تاریخ انتشار:1397/08/14 - 19:09 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 99393

مائده امینی 

«سلبریتی نداشته باشی کار تمام است.»؛ این را، هم دانشجویان می‌گویند و هم کارگردان‌هایی که هنوز دوست دارند آثار خود را در سالن‌های کوچک و دالان‌های تئاتر‌شهر روی صحنه ببرند. در روزهایی که تئاتر انگار جان دوباره‌ای گرفته و کمتر می‌شود سراغ کارگردانی بروی که درگیر اجرا نباشد، هنوز تا دل‌تان بخواهد تیم‌های جوان و پرانگیزه‌ای هستند که محکوم به شکست و نفروختن هستند. در سالن‌ تئاترهایی که بلیت آنها به ۲۰۰هزار تومان هم می‌رسد جای سوزن‌انداختن نیست و مخاطب آنها ناخودآگاه اقشار خاصی از جامعه شده‌اند  اما در مقابل، چه بسیار گروه‌هایی که در سکوت می‌آیند و دست خالی برمی‌گردند. اما این‌سوی ماجرا تا دلتان بخواهد حرف و استدلال و توضیح و تفسیر هست. خیلی‌ها بر این باورند که تئاترهای تجاری که شاید بتوان به آنها هنر لاکچری هم گفت، باعث شده‌اند پای اسپانسرها به این حوزه باز شود و این هنر دیگر مانند سابق مهجور و بی‌پشتوانه نباشد. اصلا اگر حب و بغض‌ها را کنار بگذاریم، این تئاترها هم می‌توانند مخاطب‌های خاص خودشان را داشته باشند و برای قشر خاصی روی صحنه بروند؛اگرچه پاسخ این تئوری هم می‌تواند انتقادی در راستای ایجاد شکاف بین تماشاگران تئاتر و طبقه‌بندی‌کردن آنها براساس جیب‌شان  و نه ارزش‌های هنری باشد، تا جایی که بعضی از کارکشته‌های هنر نمایش این روزها فریاد برمی‌آورند که کار تولید‌کننده هنر، بنگاه‌داری نیست. اما واقعا در این میان چه‌کسی می‌تواند درست و غلط نهایی را تعیین کند؟

در این باره با سه کارگردان تئاتر گفت‌وگوهایی انجام دادیم.

نگران از بین رفتن گوناگونی تئاترم

علی‌اصغر دشتی

فکر می‌کنید چرا تمایل به نمایش‌های پرهزینه زیادشده است؟

یک کلانشهر نیاز به انواع و اقسام پدیده‌های اجرایی دارد؛ پدیده‌های اجرایی که با نرخ‌ها و اندازه‌های مختلف  تعریف می‌شوند و هر‌کدام مخاطبان خاص خود را پیدا خواهند کرد. اما مسئله اصلی امروز تئاتر ما این نیست.اقتصاد تئاتر و نگرانی از گیشه و فروش، تبدیل به اولویت اول تولید‌کننده‌ها و تهیه‌کننده‌ها شده و من فکر می‌کنم این مسئله اصلی است که باید ابعاد آن به چالش کشیده شود. در چنین شرایطی، همه اجراها و نمایش‌ها به یک سمت گرایش پیدا می‌کنند و کم‌کم تنها یک شکل و فرم واحد برای تئاتر باقی می‌ماند. این تک‌شکلی شدن، ماهیت تئاتر را که برمبنای گوناگونی و خلاقیت است زیر سؤال می‌برد؛ اتفاقی که امروز هم برای تئاتر کشور افتاده و به واسطه توسعه این سلیقه، تنوع در این حوزه کم و کمتر شده است. بنابراین هرچه تئاتر تجاری رونق بیشتری پیدا می‌کند، محصولات هنری آسیب‌پذیرتر می‌شوند.

خب چه باید کرد که تنوع حفظ شود؟

در چنین شرایطی، نقش دولت‌ها پررنگ‌تر می‌شود. دولت باید طوری برنامه‌ریزی کند که یارانه‌های خود را صرف آثاری کند که با ارزش‌های هنری بالا تهیه می‌شوند اما از نوع تجاری یا به‌اصطلاح گیشه‌ساز نیستند. تئاترهایی هم که می‌خواهند بدنه عمومی‌تری از جامعه را مخاطب خود قرار دهند و مخارج خود را تامین‌ می‌کنند هم طبعا باید از این یارانه‌ها بی‌بهره باشند. نتیجه نهایی این مدیریت، ادامه حیات همه گروه‌های نمایشی در کنار هم خواهد بود.

امروز اما چنین بستری فراهم نیست؛ چرا که دولت حمایت خود را از همه گونه‌های نمایشی برداشته است و تنها آنهایی به حیات خود ادامه می‌دهند که به نوعی تجاری هستند و اقتصاد و معیشت خود را با استفاده از برخی شگردها تامین می‌کنند؛ چرا که تئاترهای جوانان شاید با ارزش بالاتری تهیه شوند اما به‌علت حضور نداشتن چهره‌ها پشت سد گیشه می‌مانند و محکوم به شکست می‌شوند.

البته این نکته هم نباید فراموش شود که امروز و برای شرایط جدید نیاز به قوانین جدید داریم. وقتی می‌گوییم نیازمند یارانه در تئاتر هستیم به‌معنای ورود حجم بزرگی از پول بی‌برنامه و بدون‌ضابطه به بدنه تئاتر کشور نیست.

در گذشته دور یارانه‌ها بدون قاعده روشنی، ‌داده می‌شد. کمی بعدتر یارانه‌ها براساس قراردادهای تیپ، تخصیص داده می‌شد و امروز اما فقط مقداری کمک هزینه جزئی به برخی از گروه‌های خاص داده می‌شود. دولت باید در این وضعیت تصمیم‌گیرنده باشد، از چه تئاتری حمایت می‌کند؟ به چه شکلی حمایت می‌کند؟ قرار نیست دولت تامین‌کننده بودجه همه تئاترهای کشور باشد. در برخی از کشورهای اروپایی دولت در توزیع یارانه، طبقه‌بندی و درجه‌بندی دارد و روش توزیع بودجه در هر محصول با محصول دیگر متفاوت است. برای مثال تئاترهایی که در سالن‌های اصلی و بزرگ کشور اجرا می‌شوند باید خودشان تامین‌‌کننده هزینه‌ها باشند و دولت در چنین شرایطی تنها ۱۰درصد بودجه این پروژه‌ها را تامین خواهد کرد. در مقابل اما تئاتری که در یک پلاتوی معمولی با چهره‌هایی که مشهور نیستند اجرا می‌شود، ۷۰درصد حمایت دولت را خواهد داشت.

در واقع ایجاد شرایطی برای تماشاگران و سلایق متفاوت باید یک هدف باشد.

بله. نمی‌توان گفت تئاترهایی که بلیت گران‌قیمت دارند برای مردم اجرا نمی‌شوند. ۱۲۰هزار نفر به دیدن کنسرت نمایش سی آمدند. اگرچه نمی‌توان این کنسرت نمایش سی را در لیست تئاترها و نمایش‌ها قرار داد اما آیا آنها شهروند‌های ما به‌حساب نمی‌آیند؟ این جمعیت از بلیت ۲۵هزار تومانی خریده بودند تا بلیت ۱۹۵هزار تومانی. طبقات پایین و بالا هر دو به تماشای این کار نشستند. فراموش نکنید طبقه ثروتمند مجرم نیست و قرار نیست اگر یک کاری موردپسند قشر ثروتمند قرار می‌گیرد، ‌محکوم و متهم شود.

هیچ‌کس نمی‌تواند تعیین کند تئاتر برای چه بخش و چه قشری از جامعه است. همانطور که می‌گوییم همه گونه‌های تئاتر باید امکان ادامه حیات داشته باشند، با همان قاطعیت می‌گوییم که همه اقشار جامعه باید با ایجاد یک بستر مناسب، توسط تولید‌کننده و دولت، تماشاگر تئاتر باشند و محصول مناسب خود را پیدا کنند.

از سویی بررسی تئاترهای تجاری از بعد اشتغال‌زایی هم اهمیتی بسیار دارد. در پروژه اخیر آقای پارسایی که این روزها حسابی مورد انتقاد قرار گرفته، ۷۰۰نفر به شکل مستقیم و ۵هزار نفر به شکل غیرمستقیم سرکار آمده‌اند و برای‌شان شغل ایجاد شده. تأسف‌آور است که این زاویه از ماجرا را کسی نمی‌بیند، رونق اقتصادی و چرخش مالی را معیار قرار نمی‌دهند و کلیت اثر را به باد انتقاد می‌گیرند.

