تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۰۳ - ۱۸:۲۵ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 134046

سینماسینما، محمدرضا مقدسیان

«ماجرای نیمروز؛ رد خون» ادامه‌ای است بر «ماجرای نیمروز»؛ هم از حیث تاریخی و هم از نظر داستان‌پردازی، چه که در این دو فیلم این دو اصل از هم قابل تفکیک نیستند و تاریخ و روایت داستانی در هم تنیده‌اند. اما وجه تفاوت میان این دو اثر که باعث شده نسخه اول این فیلم منسجم‌تر به نظر برسد، تمرکز داستانی و جغرافیایی در ذات داستان است. در «ماجرای نیمروز» تمرکز داستان بر اتاق عملیات بود و همه رفت و برگشت‌های داستانی و حتی گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌های تاریخی- داستانی از این اتاق شروع می‌شد و به همین اتاق هم ختم می‌شد.

در ادامه همین شیوه ساختاربندی باید اشاره کرد که تمرکز جغرافیایی داستان هم در شهر تهران بود و به نوعی وحدت جغرافیایی فیلمنامه مدنظر قرار داشت. نتیجه این‌که هر نوع رفت و برگشتی به بیرون اتاق عملیات کوتاه و گذرا بود و مرکزیت اتاق عملیات را از بین نمی‌برد. تا جایی که حتی بیرون رفتن، عملیات را سر و سامان دادن و بازگشت به اتاق عملیات در فاصله اندکی به لحاظ زمانی رخ می‌داد (در قیاس با رفت و برگشت‌های «رد خون»). از سوی دیگر، تعدد شخصیت‌ها و تکثر خرده‌پیرنگ‌ها در «ماجرای نیمروز» در قیاس با تنوع موقعیت‌ها، خرده‌پیرنگ‌ها و شخصیت‌های اصلی و فرعی که به تبع این شیوه ساختاربندی در کار حاضر بودند، کمتر و درهم‌تنیده‌تر بود. ماجرا در «رد خون»، جنس موقعیت‌ها و رخدادهای تاریخی، چه از حیث تعدد شخصیت‌های درگیر داستان و چه از منظر داستانک‌ها و از همه مهم‌تر از نظر پراکندگی جغرافیایی متفاوت است. این ویژگی کار امینی و مهدویان برای نوشتن فیلمنامه و کارگردانی صحنه‌ها و البته کار تیم اجرایی را برای ساخت اثر دشوارتر کرده است، که ناشی از ذات داستانی است که بنا داشتند روایت کنند؛ داستان عملیات مرصاد. اما همین ویژگی ذاتی یک نقیصه را هم باعث شده است؛ این‌که جنسی از پراکنده‌گویی و عدم تمرکز در دل فیلم جا خوش کرده است. شاید این‌طور تعبیر شود که فیلم، فیلم خرده‌پیرنگ است و شاه‌پیرنگی در کار نیست. پس پراکندگی ظاهری جزئی از این ویژگی است. اما این قلم موافق این برداشت نیست و فیلم را فیلم شاه‌پیرنگ می‌داند. شاه‌پیرنگ مقدمات، بروز و عواقب عملیات مرصاد و تاثیرات آن بر اعضای تیم اتاق عملیات است. این نکته و البته انتخاب نادرست و نچسب برخی از بازیگران فیلم باعث شده برخی از سکانس‌های فیلم کشش و همراهی‌برانگیز بودن‌های مورد انتظار را نداشته باشد (علی‌رغم پرزحمت بودن). حتی در مواقعی پراکندگی نسبی در فیلمنامه و تعدد شخصیت‌هایی که به شکلی منسجم کنار هم حس نمی‌شوند، باعث شده برخی از بازیگران خوب فیلم هم نتوانند در موقعیت‌های دو نفره و چند نفره در حد توان ظاهر شوند و حضورشان تحت‌الشعاع اجرای نچسب هم‌بازی‌هایشان قرار می‌گیرد. نتیجه این‌که اگر از حق نگذریم، «ماجرای نیمروز؛ رد خون» یک فیلم سینمایی تر و تازه است و تمام این نواقصی که در بالا قید شد، منجر به آن شده که فیلم از تبدیل به شاهکار شدن باز بماند، ورنه یک سر و گردن از ۹۰ درصد فیلم‌های تولید یکی دو سال اخیر سینمای ایران بالاتر است و به ذات سینما یعنی روایت بصری، داستان‌پردازی و کشش دراماتیک داشتن نزدیک‌تر است. سکانس‌های بسیاری در این فیلم هست که حتما در خاطر مخاطب ماندگار خواهد شد.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها