یک شهر و هزار قصه عنوان یک رشته مستند است که میکوشد با روایت تجربه زیستی تعدادی از هنرمندان وچهرههای شاخص مدنی و اجتماعی تصویری تازه از پایتخت کشور ارائه کند.
به گزارش سینماسینما به نقل از سایت خانه اردیبهشت عودلاجان ، اپیزود اول این رشته مستندها با «روایت لیلی گلستان» و کارگردانی بهمن کیارستمی بود و اپیزود دوم با روایت فاطمه معتمد آریا با نام «تهرانِ سیمین». این اپیزود در بیستوپنجمین شب فیلم «خانه اردیبهشت اودلاجان» به نمایش درآمد و مورد بحث و بررسی مخاطبان و عوامل فیلم قرارگرفت. در این نشست، ایدهپرداز مجموعه، در تعریف روند کار بهاین نکته اشاره داشت که «قصه جزء جدایی ناپذیر از زندگی است.
شهر هم قصههای خود را دارد. متاسفانه، پیوند مردم با قصههای شهر دچار گسست شده. لازم است قصه مردم از شهر شنیده شود. اما، از آنجا که مردم با هنرمندان و چهرههای اجتماعی رابطه عاطفی دارند، احتمالا، شنیدن قصه و تجربه زیسته این افراد از شهر برای مخاطبان قابل پذیرشتر است».او اعلام کرد در این مجموعه با حدود سی چهره هنری و فرهنگی گفتگو و روایت آنها از شهر ضبط شدهاست. با ارائه این روایتها انتظار میرود روند قصهپردازی در شهر ادامه یابد».هادی آفریده کارگردان مستند هم تاکید میکند: «با فیلم زندگی کردم و لذت بردم».
او انتظار خود از راوی در این مستند را چنین بیان میکند: «به خانم معتمدآریا گفتیم قرار نیست شما را به عنوان هنرپیشه بزرگ نشان دهیم. بلکه میخواهیم خودِخودتان را به عنوان یک شهروندِ با علایق فرهنگی نشان دهید و تجربه شخصی خودتان در شهر را».
خانه پدری سیمین در مولوی
او میگوید وقتی پس از تلاشی تقریبا سخت توانستیم خانه پدری معتمدآریا در مولوی را پیدا کنیم و ایشان را ببریم آنجا، اصولا نتوانستیم بیش از چندپلان کوچک بگیریم.بساط را جمعو کار را تعطیل کردیم، چون خانه چنان تغییر کرده و مفلوک شده بودکه خانم معتمدآریا نتوانست تحمل کند. ناراحت شد ورفت در کنجی کز کرد، ما هم فیلمبرداری را قطع کردیم».
کار با معتمد آریا
مهمان ویژه این برنامه، خانم مهوش شیخالاسلامی که خود مستندسازی معتبر است، ضمن آنکه از نحوه پخش فیلم، مخصوص نور سالن، کمی گله داشت، در مجموع، اثر را زیبا نامید و نظرش این بود که حضور معتمدآریا بهعنوان راوی در فیلم، یک موهبت است، چون هنرمندی حرفهای است ومیداند چگونه روال را به پیش ببرد و کار با کارگردان را بلد است و کار را جمع میکند». کارگردان در تایید این حرف به نکته جالبی اشاره میکند و میگوید: «کوشیدهبودم ازمنابع مختلف ریزهکاریهای زندگی خانم معتمدآریا را درآورم که در جریان مستند بتوانم ایشان را در مسیر خودم قرار دهم، ولی وقتی کار شروع شد، این خانم معتمدآریا بود که فرمان را در دست داشت.

او به خبر دیگری هم اشاره میکند: «با مرحوم سپانلو قرار گذاشتهبودم که اگر فیلمی درباره تهران، بهویژه درباره خیابان ولیعصر بسازم، از او خواهش کنم شعر «قایقسواری در تهران» را خودش در فیلم بخواند که متاسفانه نشد.او فوت کرد و مارا تنها گذاشت». یکی از مخاطبان فیلم پرسش جالبی داشت: «شما که تعدادی مستند با موضوع شهرهای ما ساختهاید، به ما بگویید حال شهرهای ما خوب است؟» هادی آفریده، متاسفانه پاسخ مثبتی در این مورد نداشت و معتقد بود شاهد اتفاقی که سبب بهترشدن حال شهرهای ما شود، در این مدت نبوده. و به عنوان مثال به سرنوشت بلندترین قنات ایران اشاره میکند که بیش از سه چهارم مسیر آن تبدیلبه معبر فاضلاب شده که غمبار است.
حرف مخاطبان دیگر هم به نوعی همین پرسش را در دل خود داشت. اینکه بیاییم در خانههای خود دستگاه تصفیه آب یا تصفیههوا بگذاریم که نمیشود. چرا امور به روال درست پیش نمیرود.چقدر از مشکلات و معضلات موجود در شهرهای ما ناشی از قوانین است؟ چه سهمی از آن به عهده سودجویی و سودجویان است؟ و چه نقشی بر عهده فرهیختگان و منورالفکرها است؟ آیا میشود از مردم خواست از منافع خود بگذرند.
مخاطبی، بهطور خاص، پرسید آیا میشود از مالک زمینی که در پلتجریش دارد و قبلا سینما بهار بود، خواست که از امتیاز تراکم و ساخت مثلا پاساژ بگذرد و عمارت یکطبقه و فضای باز سینمای سابق را بازسازی کند؟ آیا اگر این ملک مال هر کدام از ما باشد، حاضریم چنین گذشتی بکنیم؟ آیا خانم معتمدآریا به جوانب این امر فکر کرده که خطاب به مدیرشهری میگوید این سینما به عنوان نشانی از خاطره و حافظه عمومی باید احیا شود؟ چنین خواستهایی شدنی هستند آیا؟
ایدهپرداز مستندِ «تهرانِ سیمین» به نشستی اشاره میکند که دوسهسال پیش تشکیل شد. مثلثی از چند هنرمند شاخص مثل پرویز پرستویی و امین تارخ و مرضیه برومند، به عنوان یک راس مثلث، تعدادی از برجسازان بزرگ تهران به عنوان راس دوم و مدیرِ شهری در راس سوم.
قرار بود این نشست، احتمالا به نتایج خوبی برسد و برجسازان بخاطر تعلقخاطری که احتمالا بهچنین هنرمندانی دارند، شنوای خواستهای فرهنگی ومدنی شهری بشوند. اما نتیجه برعکس بود. در میانههای جلسه کار به پرخاش و درشتگویی کشید.
این امر نشان میدهد برای اعمال برخی خواستهای مدنی در جهتِ بهترشدن حالشهرها، نیازبه قوانین غیرقابل خرید وجود دارد. نمیشود از مردم خواست از سود و نفع خود بگذرند.
تا کنون هم عملا چنین اتفاقی نیفتاده، مگر یکیدو مورد که قابل تعمیم و استناد نیست. حتی مواردی مثل سینما متروپل که کاملا سرپا است و با اندک توجه وسرمایهگذاری میشود راهاندازیش کرد، اما متاسفانه راکد و مهجور باقی مانده.
مالکیت این سینما با وزارت آموزشوپرورش ویک مالکشخصی است. و این یکمشکل است.
نقطه ثقلِ اثر
یکی از مخاطبان با استناد به اصول معماری گفت: درطراحی هر اثرمعماری، اصولیرا رعایتمیکنیم، از جمله اینکه اثر باید یک نقطه ثقل داشتهباشد، یک ویژگی خاص داشتهباشد، ویژگیای که بشود کارت ویزیت یا شناسه اثر.
آیا در «تهران سیمین» هم چنین شناسه و ثقلی هست؟ کارگردان، در کنار شنیدن و انتقال روایت سیمین از تهران، دنبال چیست و چه ناگفتهای را به مخاطب بیان میکند؟
کارگردان معتقد است جستجوی هویتِ گمشده راوی همان نقطه ثقل فیلم است. مستند، در عین اینکه گزارش وضع موجود است، ارجاع به گذشته دارد. به چیزهایی که نیستند. چیزهایی که تجربه زیسته راوی بودند و الان نیستند و به همینخاطر، راوی نوعی احساس گمگشتگی دارد.