اجرای تئاترها و کنسرت‌ها به بازنگری نیاز دارد

بهروز غریب‌پور 

قبل از هرچیزی می‌خواهم تکلیف این اصطلاح من‌درآوردی «هنر لاکچری» را مشخص کنم. حتما می‌دانید که در خیابان جمهوری برای یک کالای دست‌اول، اصطلاح به‌ظاهر فرنگی «آک‌بند» رایج شد که در هیچ کجای دنیا به‌کار برده نمی‌شود و کاملا من‌درآوردی است. در مورد معاملات ملکی هم اصطلاح لاکچری باب شد و بنابراین این واژه و اصطلاح هم در هیچ کجای دنیا وجود ندارد و بی‌پایه و اساس است. در دنیای تئاتر تقسیم‌بندی‌های متفاوتی وجود دارد و براساس روابط و ضوابط خاص، هم تئاترهای ارزان و هم تئاترهای گران‌قیمت وجود دارد؛ مثلا در برادوی نیویورک قیمت‌ها را صاحبان تئاترها براساس هزینه‌های یک نمایش و ردیف‌ها و صندلی‌های دور و نزدیک به صحنه قیمت‌ها تعیین می‌کنند و تماشاگری که به برادوی می‌رود، به جیبش نگاه می‌کند و از میان نزدیک به ۴۰۰میلیون آمریکایی بیش از ۹۰درصدشان تمکن لازم و حتی تمایل به دیدن این نمایش‌های گران را ندارند. از این گذشته روشنفکران و تحصیلکردگان آمریکایی هم میلی ندارند که اغلب آن محصولات را ببینند، در عوض ترجیح می‌دهند که آثاری را انتخاب کنند که محتوای عمیق دارند نه زرق و برق بیشتر…. در اروپا هم‌چنین تقسیم‌بندی‌هایی وجود دارد. بهتر است بگویم در نظام تئاتر طبقاتی هم وجود دارد و چون بازار حرف اول را می‌زند، کسی مانع اجراهای گران‌قیمت نمی‌شود؛ فرض براین است که اگر تئاتری گران است و بی‌دلیل گران است مردم با عدم‌استقبال باعث شکست آن اثر می‌شوند. البته دولت‌ها و حکومت‌های محلی با به‌عهده‌گرفتن نقش تهیه‌کننده هرگز سوبسید را به این نوع تئاترها اختصاص نمی‌دهند و این موضوع پیچیده‌ای نیست. درواقع اگر تئاتری سرمایه‌گذار غیردولتی دارد مخیر است براساس هزینه و فایده عمل کند.

شما از من می‌پرسید که تئاترهای گران‌قیمت می‌تواند برای هنر تئاتر ارزش افزوده داشته باشد؟ من پاسخ می‌دهم نباید فرهنگ را با معیارهای صنعت بسنجید. ارزش افزوده برای صاحب کالاست نه برای تمام جامعه. مادامی که دولت و شهرداری‌ها برای ارتقای مدنیت کمک و حمایت می‌کنند ارزش افزوده به‌معنای رشد ذهنی مردم است و ضرر و زیان به‌گونه دیگری سنجیده می‌شود ولو اینکه در ظاهر حمایت‌کننده، سودی به معنی متعارف نبرده باشد. بنابراین در مورد اینگونه تئاترها، تئاترهایی که بلیت‌های گران‌تری دارند، سودآوری به کیفیت اثر، میزان نفوذ و تأثیر اثر بستگی دارد. در نقاط دیگر جهان، ماجرا به این شکل پیش نمی‌رود. سوبسید هنر، گوشت قربانی نیست که به همه برسد. دستگاه‌های ناظر مطلقا اجازه ندارند که از هراثری حمایت بکنند و مادامی که یک کارگردان و گروه نتوانند باعث ارتقای کیفیت اندیشه بشوند و شایستگی دریافت کمک را نداشته باشند، نمی‌توانند در فضاهای حرفه‌ای از حمایت خاص برخوردار شوند.

در مورد هیاهوهایی که اخیرا ایجادشده باید بگویم  اساسا اجرای نمایش «بینوایان »چه در سال۱۳۷۵ که من در فرهنگسرای بهمن روی صحنه بردم و چه بینوایان کنونی مخالفان بالقوه‌ای داشته و دارد. آن‌موقع هم آب به لانه مورچگان ریخته شد و واویلاکنان می‌گفتند دستمزدها بالا می‌رود‌، توقع‌ها بالا می‌رود و هزار و یک اعتراض. وقتی شما به من می‌گویید قیمت‌های بالا به جامعه هنری آسیب وارد می‌کند یا آفتی است که هزینه‌های تولید را بالا می‌برد من سؤال شما را با یک سؤال دیگر پاسخ می‌دهم، شما باچه نیتی و برای طرفداری کدام گروه این سؤال را می‌پرسید؟ خب اگر اجرای یک اثر هزینه دارد باید اول جامعه رتبه‌بندی‌ها، نظام دستمزدها را عادلانه کند بعد معلوم می‌شود که چه‌کسی چه جایگاهی دارد. یادتان باشد نمایش‌های ارزشمند و با بلیت ارزان از این حرکت سود می‌برند،چرا که مردم، بگذریم از نوکیسگان، ذی‌شعورند و جذب آثاری می‌شوند که از نظر محتوا و کیفیت مطلوب باشند. در اینجا نیز باید نظام دستمزدها و سوبسیدها بازتعریف شوند.

