سینماسینما، سحر عصرآزاد:
«ویولونیست» قرار است یک فیلم مستند- داستانی درباره زندگی نوجوانی ویولونیست از طبقه فرودست باشد که از خلال روایت داستان زندگی او، مخاطب را با برشی از زندگی نوازندگان خیابانی مواجه میکند، اما در انتخاب یک سویه مشخص، سرگردان است.
محمدعلی طالبی را باید از معدود فیلمسازان متعهد و وفادار به سینمای مهجور و مظلوم کودک و نوجوان دانست، که هیچگاه از دغدغهمندی خود فاصله نگرفته است. فهرست فیلمهای متعدد او که در جشنوارههای خارجی به نمایش درآمده و بسیاری از آنها جایزه هم گرفتهاند اما در داخل مهجور واقع شدهاند، شاهد این مدعاست.
فیلمسازی که هرچند فیلمها و سریالهایی بهیادماندنی همچون «شهر موشها» و «گل پامچال» را در کارنامه دارد، اما همچنان به حرکت بیسروصدا در پی دغدغهمندیهایش ادامه داده. بیمهریها او را خاموش کرده، اما از حرکت بازنداشته است.
طالبی با فیلمهای شاخصی همچون «چکمه»، «تیک تاک»، «کیسه برنج» و… به نوعی زبان شخصی در روایت قصههای رئال و مستندگون با محوریت کودکان و نوجوانان رسید که جنس و لحن فیلمهایش را یکدست و دارای سادگی و بیپیرایگی متاثر از جهان واقعی قهرمانان این فیلمها کرد.
در جنس سینمای او بازیگر چهره و حرفهای به مفهوم متداول آن جایی ندارد و ویژگی مهم آثارش همین برقرار کردن ارتباط بیواسطه با آدمهای واقعی و بهخصوص کودکان و نوجوانان و ایجاد امکانی برای حضور واقعی آنها در فیلمهایش است.
شاید به همین دلیل باشد که وقتی در فیلم «دیوار» – که آن هم برگرفته از داستان واقعی زندگی یک کاراکتر رئال بود- حضور یک بازیگر حرفهای همچون گلشیفته فراهانی به نظر اجتنابناپذیر میآمد و به همین دلیل تن به این کار داد، از جنس سینمای شخصی خود فاصله داشت و تجربه برجستهای در کارنامهاش ثبت نشد.
اشاره به «دیوار» از آنجا اهمیت پیدا میکند که میتوان با تکیه بر وجوهی، این فیلم و جدیدترین ساخته طالبی، «ویولونیست»، را با هم قیاس کرد و به یک تحلیل منصفانه رسید.
«ویولونیست» داستان زندگی یک پسر نوجوان نوازنده خیابانی به نام کیانوش است که با ساز زدن در خیابانها امرار معاش کرده و زندگی خود و البته خانوادهاش را در شهرستان اداره میکند. نوجوانی که هر یک از مخاطبان که گذرشان به میدان تجریش افتاده، احتمالا او و نوازندگیاش را دیده و شنیدهاند.
درواقع طالبی با الهام گرفتن از زندگی این کاراکتر واقعی، دست به نگارش فیلمنامهای زده ملهم از واقعیت و تخیل درباره آنچه میتوانست در زندگی کیانوش به وقوع بپیوندد، و درنهایت به یک فیلمنامه و فیلم مستند- داستانی رسیده و آن را ساخته است.
از این حیث میتوان نقطه آغاز این فیلم را به «دیوار» شبیه کرد، بهخصوص که اوج و فرود دراماتیک طراحیشده در فیلمنامه، نیاز به حضور یک بازیگر حرفهای را همچون «دیوار» برای به تصویر کشیدن این افت و خیزها لازم جلوه میداد. اما طالبی اینبار مسیری متفاوت را دنبال کرد.
درواقع امتیاز اولیه و بالقوه فیلم «ویولونیست» را باید همین تفاوت دیدگاه فیلمساز در مواجهه با این دو اثر دانست که با توجه به تجربه «دیوار» – جدای از اینکه خود فیلمساز آن را موفق بداند یا ناموفق- دست به تکرار همان تجربه نزد، بلکه با همه ریسکهای موجود، انتخابی متفاوت کرد که نتیجه نهایی از جسارت تن دادن به یک تجربه جدید کم نمیکند.
فیلمساز با قرار دادن کیانوش واقعی در نقشی که برای او در یک بستر واقعی اما دراماتیزهشده طراحی کرده، به نوعی خود را در معرض آزمونی سخت قرار داده که لزوما قرار نیست به نتیجهای موفق هم منجر شود.
به گفته بهتر، شاید بتوان نقطه ضعف اصلی «ویولونیست» را نه در حضور کاراکترهای واقعی در نقشهای خود، بلکه در فیلمنامهای دانست که با وامداری از جهان واقعیت و درامپردازیشدهای که مدنظر بوده، پرداخت نشده و به همین دلیل همه چیز در فیلم رو، مستقیم و بدون ظرافت است؛ از رویدادهایی که قرار است به شکل ناگهانی مسیر داستان را عوض کنند، مثل مواجهه با دختر نوجوان و خط قصه آموزشگاه موسیقی و عاشق شدن کیانوش، تا مواجهه با پسرک تنبکنواز دورهگرد که قرار است مانعی بر سر راه این عشق و پیشرفت او در موسیقی ایجاد کند.
هر دو کاراکتر فرعی و به تبع آنها خطوط داستانی به گونهای بدون مقدمه و ظرافت وارد کار میشوند که از پیش تعیینشده و نمایشی بودن آنها توی ذوق میزند و همین وجه است که به فضای رئال و مستندوار فیلم لطمه میزند.
نمود دیگر این مستقیمنمایی و عدم ظرافت در پرداخت را میتوان در دیالوگهای جاری در فیلم مشاهده کرد که بهشدت مستقیم، شعاری و اغراقآمیز است و حس همراهی مخاطب را برای همذاتپنداری با قصه و کاراکتر برنمیانگیزد. انگار همه کاراکترها در حال بیانیه دادن و سخنرانی به مخاطبان ناپیدایی هستند که قرار است ما باشیم، و به همین دلیل مخاطب نمیداند با یک فیلم داستانی مواجه است، یا مستند، یا یک فیلم آموزنده با پیامهای مستقیم اخلاقی.
حتی حضور خود فیلمساز در نقش واقعیاش در بخشی از فیلم که قرار است یادآور مرگ دردناک فرزند او و ایده فیلم در فیلم باشد، نیز نمیتواند آن حس و حال واقعی را به فیلم تزریق کند و این مواجهه نیز همچون باقی مواجههها، نمایشی و از پیش تعیینشده جلوه میکند.
فراتر از فیلمنامه میتوان این فاصلهای را که فیلم با مخاطب ایجاد میکند، ناشی از جنس بازی بازیگران هم دانست. هرچند همه آنها نابازیگر و نابلد هستند، اما به نظر میآید دقت نظر و تاکید چندانی هم به گرفتن حسهای واقعی و ناب از آنها نبوده و به همین دلیل در لحظههای حساس و ملتهب واکنشهای متناقضی از خود بروز میدهند که مخاطب را گیج میکند و مانع از ارتباط برقرار کردن با اثر میشود.
به همین دلیل است که هدف اولیه و اصلی فیلم که باید همذاتپنداری مخاطب با قهرمان و همراهی تنگاتنگ با مسئله و نیاز دراماتیکش را به همراه داشته باشد، دچار خدشه میشود و نمیتواند در نقاط اوج و عطف تاثیرگذاری درخور داشته باشد.