وقتی سراغ خانه پدری میرود، هم در مولوی و هم در تجریش، و یا وقتی به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سر میزند که دیگر آن حال و هوا را ندارد، بیآنکه حس حسرت و تاسفخوردن داشتهباشد، دنبال ریشه و گذشته خودش است. و متاسفانه پیامش گویای فاجعه تخریب فرهنگی است.
قرار نبود ناله و شیون بکنیم، ولی باید قبول کنیم شرایطی بوده که الان نیست. در اینجا بیوگرافی هنرمند، لایه پوستی اثر است که پیچیدگیهاییدر لایههایزیرین داردکه مهم هستند.
ایدهپردازِمستند بهگفتگوی سیمین با گربهدر تجریش اشاره میکند که از گربه میپرسد آیا خانه پدرش را میشناسد.
درست مثل داستان آلیس که در اوج گمگشتگی در جزیره از گربهای که روی درخت است میپرسد آیا میتواند نشانی خانه آلیس را بدهد. این نهایت گمگشتگی است که جوهر اثر را میسازد.
چرا این پایان؟
مخاطبی از کارگردان پرسید، در میان اینهمه راش که در دسترستان بود، چگونه به این فکر رسیدید که مستند را آنگونه به پایان ببرید. پایانبندی اثر به گونهای است که مخاطب را به یکباره رها میکند و پرسشهایبیپاسخ بسیاریرا برای او بهوجودمیآورد آیا این نوع پایان ماجرا، اندیشیدهشده است؟
مخاطب دیگری نیز این پرسش را به گونهای دیگر بیان کرد.
او متقد بود این مستند شعر زیبایی است میان دو نقطهچین. معلوم نیست ما را کجا میبرد. تدوین خوبی دارد ولی ما را جلو سینما بهار ناموجود رها میکند و تنها میگذارد.
به من میفهماند «من که زوری ندارم، کاری نمیتوانم بکنم». من میمانم «که چی؟». پیام مستند مستقیم به من نمیرسد.
این آیا ناشی از کندذهنی من است یا ناشی از نارسایی فیلم در انتقال پیام؟ در پاسخ به این ابهام، ایدهپرداز مستند تاکید دارد که «از اول هم قرار نبود فیلم ما را به جایی ببرد.
آخر قصه همین سرگشتگی است نه بیشتر. اینکه سوالهای زیادی در برابرمان هست که نمیتوانیم پاسخی برایشان پیدا کنیم».
کارگردان این حرف ایدهپرداز را تکمیل میکند: «این یک مستند بیشتر یک پرتره است تا وسیله آگاهیرسانی. البته آگاهی میدهد ولی خیلی رو نیست. شعر سپانلو نختسبیح مستند است. شاعرانگی مستند هم با شعر سپانلو میآید.
چیدمان خانه سیمین تداعی این آگاهیرسانی است. گویی او هرآنچه را که در شهر نمییابد، در داخل چاردیواریخودشمیسازد. برای خودش جهانی کوچک میسازد. جهان دلخواه را»
حرف آخر
پرسش یا حرف آخر را یک مخاطب، چنین بیان میکند: درست است ساخت مستند سختتر از ساخت فیلم داستانی است، ولی «در این روزگار سخت، اینکه در چنین ابهامی فیلم تمام میشود خوب بود یا اگر نویدی و امیدی نیز میداد؟»
ایدهپرداز میگوید: در انتها، سیمین روی بالکن چشم به شهر دارد چشم به جهان بیرون. این یعنی امید!
مخاطبی دیگر میگوید: ولی آن دنیا هم چندان زیبا نیست با آن آپارتمانهای بلند و تقریبا زشت!