به‌عنوان راهکار بگویم، رتبه‌بندی سالن‌ها، طبقه‌بندی درجات هنری هنرمندان، بررسی مطلوبیت آثار و در مجموع بازنگری تمام ساختار تئاتر اقداماتی است که باعث می‌شود هم تئاترهای گران‌قیمت و هم تئاترهای دانشجویی یا غیردانشجویی با قیمت معقول در کنار هم به حیات خود ادامه دهند.  اگر دولت‌ها و شهرداری‌ها به وظیفه قانونی خود عمل کنند هرگز کسی منزوی نمی‌شود. یک مثال ساده می‌زنم؛ آمریکا در خیابان برادوی نیویورک که تئاترهای گران‌قیمت اجرا می‌شود،شهرداری سالن‌های بسیار زیبایی با بلیت‌های نسبتا ارزان افتتاح کرده تا جامعه همه نوع تئاتر داشته باشد یا فقط از همان‌گونه‌های تئاتری‌ای حمایت مالی می‌کند که سود اجتماعی مدنظر است نه منفعت بخش خصوصی. در واقع دست‌اندرکاران این آثار با معافیت‌‌های مالیاتی و عوارض شهرداری به حرفه خود پایبند می‌مانند. پیش‌تر آرتور میلر، نویسنده بزرگ آمریکایی گفته بود: «هروقت در تئاترهای حرفه‌ای احساس تکراری بودن می‌کنم، خودم را به جریان تئاتر دانشجویی می‌سپارم تا احیا بشوم». این گفته به این معنی است که دانشگاه‌ها طالب هنر غیرکاسبکارانه‌اند و یک هنرمند حرفه‌ای برای نجات خودش هم که شده به هوای تازه و خلاق رو می‌آورد. البته درنظر داشته باشید که دانشگاه‌ها موظفند که به اجرای تئاتر کمک کنند نه مثل اینجا و طی این سال‌ها که دوغ و دوشاب قاطی شده و در تئاتر دانشجویی هم همان ضوابطی مدنظر است که در تئاترهای خصوصی. کلام آخر اینکه ما نیازمند یک بازنگری اساسی در اجرای تئاترها و کنسرت‌ها هستیم والا این وضع مبدل به آشفته‌بازاری خواهد شد که راه برون‌رفت از آن هرچه دیرتر اقدام شود سخت‌تر خواهد بود.

تئاتر برای مال‌اندوزی نیست 

هادی مرزبان

تئاتر ما دچار سردرگمی، آشفتگی و درهم‌ریختگی عجیبی شده است. هیچ معیار و قانون خاصی وجود ندارد و کسی نظارتی روی قیمت‌ها نمی‌کند. سال‌ها پیش که زمزمه تئاترهای خصوصی بلند شد من یکی از کسانی بودم که گفتم این اقدام پیش‌زمینه توسعه ابتذال در این هنر است. پیش‌بینی من درست از آب درآمد و در بستر کنونی، نگاه همه به گیشه است و هر کس که می‌تواند، از امکانات و رانت‌های عجیب و غریب خود استفاده خواهد کرد. اگرچه دوستان به‌راحتی به من برچسب حسادت و بدبینی می‌زنند اما هرکسی نمی‌تواند نمایش‌های گران‌قیمت و آنچنانی که این روزها تکثیر هم شده‌اند، روی صحنه ببرد و صرفا این کار از دست افرادی خاص و با رابطه‌های خاص و لابی‌های خاص برمی‌آید.

تئاتر، در هر ژانری که باشد، از نظر من عبادت است و وقتی تبدیل به روشی برای مال‌اندوزی می‌شود، هویت، نجابت و معرفت آن زیر سؤال می‌رود. به یاد ندارم که سر هیچ‌کدام از کارها به‌دنبال مال‌اندوزی بوده باشم.

حیات در خطر تئاترهای کوچک‌

تئاترهای کوچک‌تر این روزها روزبه‌روز منزوی‌تر می‌شوند. تماشاگری که می‌تواند ۲۰۰هزار تومان برای دیدن یک کار هنری هزینه کند، یک فرد بی‌غم  و بی‌درد راحتی است که برای سرگرمی به سالن آمده یا قصد دارد با دیدن این کار خودنمایی (شوآف) کند. ‌ای کاش اسم تئاتر را روی این تولیدات نمی‌گذاشتند.من بر این باورم که این قسم تئاترها حتی اگر در سطح کیفی خوبی قرار گرفته باشند، بازهم تماشاگر واقعی را ناخودآگاه بیرون دَرِ سالن خود نگه می‌دارند.

همشهری

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها