علی ورامینی در اعتماد نوشت :
اینستاگرام را می توان ویترین وضعیت و ذائقه ما دانست. بازنمایی هایی باژگونه از واقعیت که ابدا ربط و نسبتی با حقیقت و آنچه لمس می شود، ندارد. برای همین بسیار کم پیش می آید که در این شبکه مجازی بحثی جدی و عمیق را شاهد باشید و به همین دلیل است که فیلترکنندگان توییتر یا فیس بوک به اینستاگرام با دیده اغماض نگاه می کنند و با تساهل و مدارا از کنار آن می گذرند. ساختار زرد و سطحی اینستاگرام هر خوراکی را که به مذاقش خوش بیفتد، به سرعت می بلعد. کافی است فیلمی که همپوشانی با استانداردهای اینستاگرام داشته باشد به شبکه خانگی بیاید، آن قدر گزیده شده از آن را در صفحه های مختلف می بینید که انگار همه آن را در قالب همین پست های یک دقیقه ای دیده اید. نوشته هایی که روی این ویدئوها و بعضا زیر پست قرار می گیرد، نشان دهنده این است که سازندگان این تولیدات فرهنگی در چرخیدن پرشتاب این دورِ باطل بسیار موفق بوده اند.
شما هیچ گاه ندیده اید و احتمالا نخواهید دید که ویدئوهای گزیده شده از فیلم های بیضایی، کیارستمی، سهراب شهیدثالث و از این دست فیلمسازان به این انبوهی در صفحه های اینستاگرام دست به دست شود. اما تا دل تان بخواهد ویدئوهایی از بازیگران خوش سیما خواهید دید که یا در موقعیتی عشقی هستند یا طنز و یا دعوایی ناموسی. این چند روزه اگر سری به اینستاگرام زده باشید احتمالا صحنه هایی از فیلم «لاتاری» ساخته «محمدحسین مهدویان» را دیده اید. صحنه هایی که رگ غیرت هر ایرانی را متورم می کند و البته دل هر مردِ {ناموس پرست} را خنک. لاتاری ماجرای دختری ایرانی (نوشین) است که در تنگنای مالی پدر به دست مردِ شیادی به دوبی می رود و پس از ماجراهایی کشته می شود.
حال نامزد عاشق و قهرمان فیلم برای انتقام به دوبی می رود و الباقی داستانی که می توان حدس زد. همان داستان های فیلمفارسی ای که کم ندیده ایم و البته با تاثیرپذیری از فیلم (taken) که نقش «لیام نیسون» را «هادی حجازی فرد» بازی می کند. بعد از دو فیلم «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» انتظار می رفت که «لاتاری» مهدویان هم فارغ از اینکه در کدام ریل سرمایه گذاری در حال حرکت است، لااقل به لحاظ فرم حائز اهمیت باشد و فارغ از اندیشه پشت فیلم، با سینما مواجه باشیم. اما مهدویان در «لاتاری» آنانی را که گمان می کردند با نابغه ای روبه رو هستند به شدت ناامید می کند. ایرادات فیلمنامه آن قدر گل درشت است که هر مخاطب عادی سینما متوجه آن می شود. فیلمنامه شعور مخاطب را درحد ابتذال فیلمفارسی های دهه ۴۰ در نظر گرفته است. شخصیت ها و به خصوص قهرمان فیلم همه معلق هستند و فقط فانتزی های کودکانه و سطحی جامعه را بازنمایی می کنند. سوای صحبت در رابطه با ساختار تکنیکی و درامی فیلم که بحثش موضوعیتی شاید نداشته باشد و به قولی ما قبل نقد است، باید پرسید که نسبت فیلم با وضعیت کنونی ایران و جهان زیست ایرانی چیست؟
موسی، قهرمان فیلم کسی است که هشت سال برای دفاع از وطن در جبهه جنگیده است. ادعا می کند که هرگز با خودکار بیت المال امضای شخصی نکرده، امروز گوشه ای بی هیاهو برای خود انتخاب کرده و سرگرم نسل جدید است و حالا برای خونخواهی ناموس ایرانی به دوبی می رود تا شیخ زاده دوبی را به جرم تعرض به دختر ایرانی مجازات کند. در بزنگاه داستان رفته رفته متوجه می شویم، دوستان موسی همه مسوولیت های دولتی و امنیتی دارند و آخر سر هم به کمک او می آیند. اینجا سوالی به وجود می آید که فیلم نه تنها درپی جواب آن نیست، بلکه طرح آن هم احتمالا خیلی اتفاقی روی داده است. سوال این است که اگر موسی و دوستانش که همه از بانفوذهای کشور و چنین وظیفه شناس و پاکدست هستند، چرا وضعیت اقتصادی امثال پدر نوشین به چنین وضعیتی رسیده است که دیگر ارزش و آرمانی برای پدر و دختر نمانده باشد؟
در واقع لاتاری آسوده بال از پیدا کردن ریشه مشکلات راحت ترین کار را انجام می دهد و پای دشمن بیرونی را به میان می کشد: دشمنی که از قضا به ذائقه برخی خوش بیاید و ذهن هایی که تنها ایده رهایی از مشکلات را انتقام از شیخ می دانند. این ایده اگرچه کمی مهدویان و همفکرانش را به منظورشان می رساند اما نسبت تولیدشان با منافع و امنیت ملی که قطعا دغدغه شان است، چیست؟ اگر به شما بگویند که دشمنان قسم خورده ایران می خواهند فیلمی بسازند و رزمنده ایرانی ای که هشت سال از وطنش دفاع کرده را در پیش نظر جهانیان تخریب کنند چه داستانی در ذهن تان نقش می بندد؟ غیر از این است که احتمال می دهید به سیاق همیشگی فیلم و سریال های هالیوود ایرانی را خشن نشان خواهند داد آیا این سیاه نمایی از ایران و ایرانی است یا بازتاب معضلات اجتماعی ای مانند طلاق، اعتیاد، فقر و … در سینما. مهدویان و دوستانش از میزان ایرانی های مقیم دوبی و دیگر شیخ نشینان اطلاع دارند؟
شاید بد نباشد سازندگان لاتاری نیم نگاهی هم به سخنانی که اخیرا در رابطه با تصور بعضی از زایران خارجی نسبت به ایران منتشر شده داشته باشند و اگر می خواهند ارزش های قیصری را به منافع ملی ترجیح دهند فعلا راه دور نروند و از همین جا شروع کنند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- در سالگرد تولد مسعود کیمیایی/ ادای دین به سینماگر آرمانگرا
- ماجرای برخورد کیمیایی با کاپولا و انتقاد کیمیایی از ساخت ادامه پدرخوانده توسط کاپولا
- بهمناسبت سالمرگ بهمن مفید/ جاهل جاودانه سینمای ایران
- به بهانه «خائنکشی»؛ کیمیایی از دریچه «قیصر»
- جلال پیشواییان درگذشت/ وداع با منصور آب منگل «قیصر»
- تجلیل منتقد معروف بریتانیایی از فیلم «قیصر»/ فیلمی که اسکورسیزی و تارانتینو دوستش خواهند داشت
- آدمهای بد دلنشین و ذهنِ گوش به زنگِ هنرمند
- بازخوانی نظرات خلخالی درباره فیلم قیصر
- گفتگوی جذاب و شنیدنی داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی درباره فیلمهای گاو، قیصر و دایره مینا
- غلامرضا سرکوب درگذشت
- روایت امیر حسن چهلتن از فردین، ناصر ملک مطیعی و بهروز وثوقی
- سینماسینما/ یک heavy درجهیک؛ یادداشت هوشنگ گلمکانی درباره بهمن مفید
- برشهای کوتاه/ مونولوگ ماندگار بهمن مفید در فیلم «قیصر»
- «نمای نزدیک»/ راز دلنشینی و ماندگاری «قیصر» و «گوزنها»
- محمدحسینمهدویان: دیگر فیلم سیاسی نمیسازم/ باید سینمای موردعلاقهام را نجات دهم
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- حقایقی درباره فیلم سرب ساخته مسعود کیمیایی به بهانه نمایش آن از تلویزیون
آخرین ها
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد
- مهتاب ثروتی و مرجان اتفاقیان به «خاکستر خیال» پیوستند
- «جزیره آزاد»؛ خداوندگار خودخوانده جزیره آزاد
- جیمز کامرون: از سلطه هوش مصنوعی میگریزم/ «آوارتار۳» و شروع افتخارآمیز اکران
- بازیگر آمریکایی خودکشی کرد
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود





