
احمد مسجد جامعی در روزنامه هم میهن نوشت : دو شب پیش در تئاترشهر شاهد نمایشی از زندگی یک دختر جوان بودم که با مشکلات فراوانی در ایران مواجه شد و ترجیح داد به آمریکا برود؛ اما در آنجا هم آسمان همین رنگ بود و با همه مزایایی که داشت، زندگی را برای او تلختر کرد و عاقبت با اشک و آه گفت، دلم برای ایران تنگ شده است.
در پایان نمایش، هنرمندان به سبب همزمانی این اجرا با سالروز تولد استاد بهرام بیضایی در میان تشویق پرشور و مکرر تماشاگران، اجرای خود را تقدیم او کردند؛ هیچکس نمیدانست که همان شب او رهسپار جهان دیگری است.
آقای بیضایی با آنکه در سالهای اخیر به اضطرار به خارجنشینی روی آورد، اما میتوان او را از ایرانیترین هنرمند این سرزمین دانست. او تنها یک هنرمند نبود؛ چه بهدلیل وجه پژوهشی، چه تدریس، چه ترجمه، اطلاق متفکر به او سزاوارتر است. وجه برجسته آثار نمایشی او چه در تئاتر، چه در سینما و حتی در نوشتار، عمق نگرش متفاوتاش به مسائل است و تسلط توأماناش به ادبیات، تاریخ و فرهنگ بهگونهای است که موضوع در دستان او همچون موم ورز میخورد، شکل میگرفت و بهنفع اندیشهاش مصادره میشد.
بهعنوان نمونه میتوان به فیلمنامه «روز واقعه» اشاره کرد و با آنکه دیدگاه رسمی همسویی با نگاه بیضایی نداشت، کمتر سالی است که این اثر از رسانههای رسمی به نمایش درنیاید؛ با آنکه ادبیات اثر که در فیلمنامه شاهد آن هستیم بهمراتب از آن اثرِ ارزشمند فراتر است. آثاری که از بیضایی در اجرا به یادگار مانده همه آن چیزی نبود و نیست که او علاقهمند به انجام آن باشد؛ بااینحال همه اینها در حداکثر دقت ساختهشده و از دیگر آثار مشابه کاملاً متمایز است. او حاضر نبود «حتی اگر دستاش بشکند»، تغییری در متن ایجاد کند.
شاید این یکی از دلایلی بود که نتوانست هر کاری که به آن علاقهمند بود را انجام دهد. مجموعه آنچه از بیضایی به یادگار مانده در حوزههای تألیف، آموزش، پژوهش، گفتوگو، اشعار، ترجمه، نوشته، اجرای تئاتر و فیلم از او شخصیتی نمایان ساخته که واژه متفکر و اندیشمند بودن را نسبت به او برتری داده است و ازاینروست که در ترازی قرار میگیرد که بهراحتی بتواند در برابر روشنفکران چپ و راست درک درستی از هویت و نگاه ایرانی ارائه کند.
بیضایی نهتنها در فیلم «روز واقعه» نگاهی متفاوت عرضه میکند آنجا که میگوید:«کتاب خدا را چنان میخوانند که سود ایشان است»؛ بلکه در دفاع از فردوسی نیز در برابر تصویر و روایت انحرافی «گلستان» و «شاملو» بهرغم حفظ حرمت آنان چنین میگوید:«گلستان و شاملو با همه اختلافها، با هم در نقد یکدیگر در دشنامدادن به فردوسی همسخن و همداستان هستند.»
سلوک شخصی آقای بیضایی به گونهای بود که از هیچ دولتی انتظار نداشت و در جستوجوی محیط امنی بود که بتواند اندیشهورزی خود را به سرانجام برساند؛ اگر او جلای وطن کرد بهدلیل محدودیتهایی بود که برایش ایجاد شد. جمله کلیدی او را هیچگاه فراموش نمیکنم که صمیمانه و صادقانه گفت:«من از دولت هیچ انتظاری ندارم، جز اینکه کاری به کار ما نداشته باشد.» خود او به این اصل، هم باور داشت، هم عمل میکرد و نگران این نبود که از حمایت اینوآن برخوردار نشود؛ درواقع مستغنی از هر دولتی بود.
آثار او در حوزه کتاب و نشر یا تئاتر و سینما چنان استقبال میشد که باعث فخر فرهنگ و هنر مستقل این سرزمین بود؛ شاهد مثال آن، همان فیلم «سگکشی» است که در دوره مسئولیت من در وزارت ارشاد ساخته شد، چندین سیمرغ بلورین را از آن خود کرد و پس از آنکه با تفسیرهای گوناگون روبهرو شد با این سخن آقای بیضایی مواجه شد:«حتی یک «واو» از این فیلم کم نشده و البته من هم کسی نیستم که در اثرم تغییری دهم.» این فیلم در سال ۸۰ در صدر فروش و مخاطب سال قرار گرفت. پیشازآن یکی از هفت سیمرغ بلورین از سوی تماشاگران به او تقدیم شد.
ناشر عمده آثار مکتوب آقای بیضایی، زندهیاد خانم شهیلا لاهیجی بود و همه میدانستند که کتابهای ایشان پرفروشترین آثار این حوزه است. مدیران حوزه هنرهای نمایشی در دولت آقای خاتمی نیز بسیار راغب بودند که هرساله اثری از او در صحنه برود؛ هرچند این کار از سوی دستگاههای نظارتی مشکلاتی بههمراه داشت، اما بههرحال با ایجاد زمینهها و امکانات لازم، آثاری همچون «افرا»، «مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان»، «شب هزارویکم» و «بندار بیدخش» به نمایش درآمد و همچنانکه انتظار میرفت، با استقبال گسترده بینندگان همراه شد.
در آثار بیضایی بزنگاههای تاریخی ایران، بازخوانی انتقادی شده و این نشان میدهد که او دوست داشت همه دراینباره بیاندیشند. آثاری چون:«مرگ یزدگرد»، «طومار شیخ شرزین»، «اشغال» و «تاریخ سری سلطان در آبسکون». از کارهای ارزشمند او که بسیار مایل بودم ساخته شوند، دو اثر است که هر دو رویکردی ملی ـ ایرانی و وطندوستانه دارند: «سیاوشخوانی» و «اشغال». جمله مشهور فیلمنامه «اشغال» که میگوید:«بیگانه آزادی نمیآورد»، کلیدواژه مهمی از نگاه و رویکرد بهرام بیضایی است.
باری او ایران را میشناخت و این ما هستیم که ایران را نمیشناسیم. ثمره عمر او، سرمایهای است که از این پس میتواند دستمایه پژوهشها و تأملات زیادی برای پژوهشگران، هنرمندان، اصحاب فرهنگ، هنر و اندیشه باشد؛ مکتب بیضایی.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- در رثای مردی که از فرهنگ ایران نوشید/ بیضایی؛ دلباخته شاهنامه
- بیضایی در بزنگاه ادبیات کهن و مدرن
- توجه ویژه لوموند به درگذشت بهرام بیضایی
- ایران را می شناخت/یادداشت احمد مسجد جامعی درباره بهرام بیضایی
- به یاد استاد بیضایی؛ صدایی که نه فریاد بود، نه خطابه
- برای بهرام بیضایی/ اسطوره همیشه زنده
- زبان بهمثابه مقاومت؛ در یادِ بهرام بیضایی
- در اندوه فقدان چهره شاخص موج نو سینمای ایران؛ بازتاب جهانی درگذشت بهرام بیضایی
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ پروانه ساخت سینمایی برای ۷ فیلمنامه صادر شد
- در پاسداشت استاد بیبدیل هنرهای نمایشی ایران/ بیضایی، تاریخ و علامت تعجب
- در سوک سیاوش که از شاهنامه رفت
- یادبود بهرام بیضایی؛ ایرانی بودن بار بزرگی است بر دوش ما
- بریژیت باردو درگذشت
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت
- افسانهای در حبس؛ سرنوشت «چریکه تارا»
- اقتباس بهمثابه ابزار فهم جامعه/ از روایت تراژیک تا روایت عاشقانه
- «دیدار بلوط»؛ بازگشتی به شکوه یک خاطره
- اشغال بهرام بیضایی وزمانه پس از جنگ ۱۲ روزه/به بهانه ۵ دی سالروز تولد بهرام بیضایی





