از جلو شبیه جودی، شبیه جنیفری از …». ناگهان گوشی امیر زنگ میخورد:«الو امیر داداچ کجایی؟ من باچگاهم! امروز پچتبازو و چیکم داریما! زود بیا»
دوساعت بعد – باشگاه
امیر در حالی که با یک دستش دمبل میزند، با دست دیگر به سراغ اینستاگرام رفته و در حمایت از تیم پرسپولیس پستی میگذارد و از مربی این تیم میخواهد او را به تیم دعوت کند. امیر کل بازیکنان تیم و کادرفنی پرسپولیس را هم تگ و منشن میکند! نیمساعت میگذر اما هیچ کدام از اعضای تیم بجز آبدارچی باشگاه که برایش یک کامنت :«بسیار زیبا بود. ممنون» گذاشته بود او را حتی لایک هم نمیکنند. امیر ناراحت میشود! پستش را پاک و تمام مراحل فوق را در مورد باشگاه استقلال تکرار میکند و البته همان بازخورد فوق را هم میگرید با این تفاوت که این بار حتی آبدارچی استقلال هم برایش کامنت نذاشته!
چهارساعت بعد – چایخانه
امیر ناامید و افسرده از هر دو تیم به چایخانه روبهروی باشگاه میرود. فیلمی از قلیان بولوبری-هلویش توی اینستاگرام میگذارد و در حالیکه پاسپورتش را ورق میزند، تمام کسانی که باعث بانی روی آوردن مجدد او به دود شدهاند را در کپشن نفرین میکند.
دو ساعت بعد – بازهم چایخانه
امیر ناامید و افسرده خطاب به قهوهچی میگوید: «اینو ببر ذغالشو عوض کن». نگاهی به اینستایش میکند، ناگهان بین انبوه پیامها یکی از مسیجهای داخل دایرک توجهش را جلب میکند. امیر مسیج را باز میکند و میبینید که مربی تیمملی برایش پیامی داده است: «نظر به چاقی و خوشگوشت بودنِ بازیکنان پرسپولیس و باتوجه به هیکل ورزیده و روی فرم حضرتعالی، بجای آنها از شما برای حضور در ترکیب تیم ملی دعوت به عمل میآید.». لبخندی روی لب امیرسنتوری نقش میبندند. قلیان را برمیدارد و خرد میکند! دوربین مجدد روی خالکوبی جام جهانی او زوم میکند. امیر تصویری خیالی از مربی تیم ملی را روبهروش میبینید. دوربین حرکت کرده و آرام آرام صفحه ایسنتاگرمی که سرمربی تیم ملی با آن برای امیر پیام داده بود را نشان میدهد، صفحهای که فقط ۱۵ تا فالوئر دارد و متاسفانه فاقد تیکآبی است!» آرام آرام آهنگ «کی از پشت لباساتو میبنده؟!» در صحنه طنین انداز میشود و فیلم به پایان میرسد.
منبع : احمدرضا کاظمی/ شهروند
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- اکران نسخه مرمت شده یکی از فیلمهای مهم داریوش مهرجویی
- «لیلا» در آینه مکتب نقد عمیقگرا
- یادداشتی بر کتاب «سینماگر متفکر: گفتوگو با داریوش مهرجویی»/ فراتر از تصویر؛ از جهان فلسفه تا زبان سینما
- محسن امیریوسفی: روزی در این مملکت دادگاه رسیدگی به جنایات فرهنگی تشکیل میشود
- به یاد دو استاد موج نو سینمای ایران؛ آرامش در درود بیکران
- از خانه تا شهر؛ تداوم فلسفهی زیستن در سینمای مهرجویی
- اولیای دم مرحوم مهرجویی و محمدیفر از حکم قصاص گذشت کردند
- نمایش آثار مهرجویی، بیضایی و فرهادی در جشنواره مطرح ایتالیایی
- همصدایی چهرههای مهم فرهنگی و اجتماعی با فرزندان مهرجویی
- واکنش مونا مهرجویی به حکم پرونده قتل والدینش؛ ما درخواست اعدام نداریم
- رییس کل دادگستری استان البرز اعلام کرد: تایید حکم قصاص برای قاتل مهرجویی و محمدیفر
- درنگی بر خارج از متنِ «هامون»/ مهم است این چیزها را بدانیم؟
- وکیل مادر وحیده محمدیفر: پرونده قتل مهرجویی و محمدیفر بسته نشده/ حکم صادره قطعی نیست
- دیوان عالی کشور تایید کرد؛ حکم قصاص و زندان عاملان قتلِ داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- زبان بهمثابه مقاومت؛ در یادِ بهرام بیضایی
- در اندوه فقدان چهره شاخص موج نو سینمای ایران؛ بازتاب جهانی درگذشت بهرام بیضایی
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ پروانه ساخت سینمایی برای ۷ فیلمنامه صادر شد
- در پاسداشت استاد بیبدیل هنرهای نمایشی ایران/ بیضایی، تاریخ و علامت تعجب
- در سوک سیاوش که از شاهنامه رفت
- یادبود بهرام بیضایی؛ ایرانی بودن بار بزرگی است بر دوش ما
- بریژیت باردو درگذشت
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت
- افسانهای در حبس؛ سرنوشت «چریکه تارا»
- اقتباس بهمثابه ابزار فهم جامعه/ از روایت تراژیک تا روایت عاشقانه
- «دیدار بلوط»؛ بازگشتی به شکوه یک خاطره
- اشغال بهرام بیضایی وزمانه پس از جنگ ۱۲ روزه/به بهانه ۵ دی سالروز تولد بهرام بیضایی
- «سامی»؛ روایتی انسانی از جنگ بیپایان
- سینمای مستقل ایران را به رسمیت بشناسید
- گیشه سینما در دست کمدیها/ دو فیلم جدید اکران شدند
- اعلام بودجه فرهنگ و هنر در سال ۱۴۰۵
- مصوبهای برای حذف وزارت فرهنگ؛ مصوبه «سیاستهای صوت و تصویر فراگیر»؛ تعارض با جمهوریت
- «بابا پیکاسو»؛ در چنبره عواطف، حرمان و جداافتادگی





