سینماسینما، ایلیا محمدینیا: ساخت فیلم درباره شخصیتهای سیاسی کار آسانی نیست، خاصه آنکه این شخص زنی باشد که از دل یک خانواده معروف آمده باشد؛ خانوادهای که در سالهای بعد انقلاب نقشی پررنگ در عرصه سیاسی کشور داشتند و همیشه پیرامونشان حاشیههایی فراوان نقل شده و به نظر میرسد این روند ادامه خواهد داشت. فائزه هاشمی را شاید بتوان صریحترین و البته پرحاشیهترین فرزند آیتالله هاشمی رفسنجانی دانست. مژگان ایلانلو، متولد ۱۳۴۹، لیسانس تاریخ و فوق لیسانس ادیان و عرفان از دانشگاه تهران، عضو انجمن صنفی کارگردانان مستند ایران، کارگردانی ۱۶ فیلم مستند همچون «زنان فرماندار»، «حق ناحق بودن»، «شکارچیان بهترین پیروانند» و… را در کارنامه فعالیت خود دارد. او در آخرین فیلم خود تلاش میکند برای بخشی از حاشیههای همیشگی این خانواده و فائزه هاشمی پاسخی پیدا کند. با او درباره فیلمش به گفتوگو نشستیم. پیش از همه چیز باید از صبوری او در مقابل پرسشهای صریح خود تشکر کنم.
در هنگامه برپایی جشنواره فیلم حقیقت فیلمی از اعتراض شما به کارگردان فیلم «آن زمستان» احمد شریفزاده دست به دست میشد. به چه چیزی اعتراض داشتید؟
من به کارگردان فیلم اعتراضی نداشتم. در واقع از ایشان خواهش کردم با توجه به تریبونی که به واسطه نمایش فیلمشان در جشنواره در اختیار دارند، همانگونه که او فیلمی درباره آیتالله مصباح یزدی ساخته که شخصیتی سیاسی و زنده محسوب میشوند و امکان نمایش در جشنواره را یافته است، از برگزارکنندگان جشنواره بپرسد چرا فیلم من هم که به یک چهره سیاسی زنده پرداخته بود، امکان نمایش در جشنواره را نیافت؟
آیا پرسش شما را مطرح کرده بود؟
بله، آقای شریفزاده در این موضوع با من همدل بود و در تمام نشستهایی که پیرامون فیلمش در جشنواره فیلم حقیقت حضور یافته بود، این پرسش مرا مطرح کرده بود.
چرا فیلم شما در جشنواره سال گذشته حقیقت پذیرفته نشد؟
در واقع پنج نفر هیئت داوری فیلم را پذیرفتند. از این منظر فیلم من جزو نخستین فیلمهای جشنواره بود که رأی همه داوران را داشت.
هیئت انتخاب یا هیئت داوران کدامیک منظور نظر شماست؟
به جز هیئت انتخاب، هیئت داوران هم فیلم را پسندیده بودند.
بعد چه اتفاقی افتاد که عملا فیلم امکان حضور و نمایش در جشنواره را پیدا نکرد؟
شبی که قرار بود اسامی فیلمهای حاضر در جشنواره اعلام شود، آقای طباطبایینژاد، دبیر جشنواره، گفتند فیلم «مثل یک زن» نمیتواند در جشنواره باشد و خودشان فیلمی را بدون اینکه هیئت انتخاب آن را دیده باشند، به جای فیلم من در جدول نمایش فیلمها در جشنواره انتخاب کردند.
دبیر جشنواره درباره علل کنار گذاشتن فیلم شما چیزی نگفتند؟
با ایشان صحبت کردم. گفتند رئیس سازمان سینمایی وقت، مهندس حیدریان، تاکید کردند نباید فیلمی درباره شخصیتهای سیاسی کشور که زنده هستند، در جشنواره حضور یابد. گفتم چگونه است که فیلم «آن قابها» که درباره صادق زیباکلام است، در جشنواره هست؟ از طریق آقای جهانگیری و خانم مولاوردی هم پیگیر فیلمم بودم. حتی با وزیر ارشاد، آقای صالحی، هم جلسه داشتم که برخورد همدلانهای با فیلم داشتند، اما درنهایت گفتند وقتی مقررات جشنواره را پذیرفتید و امضا کردید، باید به مقررات آن گردن بگذارید که دبیر جشنواره این حق را دارد که فیلمی را کنار بگذارد و فیلم دیگری را به جشنواره اضافه کند. به این شکل پرونده نمایش فیلم در جشنواره فیلم حقیقت بسته شد.
اگر بپذیریم عنوان فیلم میتواند عاملی در جذب مخاطب باشد، اسم فیلم شما «مثل یک زن» جاذبه زیادی برای مخاطب ندارد. درحالیکه محتوای فیلم بهشدت جذاب است. چرا سعی نکردید از اسم دیگری برای تحریک و جذب مخاطب استفاده کنید؟
با شما در این مورد موافق نیستم، چون فکر میکنم «مثل یک زن» آنقدر عنوان فراگیری هست که وقتی فیلم تمام میشود، با آن همراه خواهد شد. برایم مهم نیست مخاطب در نخستین مواجهه با فیلم با عنوانش کلید فهم فیلم را پیدا کرده است. برای من این مهم است که وقتی فیلم تمام میشود، تازه طعم آن عنوان در ذائقه شما بنشیند. دوستان برای فیلم پیشنهادهای زیادی ارائه دادند. یکی گفته بود «فائزه فائزه است»، که نپسندیدم. من در فیلم با یک انسان، با یک زن، مواجه هستم که عقبه طولانی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… دارد و حال میخواستم نشان دهم زنانگی این زن در میان هجمههایی که پیرامونش وجود دارد، کجاست. اسم فیلم را فرید دغاغله، تدوینگر فیلم، پیشنهاد داد و من پسندیدم.
درباره پژوهش در فیلم بگویید. منظورتان از پژوهش چیست؟ فیلم شما مستندی مشاهدهگر است. در این نوع مستند کارگردان پیش از شروع فیلمبرداری در اشکال مختلف از سوژه خود تحقیقات مفصلی میکند. شما برای درک بهتر کاراکتر فائزه هاشمی چه کار کردید؟
از سال ۸۸ تا ۹۲ کار را شروع کردم و چون شخصیت فائزه برای من جذاب بود، تمامی اخبار پیرامون ایشان را پیگیری میکردم. اما من پژوهش در فیلم را مکتوب نمیدانم، بلکه در شناخت و در معاشرت با سوژه فیلم میدانم. پژوهش را در کشف آن وجودی سوژه فیلمم میدانم و دوست دارم تجربه خود را به مخاطبم منتقل کنم.
در واقع فیلمنامه مکتوبی نداشتید؟
چرا داشتم، اما نه با این عنوان. برای من فیلمنامه آن شهودی است که من در ارتباط با سوژهام پیدا میکنم.
بگذارید پرسشم را اینگونه مطرح کنم که شما پیش از شروع فیلمبرداری چه مدت با خانم فائزه هاشمی حشر و نشر داشتید؟
فیلمبرداری کارم به صورت مداوم نبود و چیزی نزدیک به سه سال صرف این کار شد. در واقع از میانه سال دوم همزمان با فیلمبرداری، تدوین راشها شروع شد و در دل تدوین باز هم فیلمبرداری ادامه داشت. اردیبهشت سال ۹۲ من خانم هاشمی را به همراه تعدادی از اعضای خانواده ایشان دیدم. در جایی که قرار بود به عنوان یکی از اعضای گروه فکر تولید فیلم تبلیغاتی آقای رفسنجانی حضور داشته باشم. در آنجا روابط بین اعضای خانواده آقای رفسنجانی برای من دیدنی و سینمایی شد. اینکه چطور حرف هم را قطع میکردند، یا اینکه چطور حرف هم را قبول نداشتند و… به عنوان یک مستندساز برای من خیلی کاراکترهای سینمایی آمدند. بعد دو یا سه هفته آقای رفسنجانی رد صلاحیت شد و کل تیم به ستاد آقای روحانی رفتند. که من نرفتم.
چرا؟
چون احساس کردم باید فیلمی درباره این خانواده بسازم. مخصوصا که حالا که در میزانسن شکست قرار گرفته بودند. صحبت کردم که همین روزهای رد صلاحیت ایشان را فیلمبرداری کنم که البته راهی برای این کار باز نشد. اما من جذب استقلال شخصیت خانم هاشمی در جمع خانوادهاش شدم. تلاش کردم از طریق یکی از دوستانش ارتباطی با او پیدا کنم، که همین کار چند ماه طول کشید. اما سرانجام شمارهای به من دادند که با فائزه تماس گرفتم و تا مدتها برای شناخت بهتر او در برنامهها و حتی نشستهای دوستانه و بعضا خانوادگیاش حضور پیدا کردم.
چه چیز شخصیت خانم هاشمی برایتان جذاب بود که تصمیم به تهیه فیلمی از او گرفتید.
خیلی چیزها در شخصیت این زن برای من جذاب بود و مهمترین آنها این پوستکلفتی او بود. باور کنید اگر شرایط امروز جامعه نبود، دوست داشتم اسم فیلم را «کرگدن» بگذارم. برای اینکه بخواهم آنارشی وجودش را تحسین کنم، برای من این اتفاق در ایشان سوژه جذابی بود. آنارشی و استقلال رأی و طبقه اجتماعی که از آن برخاسته بود، برای من جذاب و سینمایی بود.
چرا از مصاحبه با شخصیتهای سیاسی و فرهنگی درباره خانم هاشمی اجتناب کردید؟
بله، چون اقیانوسی بود که خارج شدن از آن سخت بود و میخواستم خود ایشان در طول فیلم نشان دهد چه جور آدمی است. یا اینکه از زبان چند تن از نزدیکترین افراد خانوادهاش همچون مادرش و پسرش اینها را بشنویم. اصلا برای من مهم نبود تمام دنیا درباره او چه چیزی میگویند. وقتی شما با سوژهای همچون فائزه مواجه میشوید، بمبارانی از سوژه و ایده به سراغتان میآید. من از همان ابتدا تکلیفم با خط روایی فیلمم مشخص بود.
به نظر میرسد این شکل از روایت باعث شده مخاطب احساس کند فائزه هاشمی آنچه را که دوست دارد درباره خودش به تصویر بکشد، نشان میدهد و جالی خالی منتقدانش در فیلم خالی بود. به نظرتان این نمیتواند ضعفی برای فیلم محسوب شود؟
نه، من اینگونه فکر نمیکنم، چون در طول فیلم نخواستم او درباره خودش بگوید، بلکه تلاش کردم او نشان دهد چگونه آدمی است. آنقدر در حین رانندگی از او فیلم گرفتم که توانستم این بیپروایی در رانندگی و در لاین مخالف رفتن را بگیرم. آنقدر در حین آشپزی فیلم گرفتم که نشان دهم همزمان با آشپزی به چند کار دیگرش هم رسیدگی میکند. تلاش کردم مخاطب فیلم من با تصاویر او را در فیلم کشف کند.
به نظرم رسید این فیلم بیشتر از آنکه اثری درباره فائزه هاشمی باشد، برای فائزه هاشمی است.
این دو چه فرقی با هم دارند؟ خیلی متوجه برای هاشمی یا درباره هاشمی نمیشوم.
خیلی با هم متفاوت هستند. به زبان سادهتر فیلم بیشتر از اینکه درباره فائزه هاشمی باشد، در ستایش اوست.
نه، این تحلیل شما را قبول ندارم.
منظورم این نیست که بعد دیدن فیلم به این نتیجه رسیده باشم که مثلا فائزه هاشمی عجب مثلا شیرزنی بود. میخواهم بگویم گویی از خانم هاشمی سفارشی گرفتید که برای او فیلمی بسازید.
نه، به نظرم این پرسش در شأن این مصاحبه نیست.
این حق من است که بپرسم و البته شما آن را نپذیرید. ببینید، دوربین شما به ویلای جواهرده میرود که بفهمیم که او ویلایی از خود ندارد. به اسبسواری میرود که بفهمیم او مالک اسب نیست. به کرمان میرود که بفهمیم پیش از انقلاب آنها خانوادهای متمکن بودند و بسیار نمونههای دیگر که در فیلم هست. به نظرم رسید شما میخواهید با این فیلم به بخشی از شبهات ژورنالیستی، آن هم از نوع زرد، پاسخ دهید.
من او را به جواهرده بردم، چون پدرشوهر و برادرشوهر او در حوادث دهه ۶۰ از بین رفتند و ویلا برای پدرشوهر ایشان بود.
اگر همین حرفها را روی صندلی در تهران میگفت، چه اتفاقی در روند فیلمتان میافتاد؟
اینکه خیلی راحتتر است. «مثل یک زن» پانزدهمین فیلم مستند من محسوب میشود. وقتی نخستین فیلم مستند خود را ساختم، یک اصلی را برای خود گذاشتم مبنی بر اینکه اگر کاراکتر فیلمم میخواهد بگوید اسمم و کارم چیست، دوست ندارم نشسته در مقابل دوربین آن را بگوید. دوست دارم این را در محیط بگوید. در واقع در یک میزانسنی این حرف را بزند. میخواستم مخاطب در مواجهه با لوکیشنهای مختلف به یک کشف و شهود درباره فائزه هاشمی برسد.
درباره سکانسهای اسبسواری بگویید.
اسبسواری همین حالا هم یکی از کارهای ساختارشکنانه برای خانمهاست. میخواستم جاهطلبی و قدرتطلبی فائزه را که در مواجهه با اسب تجلی پیدا میکرد، نشان دهم. وقتی میگوید وقتی اسب را میبینم، یخ میکنم، اما بر این ترسش پیروز میشود، این کلید فهم این شخصیت است.
درنهایت من از پاسخهای شما مجاب نشدم و هنوز فکر میکنم کلیت فیلم ما را به این سو میبرد که قرار بود با فیلم شما به بخشی از سوءتفاهمها درباره خانم هاشمی پاسخ داده شود.
مشکلی با درک شما از فیلم ندارم. میخواهم بگویم یکسری ابهامها و پرسشهایی درباره یک شخص وجود دارد که من تلاش کردم برای خودم و مخاطبی که این شکل مستند را دوست دارد، پاسخهایی پیدا کنم. من برای پلان به پلان فیلمم توضیح دارم. بهحتم هر فیلمسازی برای همه تصاویری که در فیلمش گنجانده، توضیحی دارد، اما ما درباره یک اثر مستقل به نام فیلم صحبت میکنیم که قرار است به پرسشهای ما در درون خودش پاسخ گوید. اگر قرار باشد کارگردان توضیحات خود را به فیلم سنجاق کند که دیگر آن اثر اسمش فیلم نیست. به نظرم هم من هم شما صبر کنیم و واکنش مخاطبان را با فیلم ببینیم و بعدها درباره آن صحبت کنیم.
شما در فیلم خیلی درباره فائزه هاشمی توضیح نمیدهید. به نظر میرسد روی شناخت مخاطبان فیلمتان درباره او زیاد حساب کردهاید.
بله، همینطور است. من در دیگر فیلمهایم همینگونه رفتار کردم که مخاطب من یک اطلاعاتی دارد.
درباره فیلمبرداری کار هم میگویید چرا اینقدر ابتدایی و دمدستی و آشفته بود؟ مجبور شدید با او کار را ادامه دهید؟
بحث امنیت اخلاقی کار برای من خیلی مهم بود. چون وارد خانوادهای میشدیم که برای من مهم بود و فیلمبردار کار جزو نخستین فیلمبردارهایی بود که من خیلی به او اعتماد داشتم.
اعتماد اخلاقی برای شما مهمتر از اعتماد حرفهای بود؟
بله، اعتماد اخلاقی برای من اهمیت بیشتری در این کار داشت. البته من از کار فیلمبرداری راضی هستم.
نسخهای از فیلم شما را که دیدم، کپشنها به زبان انگلیسی بود. آیا از اکران فیلم در ایران ناامید شده بودید که این کار را کردید.
بله، میخواستم در جشنوارههای خارجی نمایش بدهم. اما همان موقع چند پخشکننده فیلم در جشنوارههای خارجی پیغام دادند که اگر فیلم را تبدیل به فیلمی درباره «عالیجناب سرخپوش» کنید، قول میدهم کل جشنوارههای جهانی را با فیلم سیر کنید. یکی دیگر گفت مشتری اول و آخر فیلم خودت هستی، چون فیلمی درباره دختر آیتالله میسازی. و چیزهایی شبیه این. اما مسئله من در فیلم این نبود.
در فیلم در سکانس پایانی همه اعضای خانواده هاشمی حضور دارند. اما از آیتالله رفسنجانی در فیلم اثری نیست. خودشان نخواستند باشند، یا شما تعمدی در این کار داشتید؟
من با چند تدوینگر درباره فیلم مشورت کردم. همگی آنها معتقد بودند باید در سکانس پایانی آقای هاشمی رفسنجانی باشند. این امر چندان خوشایند من نبود. با فرید دغاغله صحبت کردم که البته نظر دیگری داشت و معتقد بود نباید ایشان در فیلم حضور داشته باشند، که به نظرم پیشنهاد جالبی آمد. البته باید اعتراف کنم فکر میکردم هاشمی رفسنجانی نامیراترین فرد در جمهوری اسلامی است. با خودم فکر میکردم با این فیلم اعتماد خانواده ایشان را جلب میکنم تا بتوانم فیلم خودم را درباره آقای هاشمی رفسنجانی بسازم، که البته اجل مجال این کار را نداد.
پس راشهای مرتبط با ایشان را داشتید، اما استفاده نکردید.
نه، تصویری از ایشان نگرفتم. حتی فائزه هاشمی گفت پدر را دعوت نکنم. گفتم نه، نیازی به حضور ایشان نیست. به نظرم اگر ایشان بود، بچهها بهراحتی امکان شوخی و سربهسر هم گذاشتن نداشتند.
فیلم که تمام شد، برای خانواده هاشمی فیلم را نشان دادید؟
خانواده که هنوز نه، اما برای خانم فائزه و بچههای ایشان نمایش دادم.
واکنش آنها نسبت به فیلم چه بود؟
یکی دو سکانس فیلم را دوست نداشت.
میتوانید بگویید کدام سکانسها؟
سکانس روزنامه زن را دوست نداشت. میگفت باید در چند سکانس فرصت بیشتری برای حرف زدن میداشت. یا جایی که با محسن برادرش بحث میکند، معتقد بود شاید اعضای خانواده ناراحت شوند، که من گفتم بهتر است باشد. در مورد صحنههای اسبسواری هم یکی از مشاوران او معتقد بود باید حذف شود.
به همین جهت هم سکانسهای اسبسواری را تار کردید؟
بله، به خاطر حساسیت خانم هاشمی روی مسئله حجاب آن را تار کردم.
شما سوژه جذابی در اختیار داشتید، اما فیلمی جنجالی نساختید. به نظرم جاهایی شما یا خانم هاشمی ترمز فیلم را کشیدید که به آن سمت نرود.
من در این فیلم وارد دنیای ناشناختهای شدم که اگر بخواهم فیلم دیگری درباره این موضوع بسازم، میتوانم نسخهای ویژه را ارائه بدهم.
آیا این کار را خواهید کرد؟
نه، چون نمیخواهم خودم را تکرار کنم.
فکر میکردید فیلم شما روزی در گروه هنر و تجربه روی پرده برود؟
اصلا فکرش را هم نمیکردم که چنین اتفاقی بیفتد. روزی که مشخص شد دیگر فیلمم امکان نمایش ندارد، احساس کردم تنهاترین فرد جهانم. اما به نظرم آمد خدا یک جایی پاداش این همه سختی را به من خواهد داد. من از خانم ابتکار و وزیر ارشاد بابت همراهی آنها در اجازه اکران فیلم در گروه هنر و تجربه تشکر میکنم.
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- مهدی شامحمدی: اکران آنلاین تاثیری بر تعداد مخاطبان مستند نداشت/ مستند اجتماعی همیشه پر مخاطب است
- بازخوانی یک قتل از پیش طراحی شده/ نگاهی به مستند «ترور سرچشمه»
- گفت آن گلیم خویش بدر میبرد ز موج/ وین جهد میکند که بگیرد غریق را/ نگاهی به مستند «صبیه»
- آبشخورِ آهوانِ تشنه!/ نگاهی به مستند «مُغیسُف»
- نمایش ۶ فیلم مستند ایرانی در برنامه انجمن آسیایی نیویورک
- نگاهی به مستند «زیر این چتر باران میبارد»/ چیزی خزنده و مرموز راه پیدا کرده به دفتر مدیری مسئول
- «کاغذپارهها» از اول بهمن اکران عمومی میشود
- خبرهای تازه از «اکران حقیقت»/ نمایش چهار مستند در بهمن ماه
- صنوبرهایِ شیرین، در همنوازیِ عشق
- مستندهای بخش مسابقه اصلی «ایدفا» معرفی شد
- شهرت یا آرامش / مستند «مزرعه کلارکسون»؛ پیچوخمهای مزرعهداری
- یک هشدار زیبا / مستند «سالی که جهان تغییر کرد»؛ حال خوش طبیعت وقتی انسان در قرنطینه بود
- قدیمیترین تصاویر عزاداریها و مجالس آذری زبانها در مستند «صادق الوعد»
- نه فرشتهام، نه شیطان
- مردی که نمیخندید ولی میخنداند! / «باستر بزرگ»؛ مستندی درباره مرد صورت سنگی
نظر شما
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- رقابت ۲۸۵ فیلم در ۳ بخش انیمیشن، مستند و بینالمللی اسکار نود و هفتم
- حضورهای بین المللی فیلم کوتاه تامینا
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟
- روایتی از سه نمایشنامه از محمد مساوات روی صحنه میرود