تاریخ انتشار:1404/09/11 - 12:06 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 213875

مهرزاد دانش

افزایش سن برای بازیگران شمشیری دو لبه است. برخی با گذر زمان عمیق‌تر و پخته‌تر می‌شوند. اما برخی به دلیل هراس از دست دادن جذابیت جوانی، به سمت جراحی‌های افراطی و انتخاب‌های نامتناسب سوق می‌یابند. دو نمونه بارز این دو مسیر متضاد، جولیا رابرتز و نیکول کیدمن هستند که از قضا هم‌سن هم هستند.

رابرتز در دهه نود، نماد دختر خندان سینمای رمانتیک بود. فیلم‌هایی مثل زن زیبا، ناتینگ هیل، عروس فراری و عروسی بهترین دوستم او را در قالب ستاره‌ای شمایل بخشیدند که لبخندش میلیون‌ها دلار ارزش داشت. اما همین بازیگر پس از ورود به عرصه میانسالی، آن تصویر را به تدریج شکست و صرفا در پرسونای زنان ساده‌لوح عاشق‌پیشه باقی نماند. اگوست: اوسیج کانتی نقطه اوج این تصمیم بود و چند فیلم اخیر او مانند دنیا را به حال خودش رها کن، بن برگشته و به ویژه فیلم جدیدش، پس از شکار جدیت او در این مسیر می‌نمایاند. رابرتز با پذیرش تغییرات میانسالی چهره‌اش، شمایل یک زیباروی ابدی را از خود زدود و در عوض، بر اعتبار بازیگری‌اش افزود.

در سوی دیگر، نیکول کیدمن در دوران اوج زیبایی جوانی‌اش انتخاب‌هایی جسور در فیلم‌هایی به کارگردانی چهره‌های بزرگ سینمای معاصر را داشت؛ از چشمان تمام‌بسته تا ساعت‌ها، دیگران، داگویل و تولد و در کنار فیلمسازانی چون کوبریک، فون تریه، لانتیموس، لورمن و کافمن. اما از اواسط دهه دوم قرن جدید، انگار کیدمن در دام تصویر «زن زیبا، سرد و مرموز» گیر افتاد. جراحی‌های زیبایی زیاد، چهره‌ای تقریباً بی‌حرکت ساخت که بازی ظریفش را محدود کرد. همزمان، حجم انبوه مینی‌سریال‌ها و فیلم‌های پرزرق‌وبرق کم‌عمق، او را به ستاره‌ای تبدیل کرد که انگار بیشتر نگران جوان به نظر آمدن است تا عمیق بازی کردن.

عبور از سنین شادابی جوانی در بازیگری، لزوماً نه پختگی می‌آورد و نه پخمگی. همه چیز به این بستگی دارد که بازیگر چقدر حاضر است بزرگ شود. وقتی این پذیرش اتفاق بیفتد، چه بسا میانسالی طلایی‌ترین دوره حرفه‌ای یک بازیگر را رقم بزند. این نکته درباره رابرتز و کیدمن که دو مسیر کاملاً متفاوت را طی کرده‌اند، به خوبی هویداست: یکی آگاهانه پیر شد و قدرتمندتر شد، دیگری با پیری جنگید و در انتخاب‌هایش گم شد.

*درج‌شده در صفحه اینستاگرام ماهنامه فیلم امروز

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها