محمد تاجیک :داریوش مهرجویی از کارگردانان مطرح سینمای ایران است که این روزها قرار است فیلم تحسین شده لیلا از ساخته های او محددا در سینماهای گروه هنر و تحربه اکران شود .
به گزارش سینماسینما ،مهرجویی فیلمسازی است که طی نزدبک به ۵دهه فیلمسازی مطرح ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران را ساخته است.
مهرجویی به روایت خسرو شکیبایی
جالب است بدانید سال ها قبل مرحوم شکیبایی اسطوره بازیگری در سینمای ایران درباره مهرجویی گفته: مهرجویی همیشه انتخاب های درستی دارد. اهل رودربایستی هم نیست. مهرجویی همیشه معتقد بوده که با کار باید همیشه حال کرد. یعنی در عین حال که بزرگ و جدی است باید لطافت هم داشته باشد. اگر این اتفاق بیفتد فیلم گرم از آب درمی آید. در فیلم های این کارگردان پیچیده ترین مسائل فلسفی جوری مطرح می شود که هم آدم معمولی می فهمد و هم یک روشنفکر. هر کدام از فیلم های مهرجویی را هر بار که می بینم چیز تازه یی پیدا می کنم. ما این شانس را داشتیم که در دو فیلم مهرجویی نقش های اصلی را بازی کنیم. در فیلم های این کارگردان هر نقش کوچکی اهمیت دارد. خودش معتقد است که این نقش ها روح فیلم هستند. اینها جزییاتی هستند که در طول فیلم ها هاشور می خورند و به بیان دیگر به انسجام فیلم کمک می کنند.
الماس۳۳
داریوش مهرجویی در مراسم بزرگداشت خود در فرهنگستان هنر در سال ۹۲ در باره ساخت فیلم الماس ۳۳ گفته است : من از فیلم های تجاری و مبتذل متنفر بودم و تحصیل کردم تا فیلم هایی که در ایران ساخته می شود متفاوت از فیلم های آن زمان باشد. اما وقتی دو، سه سناریو به دیگر تهیه کنندگان دادم: آنها رد کردند و گفتند این سناریوها چیست؟! اینها پولساز نیستند و هیچ مرکزی هم نبود که بخواهد از فیلم ها پشتیبانی و حمایت کند. فکر کردم اول فیلمی تجاری بسازم به این دلیل وقتی فیلمنامه الماس ۳۳ به دستم رسید روی آن تغییراتی دادم و سعی کردم آن را با دید طنز بسازم و این فیلم را مثل کارتون ساختم. دلیل جذابیت فیلم هم این بود که برایم مثل یک تئاتر «ابزورد» بود و هر کدام از شخصیت ها فانتزی خاص خود را داشت. مانی حقیقی اعتقاد دارد که الماس ۳۳ از فیلم های خوب من هست و قصد دارم نسخه جدید این فیلم را بسازم؛ البته این فیلم فروش خوبی هم داشت.
ساخت الماس ۳۳ در دوران گنح قارون
مهرجویی در گفت وگوی دیگری با مهرداد حجتی درباره فیلم الماس ۳۳ گفته :فیلمنامههای متعددی نظیر «گاو» داشتم که به هر تهیهکنندهای ارایه میکردم رد میشد. آن زمان، دوران «گنج قارون» بود. فیلمهایی که در آن خواندن و رقصیدن رواج داشت. در چنین شرایطی تلاش برای ساخت یک فیلم متفاوت خیلی عجیب به نظر میرسید اما با این حال من در تلاش بودم که روزی «رضا فاضلی» به من پیشنهاد ساخت یک فیلم داد. او یک فیلمنامه در دست داشت. قرار بود من آن را کارگردانی کنم. شاید هم این فرصتی بود که بتوانم با نخستین اثرم، خودم را در سینمای ایران تثبیت کنم. چون هنوز کسی اثری از من روی پرده سینما ندیده بود و این اولین فرصت بود. میشد با این اثر تواناییهایم را بروز دهم.فیلمنامه «الماس ۳۳» سه تهیهکننده داشت. قرار شد روی فیلمنامه کار کنیم، پذیرفتم و تصمیم گرفتم طنز «ابسورد» به آن اضافه کنم. طنزی که میتوانست لحن فیلم را دلنشین کند. ماجرای فیلم، داستان یک راننده تاکسی بود که در ایستگاه فرودگاه با یک دختر خارجی روبهرو میشود. بلافاصله درام شکل میگیرد. تعقیب و گریز دو گروه در فیلم «کشمکش» بر سر یک میکروفیلم و صحنههایی پر از حادثه که فیلم را پرکشش و جذاب میکرد برای نقش آن دختر خارجی، من از دوست دختری که در آمریکا داشتم دعوت کردم که به ایران بیاید تا این نقش را بازی کند و خانم «نانسی کواک» به ایران آمد. با همه حرفهایی که پیش از تولید به من گفته شد این تصور را داشتم که فیلم به شکل حرفهای تولید خواهد شد و من هیچ مشکلی ضمن کار نخواهم داشت اما در زمان فیلمبرداری رفتهرفته کمبودها بروز کرد و من بیآنکه حتی یک دستیار داشته باشم کار را با همه کمبودهایش به پایان رساندم. مصطفی عالمیان نمیدانم چرا اصرار داشت فیلم برای پرده عریض فیلمبرداری شود. سینما اسکوپ و رنگی. آن موقع در ایران فیلم رنگی ساخته نمیشد. او اصرار داشت فیلم رنگی باشد. او پروژه را خیلی شاخ و برگ داد.البته پیش از اینکه پروژه «الماس ۳۳» را شروع کنم از من خواستند تا یک فیلم پنجدقیقهای ۳۵ میلیمتری برایشان بسازم تا آنها تواناییهای مرا ببینند. گفتم من پیش از این هرگز فیلم نساخته بودم و نمونهای در دست نداشتم تا آنها آن را ببینند. به اتفاق مصطفی عالمیان یک فیلم پنجدقیقهای پر از تعقیب و گریز و هیجان در قطع ۳۵ و سیاه و سفید ساختم که برق از چشمهایشان پرید. خیلی خوششان آمد. معلوم شد اینکاره هستم. حتی یک قطعه دراماتیک هم در فیلم آورده بودم که میتوانست وجه دیگر تواناییام را به آنها نشان دهد.
