تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۷/۲۴ - ۱۲:۵۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 29919

رخشان بنی‌اعتماد مستند آی آدم‌هابنی‌اعتماد در «آی‌آدم‌ها» ارزش فرد را یادآور می شود

سینماسینما، نیوشا صدر ـ سال‌هاست که نام رخشان بنی‌اعتماد، افزون بر فیلم‌سازی برجسته، برای بسیاری از ما یادآور شرف، اخلاق و انسانیت است. حتی در شرایطی که امکانی، یا امکان درست‌ودرمانی برای فیلم‌سازی‌اش وجود ندارد و روزهای عمر نازنینش، تک‌تک از کف می‌روند، بیشتر از کفِ ما تا خودِ او، در این زمانه قحط‌‌الرجال و قحط‌النسا، او برای استفاده از حداقل‌های برجای‌مانده به هر دری می‌زند و از هر مجالِ اندکی، سرشارترین، خلاقه‌ترین و شرافتمندانه‌ترین بهره را می‌برد.

بنی‌اعتماد، در «آی‌آدم‌ها»، فارغ از شناساندن موسسه نیکوکاری «زنجیره امید» به کسانی چون من، که حتی نام آن نیز به گوشم نخورده بود، و شناساندن پزشکان متفاوتش، پزشکان مهربانی که جان‌ها برایشان اسکناس‌هایی نیستند که از جیب بیماری رهاشده بر تخت بیمارستان، خرج تفریحات سفرشان می‌کنند، پزشکانی که به قول بولگاکف «جایی در اعماق روحشان، نسبت به درد و رنج انسان‌ها بی‌تفاوت نشده است»، پزشکانی که لبخند و کلام و نگاهشان، رنگ را به رخسار بیمار و حیات را به شریان‌های او بازمی‌گرداند، ارزش فرد را که در عشق‌های کمیت‌یافته و فرمایشی امروز به‌کل ناپدید شده، یادآور می‌شود. بنی‌اعتماد توده‌های بی‌شکل نیازمندی را که جامعه تنها در جشن‌ها، جشن‌های نیکوکاری و عاطفه‌ها و مراسمی این‌چنینی به یادشان می‌افتد و با خرج مبلغی، کم یا زیاد، وجدان خود را از بار تقصیر سبک می‌کند، به «افراد» به «فرد» بدل می‌کند.

تلاش بنی‌اعتماد بر این است که به نامی میان صندوق‌های بزرگ و متعددی که در همه‌ جا به چشم می‌خورد و بسیاری بدون این‌که تصویری روشن و حتی مبهم از سرنوشت آن‌چه داخل آن‌ می‌ریزند داشته باشند، به چشم بلاگردان زندگی خود  به آن‌ می‌نگرند، هویت بدهد. و آن‌چنان در این کار موفق است که وقتی پایت را از سالن بیرون می‌گذاری، همراه با شادمانی‌ای که از تبدیل جریان مُقَطع هوا در نای پسرک، به نسیمی روان، زیر پوستت دویده است، همراه با شادمانی‌ای که از قدم گذاشتن محتاطانه و لرزانِ دخترکی روی زمین حس می‌کنی که بالاخره استخوان پایش جوش خورده است، همراه با شادمانی‌ای که از به‌راه‌آمدنِ ستون فقرات دخترکان و پسرکانی داری که اکنون سرنوشتشان آن‌چنان برایت اهمیت یافته که با چشمان سرخ در انتظار بیرون ‌آمدنشان از اتاق عمل بنشینی، ذهنت، چشمان نادیده معصومه را، چشمانی که قابِ دوربین، در تلاش بر حفظ حریم‌‌ها، تو را از دیدن آن محروم کرده، به کابوس بدل می‌کند. دیگر خلاصی نخواهی داشت از تصویر وهم‌گون چشمان نادیده دخترکی معلول، در کنج اتاق خانه‌ای که کلید آن به دست پدر و مادری کودک‌آزار است.

بنی‌اعتماد به صندوق‌هایی شکل و جان و هویت می‌بخشد که از فرط دیدن مشابهانشان، از گستره درک آگاهانه‌مان بیرون مانده‌اند. فیلم‌ساز یگانه ما، با «آی آدم‌ها»یش سرنوشت آن‌چه را در این صندوق‌ها می‌ریزیم، به بخشی از رویاها و کابوس‌هایمان بدل می‌کند.

 

ماهنامه هنر و تجربه

 

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها