سینماسینما، حسین آریانی:
داستان فیلم «پیش از ژاله»(Before The Frost)(مایکل نوئر، ۲۰۱۸)-که یکی از فیلم های مطرح جشنواره جهانی فجر امسال بود و در بخش سینمای سعادت(مسابقه بینالملل) به نمایش درآمد-در یک جامعه روستایی در دانمارک قرن نوزدهم اتفاق می افتد. از نشانه های موجود در فیلم می توان حدس زد که در نیمه دوم قرن نوزدهم قرار داریم. چرا که تولید صنعتی شکر از چغندر قند(که در فیلم به آن اشاره ای گذرا می شود) در قاره اروپا به تدریج از اواسط قرن نوزدهم آغاز شد و در اواخر آن شتاب پیدا کرد.
مایکل نوئر کارگردان دانمارکی در پنجمین فیلم بلند خود، تصویر دقیق و تمام عیاری از دانمارک قرن نوزدهم پیش روی تماشاگر قرار می دهد.
شخصیت اصلی فیلم، پیرمردی به نام «جنز» است که به همراه دختر و برادرزاده هایش به سختی روی زمین کار می کنند؛ ولی در آمدشان به سختی کفاف تهیه یک وعده غذا در روز را به آن ها می دهد.
وضعیت آن ها روز به روز بحرانی تر می شود؛ ولی «جنز» می خواهد به هر شکل ممکن مانع از سقوط خانواده اش شود. شرایط سخت، «جنز» را چنان مستاصل کرده که هنگام معامله به نحو خستگی ناپذیر و لجوجانه ای چانه می زند؛ از معامله زمین و چهار پایان گرفته تا سرانجام و حتی به ناچار دخترش.
«پیش از ژاله» شخصیت پردازی و فضاسازی خوبی دارد. شخصیت «جنز» با چهره ی متفکر، پریشان و مرددش، ضمن اینکه به خوبی وضعیت متزلزلِ معیشتی خانواده اش را بازتاب می دهد، نشان از گزینه های اندک و دشوارِ نجات در پیش روی دارد. فضای تیره، دلگیر و پُر کنتراست فیلم هم بسیار متناسب با فشار جانکاه فقر و گرسنگی بر یک خانواده روستایی در قرن نوزدهم است.
در صحنه ای کلیدی و تاثیرگذاری از فیلم، چون «جنز» به تازگی مجبور شده گاوش را بفروشد؛ به همراه خانواده اش، بایستی در ردیف عقب تری در کلیسا که متعلق به خانواده های فقیرتری است، بنشیند؛ و در این میان کشیش هم رفتار احترام آمیزی با خانواده های ردیف های عقبی کلیسا ندارد. به این ترتیب خانواده ی جنز علاوه بر استیصال از فقری فزاینده، در حال از دست دادن جایگاه طبقاتی نه چندان برجسته پیشینشان نیز هستند.
«جنز» مخالف ازدواج دخترش «سیگنه» با پسر مورد علاقه اش است؛ چرا که حاصل تلاش دو خانواده ی او و پسر، سیر کردنِ خودشان است؛ و برای برادرزاده های «جنز» جا و غذایی باقی نمی ماند. پیرمرد اما در قبال برادرزاده های بی سرپرست خود احساس مسئولیت می کند؛ و برای جلوگیری از فروپاشی خانواده، دست به قمار بزرگی می زند؛ و «سیگنه» را به همسری ملاک پولداری به نام «گوستاو» در می آورد؛ و یا به عبارت درست تر، دخترش را با او معامله می کند.
«گوستاو» که ثروتش را به بهای نابودی و چپاول جان و مال دیگران به دست آورده؛ و وصلت با دختر جنز هم یکی از دسیسه هایش برای مال اندوزی است، برادرزاده های جنز را بدل به اولین قربانیان خود پس از وصلت با «سیگنه» می کند. قربانی اصلی اما در این میان، خود «جنز» است چرا که برای دست یافتن به امنیت اقتصادی و ارتقای طبقاتی ، بهای گزافی را می پردازد؛ و مرزهای اخلاق، وجدان و انسانیت را یکی پس از دیگری زیر پای می گذارد. در خانه ی «گوستاو» دیگر حتی دعاهای دسته جمعیِ بی آلایش، صمیمانه، و معمولِ پیش از غذا هم برای «جنز» و دخترش، ممکن نیست؛ و بیش از حد معصومانه به نظر می رسد.
در نهایت «جنز» به درجه ای از حقارت و انحطاط می رسد که برای حفظ منافع و امتیازاتی که به دست آورده، نه تنها در برابر قتلِ سبوعانه برادرزاده اش سکوت می کند؛ که حتی قاتل او را از مرگ نجات می دهد؛ و در پایان چون عروسکی مسخ شده در مجلس عروسی دخترش می رقصد؛ در حالی که در پَسِ چهره ی پریشان و مغمومش سایه ی عذاب وجدانی جانکاه مشهود است.
مایکل نوئر در «پیش از ژاله» بیش از آن که از رُمانتیسم قرن نوزدهم تاثیر پذیرفته باشد، تحت تاثیر رئالیسم نیمه دوم این قرن است. رئالیسمی که خود را متعهّد و ملزم به بازآفرینی دقیق، کامل و صادقانه ی وضعیت جامعه میدانست؛ و ضمن این که پلشتی و فساد فراگیر و عمیقی را به تصویر می کشید؛ چشم انداز روشن و امیدوار کننده ای را در پیش روی نمی دید.
به همین دلیل تم فراگیر و مرسوم سینما یعنی پیروزی خیر بر شر، در «پیش از ژاله» محلی از اعراب ندارد. گویی در این جامعه روستایی رنجور و مفلوک، راه دیگری به جز پیروزی شر بر خیر نمانده، و در دسترس نیست.
هر چند مایکل نوئر در «پیش از ژاله» مانندِ رُمان های رئالیستی قرن ۱۹، نگاهی تیپیک، نمونه وار و برون گرایانه ای به شخصیت ها و حوادث ندارد، اما با افشای نقاط تاریک جامعه و ارائه تصویری دقیق و پُرجزئیات از شخصیت هایی متاثر از شرایط اجتماعی، بدون شک یادآور چنین آثاری است.
سیروس پرهام در کتاب رئالیسم و ضد رئالیسم می نویسد: «مهمترین ویژگی ادبیات رئالیستی، توصیف انسان به صورت موجود اجتماعی است. به گفته ی دیگر رئالیسم ریشه ی رفتار آدمی را در شرایط اجتماعی زمان می جوید. این سبک، صفات نیک و بد را پدیده های ذاتی انسان نمی پندارد، بلکه آنها را محصول جامعه می شمارد. رئالیست کسی است که روابط میان افراد را از یک طرف؛ افکار و امیدها و خیالات واهی و نومیدی ها و زبونی های آنان را از طرف دیگر، معلول علل معین اجتماعی می داند که در محیط معینی به وجود می آید و تحت شرایط معینی نابود می شود.»
این تقریبا همان نگاهی است که نوئر به شخصیت های فیلم به خصوص به «جنز» دارد. «جنز» با وجود همراهی اش با پلیدی و شرارت ، ذاتا انسانِ مهربان و رئوفی است. (به یاد بیاوریم که او حتی طاقت دیدنِ آزار و رنج حیوانات را ندارد).
«جنز» هر چند مسیرِ سقوط و انحطاط را خود به اختیار برگزیده ؛ اما در این میان، تاثیر شرایط پیرامونی را هم نباید نادیده گرفت. در شرایط معیشتی کمی بهتر، «جنز» به احتمال زیاد، چنین مسیری را از سر استیصال بر نمی گزید؛ و همچنان به اصول خود پایبند می ماند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- حمایت انجمن تهیه کنندگان مستقل از تفکیک جشنواره جهانی و ملی فجر
- علیرضا رضاداد: ادغام بخش ملی و بینالمللی فیلم فجر نیازمند بازنگری است
- سید رضا میرکریمی: حکمرانان سنسورهای حقیقتیاب هنرمند را جدی بگیرند
- فاطمه جواهرساز: نباید خودمان را از صحنههای بینالمللی بازار فیلم حذف کنیم
- ساختن سخت است، ویران کردن آسان/ چهلمین جشنواره فیلم فجر و چند نکته مهم
- کوچه قهر و آشتی/ جشنواره فیلم فجر و جامعه مدنی
- مصاحبه اختصاصی سینماسینما با جواد نوروزبیگی (بخش چهارم و پایانی)/ انتقاد نوروزبیگی از ادغام جشنوارههای جهانی و ملی فجر
- عبدالحسن برزیده: سخنانم درباره جشنواره جهانی فیلم فجر برعکس منتشر شد
- شوخیهای برخی با جشنواره جهانی فیلم فجر
- انزوای ایران و جشنوارهی جهانی فیلم فجر
- وقتی عربستان اهمیت سینما را بهتر از ما میداند
- کمال تبریزی: تلفیق دو جشنواره جهانی و ملی فجر، اشتباهی بزرگ و جبرانناپذیر است
- مهدی حسینیوند: نگذاریم دستاورد چند ساله جشنواره جهانی فجر از دست برود
- اظهارات امیر اسفندیاری درباره ادغام ۲ جشنواره جهانی و ملی فجر
- گفتوگوی تصویری سینماسینما با علیرضا شجاعنوری درباره ادغام ۲ جشنواره جهانی و ملی/ درخت را از ساقه نبرید
نظر شما
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
آخرین ها
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران
- درباره «اتاق بغلی» اثر پدرو آلمودووار/ مرز باریک دوستی و مرگ زیر جهانی از زندگی و رنگ
- استادان و کارگاههای «سینماحقیقت۱۸» را بشناسید
- بر مبنای آمار سمفا؛ روند صعودی فروش سینماها در هفته گذشته نزولی شد
- محمد شکیبانیا رئیس سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
- کارگردان «سه جلد»: اقتصاد سینمای ایران را چند سکانس رقص میگرداند
- نمایش دو مستند از ناصر تقوایی در موزه سینما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ کونان اوبراین، میزبان اسکار ۹۷ام خواهد بود
- «کارمند جماعت» رونمایی میشود
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- نمایش وقتی الاغا عاشق میشوند / گزارش تصویری