«خانه»؛ قرار گرفتن در موقعیتی یکه که پیشتر آن را ندیدهایم.
سینماسینما، حمیدرضا گرشاسبی:
یکی از مشکلات سینمای ایران را میتوان در مشابهت فیلمهایی دانست که در آن ساخته میشود. گاه این تشابهسازی از توفیق برخی فیلمها نشئت میگیرد و از پسِ این توفیق، فیلمسازان رو به الگوهای جوابداده میآورند و به این سبب، سینمای ایران مشحون میشود از فیلمهایی با موضوعات مشابه، که این مسئله در قدم بعد، دلزدگی مخاطبان را باعث میشود. اما فیلمِ «خانه» را چه اگر دوست داشته باشیم یا نه، نمیتوانیم از یک امتیاز آن چشم بپوشیم؛ قرار گرفتن در موقعیتی یکه که پیشتر آن را ندیدهایم و این اصیل بودن، اصلا چیز کمی برای یک فیلم نیست. اگرچه نگارنده پیش از این فیلم و در شش ماه گذشته، با چنین موضوعی در یک فیلم مستند و یک نمایش روبهرو شده بود. مسئلهای که اصغر یوسفینژاد برای نخستین فیلم بلند خود برگزیده، موضوعی بسیار تاثیرگذار است که مخاطب را در فشار قرار میدهد؛ اینکه او میتواند خود را در شرایط شخصیتهای فیلم قرار دهد و به آن فکر کند، اینکه اگر منِ مخاطب با چنین موقعیتی مواجه شوم، چه تصمیمی خواهم گرفت؟ مردگان میمیرند و از جهان هستی، نیست میشوند، اما زندگان میمانند با انبوهی از خاطرات و حسرتها. زندگان زجرِ رفتنِ رفتگان را میکشند، اما مردگان راحتاند. برای همین است که دخترِ فیلم «خانه» میتواند گمان کند که تصمیم پدرش مبنی بر اهدای جنازهاش به دانشگاه پزشکی، در جهت عذاب دادن آنها بوده است. اینگونه که روند فاشسازی فیلم پیش میرود، اینچنین گمانی را بیراه نمیسازد، چراکه دختر بهتر از همه میداند که پدرش رابطه چندان خوبی با علم پزشکی نداشته است. بنابراین وصیت او برای پس از مرگ خود و تحویل جنازهاش به دانشجویان پزشکی برای استفاده آن در سالن تشریح، خیال باطلی نیست. برای این موضوع شاهد دیگری نیز میتوان پیدا کرد؛ نگاه بدبینانه فیلمساز و شاید به زعم خود او نگاهی واقعیتگرا که در اینجا به شکل خالی بودن جهانِ شخصیتهایش از اخلاق ظهور پیدا میکند. شاید نامگیری فیلم به این عنوان نیز کنایهای است بر واکنشهایی که آدمها بعد از چنین اتفاقی نشان میدهند.
خانه در اولین تعریفش جایی است برای آرامش گرفتن و جمع کردن یک خانواده. اما این خانه چنین مختصاتی ندارد. در آن بویِ محبت نمیآید. اما درعوض بویِ نای و مردگی و انزجار کاملا پیداست. چه عجیب است که همه اشتیاق دارند آن را ویران کنند. کسی نیست که بخواهد این خانه ماندگار بماند، یا پابرجا باشد. اما زیادند آنها که میخواهند نباشد. از اولین آدمهایِ متعلق به این خانه، سایه و همسرش، تا همسایهها که اگر خانه داییِ مجید نباشد، نهتنها که راحتترند، بلکه به جایی و نوایی میرسند. این میان، کسی که به نظر میرسد تنها پاکنظر جمع باشد، مجید است که وجدانِ بیدار بقیه است و بر همه اتفاقات آگاه است؛ چه اگر سایه (دختر متوفی) او را ترسو و دستپاچه و بیخبر قلمداد میکند. اتفاقا اوست که از منظری بالاتر به بقیه نگاه میکند. جالب اینکه او میانه فیلم با دو کلمه «منظره» و «ویو» شوخی میکند و نشان میدهد که در چه جایی قرار دارد. وقتی که او در واپسین لحظات فیلم از خانه خارج میشود پیِ خرید خرما برای مهمانان عزادار، به دالانی وارد میشود و در تاریک/سایهای میایستد، درحالیکه مدام به عقب نگاه میکند. گویی که هراس دارد کسی را در دانستههای خودش شریک کند. طوری به دوربین نگاه میکند که انگار میکنیم چیزی میداند که سختش است آن را با ما در میان بگذارد. معلوم است که او به کاری که داماد و دختر علیه پدر انجام دادهاند، آگاه است. او میداند که سایه و نادر، شبهایی به این خانه میآمدهاند و پدر را مسموم میکردهاند. حرفهایی که پدر در اینباره زده، اوهام نبوده که واقعیتی است کامل. اما این واقعیت را تنها اوست که میداند. شاید برای همین است که پیِ رفتن برای آوردنِ خرما، وسط دالانی تاریک میایستد و در خلوت گریه میکند. و البته این کار را با نگرانی میکند. نمیخواهد کسی صدا و سیمای گریهاش را ببیند. او به این دلیل از این گناه میگذرد که هنوز عاشق است. جایی از فیلم را به یاد بیاوریم که مجید فرصت میکند به سایه بگوید این چادر به تو میآید.
ماهنامه هنر و تجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- گفتوگو با اصغر یوسفینژاد، کارگردان «ائو»/ تاثیر گرفتن آدمها از محیط
- نگاهی به فیلم ائو / این خانه، خانه نیست
- کارگردان «ائو» با «عروسخوانده» میآید
- نمایندگان ایران به جایزه آسیاپاسفیک معرفی شدند/ از «رگ خواب» تا «ویلاییها»
- نگاهی به فیلم اِو (خانه)/ بالماسکه مرگ
- خون تازه در رگهای پریدهرنگ/ نگاهی به چهار فیلم موفق جشنواره فجر
نظر شما
پربازدیدترین ها
- فوت خواننده پیشکسوت موسیقی نواحی گیلان/ ناصر مسعودی درگذشت
- نگاهی به فیلم «بیسر و صدا»؛ ایده خلاقانه، مسیر اشتباه
- حقایقی درباره بازمانده ساخته سیف الله داد/ماجرای توقیف فیلم بازمانده به دلیل حجاب!
- «رابین هود»؛ افسانهی شیرین مرد شریف قانون شکن!
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
آخرین ها
- ماجرایِ ظریفِ وزارت خارجهی سوئیس
- فیلم-کنسرت «هری پاتر»و «ارباب حلقهها» به آخرین اجرای پاییزی رسیدند
- پوستر «باد زرد – ونگوگ» رونمایی شد
- مولف بودن در آینه مکتب نقد عمیقگرا
- نگاهی به فیلم سینمایی «سامی»؛ دوربین به مثابه سمفونی برای سفری طولانی
- معرفی برندگان هیئت ملی نقد آمریکا ۲۰۲۵/ «یک تصادف ساده»؛ بهترین فیلم بینالمللی/ «نبردی پس از دیگری» ۵ جایزه گرفت
- ۱۵ اثری که برای فهرست اولیه اسکار فیلم بینالمللی شانس بالاتری دارند
- تأملی بر حضور نوری بیلگه جیلان در جشنواره جهانی فیلم فجر؛ داور غایب
- بیانیه کانون کارگردانان سینما درباره بازداشت سینماگران در مهمانی خصوصی
- واکنش رضا کیانیان به گزارش تاریخ سه هزار ساله زیر چرخ لودرها
- اعلام مستندهای دو بخش از نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت»
- واکنش کانون کارگردانان سینمای ایران به حکم جعفر پناهی
- شروودِ تالار وحدت؛ جایی که ماهان حیدری قهرمانان آینده را پیدا میکند
- تورج اصلانی داور جشنواره ترکیهای شد
- سروش صحت و علی مصفا «بیآتشی» را روایت کردند
- سام درخشانی هم استعفا داد
- نمایش موزیکال «رابین هود» / گزارش تصویری
- حلقه منتقدان فیلم نیویورک منتخبان ۲۰۲۵ خود را اعلام کرد/ «نبردی پس از دیگری»، بهترین فیلم شد؛ پناهی، بهترین کارگردان
- جشنواره جهانی فیلم فجر۴۳؛ در ایستگاه پایانی «درس آموختهها» بهترین فیلم شد/ جایزه ویژه داوران به کارگردان ژاپنی رسید
- «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» به چین میرود
- گاتهام ۳ جایزه به «یک تصادف ساده» داد/ «نبردی پس از دیگری» بهترین فیلم جوایز مستقل نیویورک شد
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- مصائب افزایش سن ، از جولیا رابرتز تا نیکول کیدمن
- تام استاپارد؛ نویسندهای که جهان را از نو صحنهپردازی کرد
- نگاهی به فیلم «پارتنوپه»؛ زیبایی از دست رفته
- توقیف سکوی پخش «بازمانده» پس از انتشار ویدیوی بدون مجوز
- «سمفونی باران» کلید خورد
- «ناتوردشت» به باکو میرود
- از جدال اندیشه تا لبخند روی ردکارپت
- گفت وگو با کارگردان مستند «مُک» به بهانه حضور آن در جشنواره سینما حقیقت