هرچند این کاستیها از اهمیت تجربه جدیدی که فیلمساز باتجربه قدم در حیطه آن گذاشته کم نمیکند، اما ای کاش محمدعلی طالبی قبل از شروع کار تصمیم خودش را میگرفت که میخواهد چه جنس فیلمی و با چه لحنی و برای چه مخاطبی بسازد؟ پاسخ به این پرسش میتوانست با تغییر چند مولفه در این معادله، نتیجه نهایی را دارای کیفیتی بهتر، قابل قبولتر و طبعا قابل دفاعتر کند.
ماهنامه هنر و تجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «غبارزدگان» رونمایی شد
- این هنر و تجربه آنتی ویروسی ست بر فیلم های به هرقیمت مسخره
- به تو هم سخت میگذرد؟/ نگاهی به فیلم «منطقه تحت نظر»
- «روزهای عالی»؛ روزمرگیهای یک نظافتچی تنها
- در «یک سهشنبه کوتاه» مطرح شد: عوامل با فیلم کوتاهیهای کار اول سخت همکاری میکنند
- هفتمین برنامه «یک سهشنبه کوتاه» در خانه هنرمندان ایران
- آنچه در سینما خطرآفرین بوده سانسور عقیده است/ در سینما گرهی افتاده که مدام هم کور میشود/ هیچکس نمیتواند زنان را از تاریخ سینما حذف کند
- تحقق آرزوی چندساله فعالان انیمیشن در هنرو تجربه
- زنی که سوخت اما خاکستر نشد/ تحلیل کاراکتر زن در فیلم «لیلا»
- «آزادی» در مستندات یکشنبه و «صفحه اول» در سینماتک خانه هنرمندان ایران
- «وقتی که دارکوبها میروند» بررسی شد؛ همگی به دنبال منجی از بیرون هستیم!
- «وقتی که دارکوبها میروند» در مستندات یکشنبه خانه هنرمندان ایران
- «مادران میدان مایو» در مستندات یکشنبه خانه هنرمندان ایران
- در سینماتک خانه هنرمندان ایران مطرح شد؛ حضور فعالانه مخاطب در مواجهه با چالشهای کاراکتر
- در نشست نقد و بررسی «سینهما رکس» عنوان شد؛ آبادانیها بعد از آتشسوزی سینمارکس هنوز به مرحله بازیابی عاطفی نرسیدهاند
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- در اندوه فقدان چهره شاخص موج نو سینمای ایران؛ بازتاب جهانی درگذشت بهرام بیضایی
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ پروانه ساخت سینمایی برای ۷ فیلمنامه صادر شد
- در پاسداشت استاد بیبدیل هنرهای نمایشی ایران/ بیضایی، تاریخ و علامت تعجب
- در سوک سیاوش که از شاهنامه رفت
- یادبود بهرام بیضایی؛ ایرانی بودن بار بزرگی است بر دوش ما
- بریژیت باردو درگذشت
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت
- افسانهای در حبس؛ سرنوشت «چریکه تارا»
- اقتباس بهمثابه ابزار فهم جامعه/ از روایت تراژیک تا روایت عاشقانه
- «دیدار بلوط»؛ بازگشتی به شکوه یک خاطره
- اشغال بهرام بیضایی وزمانه پس از جنگ ۱۲ روزه/به بهانه ۵ دی سالروز تولد بهرام بیضایی
- «سامی»؛ روایتی انسانی از جنگ بیپایان
- سینمای مستقل ایران را به رسمیت بشناسید
- گیشه سینما در دست کمدیها/ دو فیلم جدید اکران شدند
- اعلام بودجه فرهنگ و هنر در سال ۱۴۰۵
- مصوبهای برای حذف وزارت فرهنگ؛ مصوبه «سیاستهای صوت و تصویر فراگیر»؛ تعارض با جمهوریت
- «بابا پیکاسو»؛ در چنبره عواطف، حرمان و جداافتادگی
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد





