سینماسینما، الناز راسخ
خدا رفتگان شما را بیامرزد. همین چند سال پیش بود که پدربزرگی را که زندگیاش شبیه همین حاج حسین آقای فیلم «پنج» بود، از دست دادم. ۲۰ سالی در خانهای درندشت تنها زندگی کرد و مَنِشِ سلوکانهاش را به آجر آجرِ خانهاش بخشید. صبحها پیش از اذان برمیخاست و وضویی میگرفت و تا بالا آمدن آفتاب به تماشای آسمان آتشگرفته مینشست. پرتوهای درخشان آفتاب که از میان حفرههای گیپور پرده توری خود را به فرش سرخرنگ میکشاند، به حیاط میرفت تا علفهای هرز باغچه را هرس کند و به تن تشنه درخت زردآلویش آبی دهد و سنگفرش حیاطش را نمناک کند و بوی کاهگل را در فضا بپراکند. خوب که از بوی گلهای باغچهاش سرمست میشد، آرام دستش را به دیوار میگرفت و با طمانینه از پلهها بالا میرفت تا غذای مختصر ظهرش را بار گذارد و دوباره آرام از پلهها پایین بیاید و از خانه خارج شود تا به تماشای حال همسایهها و دوستانش بنشیند. اگر کسی را نمییافت، سراغش را از دیگری میگرفت و اگر خبر موثق و دندانگیری نصیبش نمیشد، دلش رضا نمیداد که بیخبر بنشیند و به دیدارش نشتابد. دوچرخهای نداشت که روی آن بنشیند، حتی اگر داشت هم ۹۸ سال توان رکاب زدن را از او گرفته بود. از همین روی عصا بر زمین میکوبید و با تکیه بر آن از کوچهها عبور میکرد تا زنگ خانه رفیقش را به صدا درآورد و حالی از او بپرسد و دلشورهاش را تسکین دهد و دوباره مسیر آمده را بازگردد و در تنهایی با موجهای رادیوی کهنهاش بازی کند و در میان صدای گوینده چشمانش سنگین شود و گوش رادیویش را بپیچاند و بر روی تختش به خواب رود و فردا دوباره سکوت و تنهایی و تیک تیک ساعت شماتهدار و طلوع و غروب آفتاب و نمایان شدن هلال ماه و تاریکی هوای هر روزه.
مجتبی حسینی در «پنجِ» خود و شیوهای که برای بیان داستانش برگزیده، بیش از آنکه از حرفه داراییبافی و داراییبافان بگوید، از روح شاعرانگی که در میان مردم سختکوش یزد در جریان است، میگوید. از همان لحظه نخست وقتی به تماشای «پنج» نشستم، غرق تنهایی حاج حسینی شدم که گاهی مرا به یاد پیرمرد «همسرایان» کیارستمی یا «طبیعت بیجان» شهیدثالث میانداخت. پیرمردی که روزگارش در ساعت کهنهای خلاصه میشد که در لحظات انتظار از حرکت باز میایستاد و فناوری هم به کارش نمیآمد. حسینی در همراه کردن مخاطب با خلوت حاج حسین و قابهای زیبایش بسیار موفق عمل کرده و در لحظاتی چنان مخاطب را در لذت تجربههای پیرمرد شریک میکند که او از زمان و مکان خویش جدا میشود. اما تا تیتراژ پایانی و آن جملاتی که بر پرده نقش میبندند، هیچ درک یا تصوری از داراییبافی یا داراییبافان پیدا نمیکند، بلکه آنچه او را با خود همراه کرده، زندگی پیرمردی است که در تنهایی روزگار سپری میکند و ریتم زندگیاش آلوده به واژه تکرار است.
خرده دیگری که به مجتبی حسینی میتوان گرفت، این است که آنقدر که برای قاببندیها و فلسفه در جریان هر صحنه وقت صرف کرده، برای بازی گرفتن از نابازیگران فیلمش تامل نکرده است. همین عدم توجه به بازیها از قدرت تاثیرپذیری بسیاری از صحنهها کاسته و به مخاطب این حس را القا میکند که کارگردان برای ساخت فیلمش عجولانه رفتار کرده است.
بااینحال، نمیتوان از بسیاری از لحظات جذاب فیلم گذشت. یکی از این لحظات جذاب و تاملبرانگیز جایی است که حاج حسین گوشی پزشکی را بر گوشش میگذارد و ضربان قلبش را میشنود. از آن لحظه انگار تازه متوجه جوهر اصلی زندگی که خودش است، میشود و به این آگاهی میرسد که معنای زندگی یافتن خویشتن خویش است و آن کس که خود را مییابد، به شادیای دست پیدا میکند که پیش از آن هیچ شناختی از آن نداشته است.
و سخن آخر آنکه اگر برای لحظاتی خواهان بخشیدن آرامش به چشمان و ذهن خود هستید، دیدن «پنج» را از دست ندهید.
منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- مهدی شامحمدی: اکران آنلاین تاثیری بر تعداد مخاطبان مستند نداشت/ مستند اجتماعی همیشه پر مخاطب است
- بازخوانی یک قتل از پیش طراحی شده/ نگاهی به مستند «ترور سرچشمه»
- گفت آن گلیم خویش بدر میبرد ز موج/ وین جهد میکند که بگیرد غریق را/ نگاهی به مستند «صبیه»
- آبشخورِ آهوانِ تشنه!/ نگاهی به مستند «مُغیسُف»
- نمایش ۶ فیلم مستند ایرانی در برنامه انجمن آسیایی نیویورک
- نگاهی به مستند «زیر این چتر باران میبارد»/ چیزی خزنده و مرموز راه پیدا کرده به دفتر مدیری مسئول
- «کاغذپارهها» از اول بهمن اکران عمومی میشود
- خبرهای تازه از «اکران حقیقت»/ نمایش چهار مستند در بهمن ماه
- صنوبرهایِ شیرین، در همنوازیِ عشق
- مستندهای بخش مسابقه اصلی «ایدفا» معرفی شد
- شهرت یا آرامش / مستند «مزرعه کلارکسون»؛ پیچوخمهای مزرعهداری
- یک هشدار زیبا / مستند «سالی که جهان تغییر کرد»؛ حال خوش طبیعت وقتی انسان در قرنطینه بود
- قدیمیترین تصاویر عزاداریها و مجالس آذری زبانها در مستند «صادق الوعد»
- نه فرشتهام، نه شیطان
- مردی که نمیخندید ولی میخنداند! / «باستر بزرگ»؛ مستندی درباره مرد صورت سنگی
نظر شما
پربازدیدترین ها
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- نگاهی به «عروج» به بهانه زادروز لاریسا شپیتکو/ لحظه روبرو شدن با «خود»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- سکانس طلایی/ تصنیف نارایاما
- یک جایزه برای آیدا پناهنده؛ جشنواره فرانسوی به «در انتهای شب» جایزه داد
آخرین ها
- رکوردشکنی «پایتخت ۷» در تلوبیون؛ ۳۳۰ میلیون دقیقه تماشا و ۶۶۰ هزار کاربر همزمان
- فوت بازیگر آمریکایی؛ ریچارد چمبرلین درگذشت
- بزرگداشت رخشان بنیاعتماد برگزار شد
- نگاهی به فیلم عزیز؛ فیلمی قابل احترام
- عیدی ویژه همراه اول بهمناسبت عید فطر
- پرفروشهای سینما در هفته اول نوروز/ هیچ کدام از فیلمهای نوروزی، یک میلیون تماشاگر نداشتند
- آکادمی اسکار عذرخواهی کرد
- «میراث» در جشنواره هاتداکس رقابت میکند
- تازهترین ساخته هادی محقق به چین میرود/ اولین حضور جهانی «دِرنو» در جشنواره پکن
- یک جایزه برای آیدا پناهنده؛ جشنواره فرانسوی به «در انتهای شب» جایزه داد
- یک واکنش دیرهنگام؛ بیانیه آکادمی داوری در پی خشونت علیه برنده اسکار
- پس از ۴ دهه برگزاری در یوتا؛ جشنواره ساندنس به کلرادو میرود
- فرشته سقوط کرده/ نگاهی به فیلمنامه «هیات منصفه شماره ۲» با بررسی عناصر مشترک درامهای دادگاهی
- «داستان سلیمان»؛ یک داستان واقعی از هزاران پناهجوی جهان
- «یک نبرد پس از دیگریِ» دیکاپریو کوتاهتر شد!
- یک عشق بی رحم،مجازات اعدام را در بریتانیا لغو کرد
- اکران آنلاین «زودپز» در شبکه نمایش خانگی
- نتفلیکس با «صد سال تنهایی» به یک رمان کلاسیک «غیرقابلاقتباس» جان میبخشد
- «ذهن زیبا»؛ اتفاقی زیبا در تلویزیون
- اسرائیل، کارگردان برنده اسکار را بازداشت کرد
- یک جایزه برای مجری اسکار؛ کونان اوبراین، جایزه مارک تواین را گرفت
- برای دستاوردهای یک دهه فعالیت حرفهای؛ بالاترین تجلیل سینمایی بریتانیا از تام کروز
- داوری فیلمساز ایرانی در جشنواره مورد تایید اسکار
- نگاهی به «اکنون»/ هنرِ شنیدن
- «بیگانه» کامو مقابل دوربین کارگردان فرانسوی میرود
- «روایت ناتمام سیما» قاچاق شد/ علیرضا صمدی: خواهش میکنم نسخه غیرقانونی را نبینید
- نقدچیست؟ منتقدکیست؟
- نوروز موسیقایی با فیدیبو؛ برنامه فستیوال موسیقی «گوشه» اعلام شد
- دارن آرونوفسکی میسازد؛ اقتباس سینمایی از رمان «کوجو»
- «بیصدا حلزون»؛ تلخی میان تصمیم و تسلیم