هادی آفریده
هادی آفریده، متولد ۱۳۶۳، سینما را از سال ۱۳۸۰ آغاز کرد.او برای ساخت سه فیلم کوتاه داستانی و ۲۵ فیلم مستند تا پایان سال ۱۳۹۹ در بیش از ۲۰۰ جشنواره ایرانی و جهانی حضور داشته و جوایز زیادی برای کارگردانی، نویسندگی و پژوهش آثارش به دست آورده است.تعدادی از فیلم های مستند او در دانشگاههای معتبر جهان، ازجمله یوسیالای آمریکا، انجمن انسانشناسی هلند و شبکههای تلویزیونی از جمله بیبیسی جهانی نمایش داشتهاست.او در انجمنسینمایجوانان ایرانو آکادمی هنرهای معاصر ایران حدود یکدهه به آموزش مستندسازی مشغول بود و کارگاههای تخصصی فیلمسازی مستند در جشنوارهها و تلویزیون ایران برگزار میکرد. در سال ۲۰۱۸ آفریده در یکی از معتبرترین مراکز فرهنگی و هنری جهان در اسپانیا کارگاه آموزش مستندسازی بین المللی برگزار کرد. او داور بسیاری از جشنوارهها و رویدادهای سینمایی ایران و جهان است
منبع : سایت خانه فرهنگ عودلاجان
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- یادداشتی بر «تهران سیمین»؛ خاطرههای پریده رنگِ تهران از یاد رفته!
- جایزه جشنواره اسپانیایی به مستتد هادی آفریده رسید
- مراسم گرامیداشت روز ملی سینما برگزار شد؛ سینمای متفاوت را خفه نکنید/ صدای ما، صدای مردم است
- به بهانه پایان سریال «شکارگاه»/ متخصص روایتهای طولانی اما بیملال
- هادی آفریده داور جشنواره فیلم «درخت زردآلو» شد/ نمایش «پیر پسر» در بخش ویژه
- جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی میزبان ۶۵ مستند میشود
- معرفی اعضای هیئت انتخاب دو بخش جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی
- «تهران سیمین»؛ داستانِ تهرانی که فاطمه معتمدآریا تجربه کرده است!
- گفتوگوبا پرویز پرستویی درباره کارهای اجتماعی اخیرش و محدودشدن فعالیتهای هنریاش
- فیلمی که ایرانیها و ژاپنیها را دور هم جمع کرد
- آیین نکوداشت آتیلا پسیانی / گزارش تصویری
- عرضه آنلاین «مطرب» و «مادر قلب اتمی»
- ساخته رضا میرکریمی راهی تلویزیون میشود
- تیزر موسیقی-نمایش «علمدار» منتشر شد
- «علمدار» با روایت پرویز پرستویی روی صحنه میرود
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
آخرین ها
- از استعفای اعتراضی جعفر پناهی تا تقابل با هیاتمدیره؛ پشت پرده اختلافات صنفی سینماگران
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت
- فیلمـکنسرت «برندگان اسکار موسیقی» روی صحنه میرود
- معرفی برگزیدگان نوزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت»
- آکادمی داوری اعلام کرد؛ فهرست نامزدهای اولیه جوایز اسکار ۲۰۲۶/ نامزدی فیلمسازان ایرانی در دو بخش
- با رای منتقدان مجله IndieWire؛ آخرین ساخته جعفر پناهی در میان بهترینهای ۲۰۲۵
- شورای بازبینی فیلمهای سینمایی موافقت کرد؛ صدور پروانه نمایش برای پنج فیلم سینمایی
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- «پیکار با پیکر»؛ پیکری در پیکار
- «غریزه»؛ عشق پرشور نوجوانی، عبور از ممنوعهها
- رابطه ظرف و مظروف
- «محکوم»؛ آغازی برای پایان
- میراثِ کودکی
- بازیگر «پاریس تگزاس» در فیلم تازه نادر ساعیور
- اکران نسخه مرمت شده یکی از فیلمهای مهم داریوش مهرجویی
- این فیلم انعکاس واقعیتهای زندگی آدمهاست/ لیلا حاتمی: حواس کسی به «قاتل و وحشی» نیست
- «ارس، رود خروشان» روایت فاتحان شهرهای رفته بر باد است
- اکران و نقد نمایندهی کانادا در اسکار در سینما اندیشه
- نگاهی به مستند «زیر درخت لور»؛ بیانیهای هنری درباره شکلی از رنج جمعی
- «پیکار با پیکر»؛ وقتی که سخن هرودوت بهانه فیلم میشود
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- یک جایزه و دو تقدیر برای فیلمسازان ایرانی در جشنواره الیمپیای یونان