مدام کابوس می دیدم که مبادا صحنه ای از فیلمبرداری را خراب کنم
در آن روزهایی که «الماس ۳۳» را فیلمبرداری میکردیم مدام شبها کابوس میدیدم که مبادا صحنهای را که فیلمبرداری کردهایم خراب از آب درآید. نکند به جای کلوزآپ، صحنه را وایدانگل گرفته باشم؟ یا به جای وایدانگل به اشتباه فیلمبردار لنز دیگری گذاشته باشد و کار خراب شده باشد. با این کابوسهای شب و روزها را سر کردم تا بالاخره نتیجه کار را دیدم. بسیار بیشتر از آنچه تصورش را میکردم کار راضیکننده از آب درآمده بود.
وقتی سروکله یک پخش کننده هندی پیدا می شود
من خودم راضی نبودم. چون در میانه کار سروکله یک پخشکننده هندی پیدا شد و نظر تهیهکنندگان تغییر کرد و اصرار کردند زمان فیلم طولانی شود. من مخالف بودم نمیتوانستم با این نظر کنار بیایم. اما فشار روی من زیاد بود. صحنههای تعقیب و گریز و زدوخوردها را مایل بودند اضافه کنند. از نظر آنها، این صحنهها برای تماشاگر جذابیت داشت و بالاخره هم حرف، حرف آنها شد و زمان فیلم طولانی شد. پخشکننده هندی اصرار داشت فیلم از ۹۰دقیقه به ۱۵۰دقیقه برسد، یعنی دو ساعتونیم، هر چند که در نهایت با همه اضافه کردنها، فیلم دو ساعت و ۱۰ دقیقه بیشتر نشد و به دو ساعتونیم نرسید. استدلالش این بود که برای نمایش در خارج از کشور فیلم طولانیتر باشد بهتر است. او گفت: برای نمایش در داخل کشور میتوانید نسخهای ۹۰ دقیقهای مونتاژ کنید.وقتی فیلم کاملا آماده شد من تقاضا کردم اجازه دهند نسخهای ۹۰ دقیقهای از فیلم برای اکران آماده کنم. خیلی مصمم بودم تا آمدم دست به فیلم بزنم گفتند اصلا لازم نیست همینطور فیلم خیلی خوب است. احتیاجی به اصلاح ندارد. اصلا به آن دست نزنید. بعد هم فیلم را به همان شکل اکران کردند.در میانه کار سروکله یک پخشکننده هندی پیدا شد و نظر تهیهکنندگان تغییر کرد و اصرار کردند زمان فیلم طولانی شود. من مخالف بودم اما فشار روی من زیاد بود. صحنههای تعقیب و گریز و زدوخوردها را مایل بودند اضافه کنند. از نظر آنها، این صحنهها برای تماشاگر جذابیت داشت و بالاخره هم حرف، حرف آنها شد و زمان فیلم طولانی شد. هر چند که در نهایت با همه اضافه کردنها، فیلم دو ساعت و ۱۰ دقیقه بیشتر نشد.
روایت مهرزاد دانش از چهار فیلم ابتدایی مهرجویی
مهرزاد دانش منتقد سینما دریادداشت مفصلی که چند سال قبل در نشریه تحربه منتشر کرده ،دوران فیلمسازی مهرجویی را به ۴ دوره تقسیم کرده که چهار فیلم ابتدایی او ،گاو ،آقای هالو ،پستچی و دایره مینا در میان فیلمهای دوره اول فیلمسازی مهرجویی قرار گرفته اند.به نوشته مهرزاد دانش :در این دوران کارهای شاخص مهرجویی عبارت از گاو، آقایهالو، پستچی و دایره مینا است. هر یک از این فیلمها موضوعاتی داشت در مسیر معکوس با هژمونیای که نظام وقت در پی ترویج و تبلیغش بود. جهل، فقر، عجز، ترس و فضای مالیخولیایی روستاییان در گاو در تباین آشکار با آوازهگریهای مبتنی بر انقلاب سفید و تمدن بزرگ بود و به همین مناسبت هم در اکران عمومیاش، در تیتراژ فیلم، توضیحی تحمیلی راجع به زمان داستان فیلم که قبل از دهه ۴۰ است آمد. در آقایهالو، جهل روستایی و فریبکاری شهری، تصویری نا به سامان از فضای زمانهاش ترسیم کرده بود.پستچی، تمثیل وار، استبداد داخلی و استعمار خارجی را در تاراج سرمایههای ملی به تصویر کشیده بود و در دایره مینا، روند انحطاط شرافت انسانی در فقری که منجر به معامله کثیف خون شده بود، در تقابل با توسعه جعلی تبلیغی، ذهن مخاطب را نشانه میگرفت. این روند فیلمسازی باعث شد موانعی شکل بگیرد که مهرجویی آنطور که میخواهد نتواند در سینمای دلخواهش ادامه فعالیت داشته باشد و تا چند سال از سینمای حرفهای فاصله گیرد و به ساخت مستند روی بیاورد. فیلمهای مهرجویی در دوران نخست، جدا از فضای اجتماعی/تمثیلی شان، به لحاظ ساختار بالکل متفاوت بودند با فضای فیلمفارسی سینمای ایران و بحثهایی همچون تدوین، زاویه دوربین، نور، بازی، و…از آنها شمایلی استاندارد و پر از خلاقیت سینمایی آفریده بود. از لحاظ محتوایی، شاید فصل مشترک آدمهای فیلمهای او در این دوران، به روند الینه شدنشان مربوط است. مسخ شدن هر یک از آدمهای داستان آثار مهرجویی در سالهای قبل از انقلاب، در ابعاد مختلف ذهنی، اخلاقی، غریزی، عاطفی و…متأثر از فضای پیرامونیای بود که تضادهای حاد معنایی در خود دربرداشت. در عین حال، پیشینه تحصیلات فلسفی خود مهرجویی هم بر عمق این فضا میافزود و موقعیت داستانی فیلمها را فراتر از چارچوبهای زمانی و مکانی میتوانست جلوه دهد.
گاو
گاو در سال ۱۳۴۸ دومین فیلم داریوش مهرجویی داستان مش حسن است که علاقه وافر به گاوش داشته، گاوش توسط گروهی کشته می شود، به او می گویند گریخته ولی وقتی می فهمد بر اثر ضربه ناشی از حادثه، از خود بی خود شده و به تدریج گمان می کند به گاو تبدیل شده و…
به گفته داریوش مهرجویی ، در همان ابتدای کار، دستگاه دولتی وقت، فیلم را توقیف کرد و به مدت یک سال و نیم آن را در توقیف نگاه داشت. به بهانه «سیاهنمایی» فیلم را به مدت یک سال و نیم در توقیف نگاه داشتند . مثلا یکی از بهانهها این بود که مگر ممکن است یک روستا فقط یک گاو داشته باشد؟ و بهانههای مشابه آن.پرویز دوایی منتقد در آن زمان نوشت فروش گاو می تواند عامل مهم دیگری برای تحرک دادن به سینمای ما و راه انداختن این سینما در جهتی سوای سینمای کاباره یی باشد. خود داریوش مهر جویی در گفت وگویی درباره فیلم گاو گفته: هنگامی که فیلم «گاو» به جشنواره های خارجی رفت، «دست راستی ها» می گفتند شما آبروی ایران را با ساخت این فیلم برده اید و حکومت درخشان پهلوی را در حالی که در آستانه ورود به دروازه تمدن جهانی است، فقیر و بدبخت نشان داده اید. از آن طرف، چپی ها به ما حمله می کردند و می گفتند شما که این فیلم را ساختید، چرا نیامدید مثل مارکسیست ها طبقه استعمارگر و بورژوا را بکوبید؟ چرا از طبقه کارگر دفاع نکردید؟ «نوول لیترو» و «رادولمان» منتقد نوشته که در این شکی نیست که مهم ترین واقعه از لحاظ سینمایی (در فستیوال ونیز) نمایش یک فیلم ایرانی به نام «گاو» داریوش مهرجویی است.
اجازه نمیدادند مکانی ناآباد به مردم نشان داده شود
مهرجویی در مصاحبه دیگری درباره فیلم گاو گفته :آن موقع که من در آمریکا بودم مادرم کتابهای ساعدی را خریده بود و برای من فرستاده بود و من از همانجا با آثار ساعدی آشنا بودم و همیشه دلم میخواست یکی از همین داستانها را جلوی دوربین ببرم.تا اینکه یک روز ساعدی خودش به من پیشنهاد داد که بیا یکی از همین داستانها را بساز. فضای کار به گونهای بود که میشد یک مستند ساخت و در ابتدا همچنین به نظر میرسید که کار به سمت مستند برود. ساعدی کتاب را به من داد و گفت این را بخوان و نظرت را راجع به ساخت یک فیلم از آن به من بگو. کتاب «عزاداران بَیَل» تازه منتشر شده بود من خواندم. دیدم ظرفیتی بیشتر از یک فیلم مستند را دارد. کاملا میشد از تلفیق رخدادها و ماجراهای داستانهای مختلف کتاب، یک داستان خوب و محکم پدید آورد که از طرح اولیه به مراتب بهتر بود.
گمان میکنم به اتفاق ساعدی ۱۰ روزی وقت صرف نوشتن فیلمنامه کردیم. (شبها در مطبش در خیابان دلگشا روی فیلمنامه کار میکردیم یادش گرامی) بعد از تایپ آن را به وزارت فرهنگ و هنر فرستادیم. برای گرفتن پروانه ساخت چند روز بعد پاسخ دادند. نظر آنها این بود که روستای مورد اشاره در این فیلمنامه کدام روستای ایران است؟ آیا روستایی را در نظر دارید؟گفتیم به زودی اطلاع میدهیم. ساعدی گفت من یک روستا در حوالی تبریز سراغ دارم که بسیار مناسب فیلم است. مردم آن، در سوراخهایی درون کوه زندگی میکنند. به تبریز رفتیم دوست ساعدی، «صمد بهرنگی» از ما استقبال کرد. او بهعنوان راهنما، ما را به همان روستا برد. عجیب بود واقعا مردم در سوراخهای کنده شده در دیواره کوه زندگی میکردند. ساعدی تند و تند چند عکس گرفت. من هم مجاب شدم که این روستا مناسب است. توافق کردیم و به تهران بازگشتیم. عکسها را به فرهنگ و هنر دادیم. نپذیرفتند. گفتند بروید روستایی دیگر پیدا کنید. راه افتادیم از این سو به آن سو تا بالاخره در یکی از سفرهایی که من به همراه مدیر تولید فیلم رفته بودم همین روستای فیلم را در اطراف قزوین پیدا کردم که البته آن موقع این شکلی نبود. عکس گرفتم و به فرهنگ و هنر دادم. باز هم ایراد گرفتند. آنها معتقد بودند خیلی ویرانه است. آخر آن روزها مدام شاه صحبت از عبور از دروازه تمدن بزرگ میکرد و اینکه ایران در آستانه این دروازه است به همین خاطر اجازه نمیدادند مکانی ناآباد به مردم نشان داده شود. گفتند بروید قدری در و دیوار آنجا را رنگ کنید. شکلاش را سامان دهید بعد بیایید ببینیم چه کار باید بکنیم. ما هم رفتیم. چند دیوار آنجا را رنگ کردیم یک حوض بزرگ وسط میدان آنجا ساختیم و برای کاربرد خود فیلم، اتاق مشاسلام را هم ساختیم یعنی آنچه که حالا در فیلم میبینید، تغییراتی است که ما در این روستا دادهایم. به این ترتیب موافقت شد تا فیلم «گاو» ساخته شود.
اکران خصوصی فیلم گاو برای آل احمد ،شاملو و دانشور
البته در آن زمان به گفته مهرجویی ، روزنامهها و مجلات درباره فیلم زیاد مینوشتند و همین سبب شده بود فیلم پیش از نمایش عمومی شهرت کسب کند. در این زمان بود که دست به نگارش نامهای خطاب به وزیر فرهنگ و هنر ـ پهلبد – زدم. در آن پیشنهاد دادم که فیلم را برای صاحبنظران، روشنفکران و نویسندگان به نمایش بگذارند و در صورت پسند آنها اجازه نمایش عمومی آن را بدهند. پذیرفت، به من گفتند خودت فهرست میهمانان را تهیه کن من هم فهرست بلندبالایی از نویسندگان و روشنفکران تهیه کردم و برای وزارت فرهنگ و هنر فرستادم. جلال آلاحمد، احمد شاملو، سیمین دانشور، منوچهر انور، رضا براهنی و همینطور الی آخر. یک شب در سالن سینمایی خود وزارتخانه در بهارستان، همه جمع شدند و فیلم «گاو» برای آنها به نمایش درآمد. اتفاق خوبی بود. لااقل اینچنین «گاو» بعد از مدتها از قوطی بیرون میآمد و هوایی میخورد! خیلیها پسندیدند و البته تعدادی هم نپسندیدند. مثل جلال آلاحمد که به فیلم ایرادهایی گرفت. برای آنها توضیح دادم که دیگر کاری نمیشود کرد. فیلم مدتهاست قطع نگاتیو شده و تغییر در آن غیرممکن است. با همه این احوال با اینکه «جو» در مجموع به نفع فیلم بود، باز هم آقایان اجازه ندادند اکران شود و برای مدت دیگری باز هم در توقیف ماند. «گاو» به درون قوطی بازگشت، در آن بسته شد و به انبار تاریک وزارتخانه برگردانده شد.
ماجرای حضور فیلم گاو در جشن هنر شیراز
اما فیلم در جشن هنر شیراز هم روی پرده رفت . خود مهرجویی در این باره گفته : ماجرا از این قرار بود که «رضا قطبی» مدیرعامل رادیو و تلویزیون ملی فیلم را برای نمایش در «جشن هنر» انتخاب کرد. او از من دعوت کرد که در آنجا حضور پیدا کنم. همان سالی بود که «گروتوفسکی» و «پیتر بروک» هر دو به ایران آمده بودند و در «جشن هنر» کار به روی صحنه میبردند. قرار شد «گاو» هم در آنجا نمایش داده شود. فیلم نمایش داده شد. منتقدان و صاحبنظرانی هم که از اروپا آمده بودند فیلم را تحسین کردند اما پس از آن، باز هم فیلم به پستو بازگردانده شد و سرنوشت سیاه و غمبار خود را ادامه داد.
اضطراب و التهاب مهرجویی برای فرستادن فیلم گاو به خارج
یکی از دوستان فرانسویامکه برای مدتی به ایران آمده بود به من پیشنهاد داد که اجازه دهم فیلم را با خودش به اروپا ببرد و به یکی، دو جشنواره جهانی ارایه دهد. پذیرفتم. فیلم را در چمدانش جاسازی کردیم. با کلی اضطراب و التهاب به اتفاق عزتالله انتظامی بازیگر نقش اول فیلم به فرودگاه مهرآباد رفتیم تا دوست فرانسوی شجاعم را راهی کنیم. آن لحظات و دقایقی که چمدان بارگیری میشد هیجان به اوج رسیده بود. بالاخره چمدان بدون بازرسی راهی شد. «گاو» سوار بر هواپیما از مرزها عبور کرد و سر از جشنوارههای بینالمللی درآورد! اولین جشنوارهای که در آن «گاو» به نمایش درآمد «جشنواره ونیز» بود. از بخت بد من و فیلم، آن سال جوایز جشنواره را به دلیل بالا گرفتن مخالفتهای کمونیستها به سرکردگی پیرپائولو پازولینی برداشته بودند و در رقابت با همین جشنواره جشنواره دیگری هم راه انداخته بودند که فیلمهای حاضر در آن متفاوت از فیلمهای جشنواره ونیز بود. فیلم گاو، مورد توجه قرار گرفت و جایزه ویژه منتقدان را به دست آورد.
توصیه جالب وزیر امور خارجه به شاه درباره فیلم گاو
این نخستین جایزه بینالمللی در تاریخ سینمای ایران است. بعد از ونیز فیلم گردش جهانی خودش را شروع کرد و از جشنوارههای متعدد سر در آورد. به دنبال این اتفاقها، نشریات خارجی راجع به فیلم نوشتند. فیلم آوازه جهانی پیدا کرد تا جایی که وزیر خارجه پس از بازگشت به کشور به نزد شاه رفته بود و گفته بود تبلیغی که این فیلم توانسته در ظرف همین مدت کوتاه برای کشور بکند، دستگاه دیپلماسی عریض و طویل ما نتوانسته در طول این چند سال بکند. صلاح نیست فیلم به این موفقی در داخل کشور اکران نشود. فیلم اکران شد البته در یک سالن سینما. سینما کاپری ـ بهمن فعلی ـ و بعد هم به شهرستانها رفت. در همین یک سالن سینما یعنی سینما کاپری کلی استقبال شد. به خصوص دانشجوها و علاقهمندان به هنر. عمده بینندههای فیلم از قشر تحصیل کرده بودند.
کار خدا بود که امام به شکل اتفاقی فیلم گاو را دیدند
سخنان امام خمینی درباره فیلم «گاو» مهرجویی در واقع تکلیف سینما را بعد از انقلاب روشن کرد: «انقلاب شد و مدتی اصلا نفس بود و نبود سینما زیر سوال رفت. معلوم نبود بالاخره سینما باید باشد یا نباشد. شانس بزرگی که در آن سال ها آوردم این بود که امام خمینی آن شب نشستند و فیلم «گاو» را در تلویزیون دیدند و اصلا چه شانسی برای سینمای ایران بود که ایشان آن شب اتفاقا این فیلم را دیدند.واقعا کار خدا بود. همه چیز خوابیده بود. استودیوها تعطیل شده بود. لابراتوارها خالی مانده بودند و سینماها را آتش زده بودند. در این شرایط بود که امام خمینی «گاو» را دیدند و در سخنرانی شان به آن اشاره کردند و گفتند آموزنده است و ما با سینمای این شکلی مخالف نیستیم. در واقع این حرف امام و همینطور حرف کسانی مثل دکتر شریعتی درباره «گاو» عامل موثری بود که سینما را نجات داد و خط سیر آن را مشخص کرد: سینمایی انسانی با تمایلات نئورئالیستی».
آقای هالو
آقای هالو نیز از فیلم های مهم داریوش مهرجویی است که در زمان خود در جشنواره های برلین، مسکو، لندن و… به نمایش درآمد. آقای هالو بر اساس نمایشنامه یی به همین نام از علی نصیریان توسط استودیو کاسپین ساخته شد. تیتراژ فیلم کاری از فرشید مثقالی است و موسیقی فیلم را هرمز فرهت ساخته است. آقای هالو درباره آدم ساده یی است که از شهرستان عازم تهران می شود تا همسر مناسبی اختیار کند. جمشید ارجمند «منتقد» سینما در آن زمان درباره آقای هالوگفته :آقای هالو یک فیلم عمومی است، فیلم مردم است طرح یک مساله بزرگ اجتماعی، یعنی رابطه جامعه شلوغ «ما در شهر» است با جامعه ولایتی. سادگی بیان در «هالو» همان عنایتی است که سینما باید در جست وجو آن باشد.
اگر «گاو» اجازه می گرفت، قطعا «آقای هالو» را نمی ساختم
مهرجویی در مصاحبه دیگری گفته : «کارنامه فیلمسازی من همیشه محصول ممانعتی بود که از ناحیه حکومت های مختلف نسبت به کارهایم شکل گرفته است. مثلا «آقای هالو» را زمانی ساختم که «گاو» توقیف بود. انگار یک غلطی کرده ایم و حالا باید در فیلم بعد جوری حرف بزنیم که به آقایان هیچ جور برنخورد. اگر «گاو» اجازه می گرفت، قطعا «آقای هالو» را نمی ساختم و سراغ کار جاندارتری می رفتم.»(کتاب «مهرجویی کارنامه چهل ساله» گفتگوی مانی حقیقی با داریوش مهرجویی چاپ نشر مرکز )
پستچی
«پستچی» سال ۱۳۵۱ با الهام و استفاده از نمایشنامه «ویزک» داستان مرد پستچی که در املاک اربابی، با زن زیبا و جوانش زندگی می کند، مردی است عصبی و… هوشنگ کاووسی درباره این فیلم نوشته است : پستچی فیلمی البته متفاوت و به ویژه برای روشنفکر در حال توسعه. بهزاد عشقی نیز درباره آن این گونه به تحلیل می پردازد: چهارمین فیلم مهرجویی از نظر خلق میزانسن و آفرینش بسیار ارزش های اختصاصی سینما، همپایه فیلم دومش «گاو» است.
دایره مینا
دایره مینا ساخت ۱۳۵۳ و نمایش ۱۳۵۶٫ فیلمنامه غلامحسین ساعدی و داریوش مهرجویی که داستان پسر جوانی به نام علی که از حاشیه نشینان شهر است پدر پیر و بیمارش را برای معالجه به تهران می آورد… زاون قوکاسیان منتقد درباره این فیلم نوشته : دایره مینا پنجمین فیلم مهرجویی است، نخستین تجربه رنگی و دومین محصول مشترک او و ساعدی، مهرجویی کارش را با انتخابی دقیق آغاز می کند تا ناچار نباشد وقت، هشیاری و حوصله اش را صرف استحکام بخشیدن به چارچوب کلی قصه ریشه یابی روابط منطقی شخصیت ها کند.
اختلاف شاه و فرح بر سر فیلم مهرجویی
به گزارش انتخاب در ادامه این مطلب میخوانیم: «ملکه میکوشید شاه را به تماشای فیلمهای جدیتر، بهویژه آنان که ساخت کارگردانان ایرانی بود وادارد. یکی از این فیلمها «دایره مینا» اثر داریوش مهرجویی بود. محور اصلی فیلم تجارت خون بود که بهویژه در محلات فقیرنشین تهران و معتادان شهر رواج داشت. دکتر منوچهر اقبال که در آن زمان – و از سالها پیش از ماجرا – ریاست جامعه پزشکی ایران را به عهده داشت، از پخش فیلم جلوگیری کرده بود. میگفت حرفه پزشکی در ایران را تحقیر و تخفیف میکند. ملکه که خواستار پخش فیلم بود اصرار داشت که شاه هم به تماشای آن بنشیند و درباره نشان دادن یا ندادن آن نظرش را اظهار کند. بالاخره شبی نسخهای از فیلم را به کاخ نیاوران آوردند و برای شاه و ملکه و مهمانان آن شب به نمایش گذاشتند. وسط فیلم شاه به خشم و اعتراض از جا برخاست و اتاق سینما را ترک گفت و به زبانی بلند و پر اعتراض ادعا کرد که این به اصطلاح روشنفکران – یا آنچنان که رسم مالوف شوخیهایش با علم بود، این اَن تلکتوئلها – چرا همیشه به جنبههای تیره هستی دلبستهاند و تنها سیاهیهای جامعه را نشان میدهند؟»
دایره مینا به روایت محسن سیف
««دایرهٔ مینا» تاول چرکین و دردناکی است که با نیشتر واقعنگری غلامحسین ساعدی نویسندهٔ اصل داستان و سناریو و هوشیاری و آگاهی داریوش مهرجویی -به عنوان سازندهٔ فیلم- میترکد و عفونت آن نفس کشیدن را مشکل میسازد.»(محسن سیف. دایرهٔ مینا، برش واقعی از زوایای اجتماع. هفتهنامه سینما، دورهٔ جدید، شمارهٔ ۲۳۰ و ۲۳۱، نهم و شانزدهم اردیبهشت ۱۳۵۷.)
دایره مینا به روایت هوشنگ حسامی
«فیلم «دایرهٔ مینا» به نوعی از سینما که من آنرا «سینمای مستقیم» (نه «سینما حقیقت» و نه «سینمای مستند») مینامم، وابسته است. ویژگی سینمای مستقیم در این است که کندوکاو در علتها و معلولها به طور موازی پیش میرود.»( هوشنگ حسامی. دایرهٔ مینا. هفتهنامهٔ جوانان رستاخیز، شمارهٔ ۱۱۸، سوم آذر ۱۳۵۶)
جنجال حضور فروزان
حضور فروزان چه از نظر منتقدین که انتظار نداشتند بازیگری از سینمای تجاری و موسوم به فیلمفارسی در فیلم روشنفکرانهای از مهرجویی بازی کند و چه از نظر عموم مردم جالب و خبرساز بود. در مجلهٔ اطلاعات هفتگی، شمارهٔ ۱۶۶، آذرماه ۱۳۵۲، میخوانیم:«چند روزقبل، عدهای از هنرمندان وزارت فرهنگ و هنر و تلویزیون ملی ایران برای تهیهٔ صحنههایی از فیلم «دایره مینا» به مشهد آمده بودند. از جمله این هنرمندان، عزتاللّه انتظامی هنرپیشه ارزنده سینما و تئاتر بود.انتظامی را در سالن هتل یافتم و با او به گفت و گویی کوتاه نشستم. از انتظامی دربارهٔ انتخاب فروزان، ستارهٔ مشهور سینما، برای ایفای نقش در «دایرهٔ مینا» پرسش کردم و او گفت:
ما هنرپیشگان خوبی در سینما داریم. اما متأسفانه آنگونه که میبایست از آنها بهرهبرداری نکردیم. فروزان برخلاف کاراکترهای قبلیاش که مجبور بود تجارتی بازی کند، در حال حاضر و در این مدت کوتاه همکاری با ما ثابت کرده است که خیلی بهتر و راحتتر در قالب شخصیتهای مختلف ظاهر میشود.»انتظامی خود در اینباره میگوید:«وقتی در مشهد برای فیلمبرداری میرفتیم، به خاطر حضور فروزان، غلغله میشد. بهنحوی که ناگزیر بودند پس از فیلمبرداری او را با ماشین اسکورت کنند و به اقامتگاهش برسانند. میگفتند مهرجویی به این دلیل او را انتخاب کرده که فروش فیلم تضمین شود، در حالی که واقعیت چیز دیگری بود.»مهرجویی نیز در گفتگو با ایرج صابری در این باره گفته است:«- شرکت دادن فروزان در این فیلم برای خیلیها شگفتانگیز بود. چرا او را انتخاب کردید؟
-به زهرا خوب میخورد. بهعلاوه فروزان هنرپیشهٔ خوبی است. با دیسیپلین و حرفهای است. و اگر جای درست خودش بنشیند، بهتر هم خواهد شد.
-فکر نمیکنید که او خوشگلتر از زهرای کتاب است؟
-چرا، قبول میکنم. علی هم همینطور.»
روایت مهرزاد دانش از دوران دوم فیلمسازی مهرجویی
مهرزاد دانش در مطلبی درباره دوران دوم فیلمسازی مهرجویی نوشته است .
از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۸(دوران بلاتکلیفی): وقوع انقلاب اگرچه باعث شده بود بسیاری از محدودیتهای زمان سابق برچیده شود و سینماگرانی همچون مهرجویی که در پی زبانی جدی در سینما بودند این فرصت را به دست آورند تا با مجال گستردهتری به طرح دغدغههای خود بپردازند، اما در عین حال، چارچوبهای دیگری در حال شکل گیری بود که تا زمان تثبیتشان، بسیاری از تکلیفها نامعلوم مینمود. فیلمهای مهرجویی در این دوران ده ساله دوم، عبارت از مدرسهای که میرفتیم، اجاره نشینها و شیرک بود.
اولی یک فیلم بلاتکلیف بود که با گذر از معبر سانسور و توقیف، اوضاعش نامعلومتر شد و روند تمثیلی احتمالی مهرجویی در قصهای که ماجرایش در مدرسه و بین معلم و شاگرد و مدیر و ناظم میگذشت، با توجه به فضای انقلابی و نمادزده آن سالها، در محاقی تنگ فروافتاد و مهرجویی را واداشت تا شاید برای گریز از سپهر جاری، مستندی درباره شاعری فرانسوی در خارج از ایران بسازد. چند سال بعد، اما این تنگی فضا، مهرجویی را به سمت ژانری سوق داد که کمتر کسی تصور میکرد نگاه تلخ این سینماگر بتواند در بر گیردش، چه برسد به آن که از دل آن یکی از موفقترین فیلمهای کمدی تاریخ سینمای ایران (اگر نگوییم موفقترینشان) را خلق کند. اجاره نشینها، با تلفیقی هوشمندانه بین انواع کمدیها (موقعیت، تخریب، کلام، هجو و…) در عین حال از اولین نمونههای کامیابی سینمای بعد از انقلاب محسوب میشد. اما جو نمادزده روزگار که زبان تمثیلی دوران پیشین کارنامه مهرجویی را هم لحاظ داشت، برداشتهایی رادیکالی از فیلم به عمل آورد و موفقیتی را که میتوانست مسیری کاملتر طی کند، در نطفه خفه کرد و مهرجویی را وادار کرد تا لابد به سبک مورد پسند روزگار، شیرک را بسازد؛ فیلمی بیربط با دنیای مهرجویی که حتا در ساحت شعاریاش هم موفق نبود.
اجاره نشین ها
اجاره نشین ها را می توان از بهترین کمدی های تاریخ سینمای ایران دانست.
خود مهرجویی درباره اجاره نشین ها گفته: این فیلم کمدی صرف نبود بلکه طنزی است که در آن تراژدی وجود دارد (خانه یی که در نهایت در حال ویران شدن است.)
حافظ سینمای ایران
اجازه نشین ها ۱۳۶۶محصول داستان مالک یک ساختمان مسکونی چند طبقه است که پیش از انقلاب، از کشور خارج شده، بر اثر تصادف قطار کشته می شود و خانه مجهول الوارث باقی می ماند و… منتقدی در زمان نمایش این فیلم می نویسد: نمایش آخرین ساخته داریوش مهرجویی مانند شکفتن گلی است خوشبو در خارستان عظیم فیلم های کلیشه یی که عطر آن تا فرسنگ های دور شامه را می نوازد، به راستی باید گفت «اجاره نشین ها» غزل دلگشایی است از داریوش مهرجویی که شایسته است او را حافظ سینمای ایران بنامیم.
نقد لس آنجلس تایمز بر اجاره نشینهای مهرجویی
اجاره نشینهادر زمان نمایش فیلم اجاره نشینها ،روزنامه لس آنجلس تایمز نقد جالبی را بر این فیلم منتشر کرد .
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است :
کوین توماس
اجاره نشینها ،طنزی هوشمندانه و اجتماعی که شاید استعاره ای است از ایران
اجاره نشینها اثر داریوش مهرجویی نسیم تازه ایست که از همه جای ایران می وزد .طنز اجتماعی چیزی نیست که در حال حاضر بشود در ایران انتظار داشت و این امر باعث شده که فیلم بیشتر لذت بخش باشد .گفته می شود طنز این فیلم آن را مردم پسندترین فیلم تاریخ سینمای ایران ساخته است و هیچ فیلم دیگری نتوانسته تا این اندازه –از این نظر _عالمگیر شود .
در حاشیه شهر تهران ،در منطقه ای شبیه بیابان ،در میانه ناکجا آباد ،یک خانه آپارتمانی فکستنی است که مفهوم جدیدی از بنای بد ساخت را القا می کند .چیزی نمانده سقفها فرو بریزد ولوله ها بترکد .با این همه عباس با بازی عزت الله انتظامی مباشر شکم گنده میانسال ،بنابه دلایلی ،نه فقط خودش ساختمان را تعمیر نمی کند بلکه به مستاجرها هم اجازه انجام چنین کاری نمی دهد .
یقینا،دعوا مرافعه ها راه می افتذ ،عربده ها کشیده می شود ،با مشتهای گره کرده به جان هم می افتند و کسان بیشتری واردمیدان عمل می شوند ،اشخاصی مثل کارگران وتعمیر کاران بد خلق می فهمند هیچ کس نمی خواهد دستمزدشان را بپردازد و نیز چنین بنگاه دار و دلال دوره گرد وولگرد .
با این همه در میانه جنجالهای تقریبا پایان ناپذیر ،در می یابیم که مهر جویی برای تمام این مردمی که به صحنه کشانده ،دلسوزی می کند ،بی آنکه در موردشان به داوری بنشیند .اینکه مستاجرها برحق اند و عباس بر حق نیست مانع از آن نمی شود که مهر جویی نقاط ضعفی را که در طبیعت هر کسی هست ،نشان دهد و فراسوی آن ،از سرشت انسانی هر کس تجلیل کند.
برای یک کمدی،زمان فیلم قدری طولانی است ،اما زمان اضافی به هدر نرفته است …اجاره نشینها ظاهرا فیلمی است حیرت انگیز از مهرجویی ،چون او یکی از فیلمسازان برجسته ایران در دو دهه اخیر است که به دلیل دو فیلم غم انگیز گاو و دایره مینا در غرب شناخته شده است …در فیلم اول وابستگی یک کشاورز به گاوش مطرح شده است و فیلم دوم که یکی از شاهکارهای سبک نئورئالیستی است ،درباره پیر مردی است که همراه نوه اش ،در آخرین سالهای رژیم شاه ،به تهران می آید ودر فساد أن رژیم به تباهی کشیده می شوند.
اگر درآن فیلم،پیر مردی که ناچار می شود خون خود را بفروشد ،تمثیلی نقادانه وروشن است ،آیا نمی توانیم اجاره نشینها را تمثیلی از جامعه ایران بدانیم ،در دوران معاصر؟مهرجویی استاد کنایه است و زیر کانه پاسخ این پرسش را به خود ما واگذار می کند.
Los angeles times ،march241990
روایت یشایایی از فیلم اجاره نشینها
هارون یشایایی تهیه کننده سینما درباره ساخت فبلم اجاره نشینها گفته است : آن موقع برای مهیا کردن لوکیشن مدتها جستوجو کردیم و دست آخر در شهرک ژاندارمری یک ساختمان نیمهکاره در حد اسکلت پیدا کردیم و بعد آن را ساختیم و دوباره بعد از فیلم خرابش کردیم که خودش ماجرایی بود. البته بودجه فیلم هم به نسبت زیاد بود و بین ۵۰ تا ۶۰ میلیون هزینه ساخت فیلم شد، البته بعد که ساختمانی که فیلم در آن میگذشت را فروختیم، بخشی از این هزینه برگشت و بعد هم فروش فیلم یک رکورد بود. فروش فیلم از نظر تعداد تماشاچی هنوز هم در ایران رقیب ندارد، آن هم با توجه به اینکه آن موقع جمعیت تهران تقریبا سه و نیم میلیون نفر بود و قیمت بلیط سینما ۸ تومان بود.
مخمباف می گفت این فیلم ضد اسلام است
یشایایی در ادامه گفته : یک روز دیدم تلفن دفتر زنگ خورد و یکی پشت خط خودش را معرفی کرد و گفت: «من محسن مخملباف هستم.» گفتم: «بفرمایید امرتان را.» گفت: «این فیلم ضد اسلام و ضد اخلاق است» و من هم گفتم: «به هر حال این فیلم پروانه نمایش دارد»، بعدش هم گفت: «میخواهم به خودم نارنجک ببندم و بروم توی سینما، خودم را منفجر کنم» و من هم گفتم: «به ما ربطی ندارد و پلیس باید جلوی شما را بگیرد.»
روایت مهرزاد دانش از دوران سوم فیلمسازی مهرحویی
از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸ (دوران درخشش فردیت): ۱۰ سال سوم فعالیت مهرجویی، اوج کارنامه او است. در این دوران او توانست به زبانی پالایش یافته، منحصر به فرد، و غنی دست پیدا کند که بازتابشان مجموعهای از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را رقم زد.هامون، بانو، سارا، پری، لیلا، و درخت گلابی ۵ گنجینهای هستند که تأملات فلسفی مهرجویی را دیگر نه در فضاهای اجتماعی، بلکه در مناسبات خانوادگی بروز میداد. ملودرامهای مهرجویی در این دوران، متکی بر موقعیتهای اگزیستانسیالیستی فشردهای بودند که فردیت آدمها را در محکهای دشوار انتخاب و تصمیم موقعیتهای حاد زیستن قرار میداد. نگاه مهرجویی در این دوران، در قیاس با نگرشهای نمادین دوران نخستش به شدت پختهتر مینمود و از سطح اجتماع به عمق منش فردی آدمها رسیده بود.
این فیلمها با روایت پردازیهای هندسی منظم، بهرههای خلاقانه و متین از تکنیکهای سینمایی همچون دیزالو و فید و رنگ و صدا، دیالوگ پردازیهای دقیق که در عین ظاهر ساده شان متکی بر روندهای حساب شده شخصیتی و موقعیتی بودند، شخصیت پردازیهای ملموس که از غریبترین فضاها هم کاراکترهایی باورپذیر و آکنده از حس همذات پنداری خلق میکرد، و بسیاری دیگر از قابلیتهای فنی و دراماتیک و درونمایهای، هم در ارتباط با تماشاگران موفق بودند و هم استقبال پرشمار منتقدان را رقم زدند و بعضا (همچون هامون) معدود کالتهای سینمای ایران را شکل دادند.
برزخ آدمهای این آثار در کشاکش عشق و عقل، سنت و مدرنیته، عرفان و شریعت، پویش و سکون، الحاد و ایمان، و بسیاری دیگر از دوگانههای مفهومی، بازتابی هنرمندانه بود از تصویر جامعهای که بعد از سپری کردن دورانی ملتهب از انقلابیگری و جنگ، اکنون در پی بازیابی موقعیت هویتی خویشتن بود و تمایل به انتخاب از بین گزینههای مختلف داشت. در عین حال اغلب این فیلمها (چهارگانه بانو، سارا، پری و لیلا) حال و هوایی زنانه داشت که در عین نغلتیدن در مناسبات کاریکاتوری فمینیستی مد روز سینمای آن روزها، درون و منویات شخصیتهای زن را در مواجهه با سنتهای مردانهای همچون تجدید فراش، میل به سیطرههای یکسویه، نسل باوری، و… عمیقاً متبلور میساخت. زنهای فیلمهای مهرجویی در این دوران، انسانهایی تنها هستند که بار مسوولیت وجودی و جنسیتی خود را آگاهانه بر دوش میکشند و در انتظار عواقب تصمیمات خود هستند؛ چه در باب اخلاق (بانو) و عرفان (پری) و چه در زمینه استقلال (سارا) و عشق (لیلا). در دو فیلمهامون و درخت گلابی نیز زنها، برانگیزاننده ابعاد وجودی مردان فیلم هستند که در یادآوری گذشتهها و خاطرات، به احیای موقعیت کنونی خویش میپردازند.
هامون
هامون ۱۳۶۸ فیلمنامه مهرجویی و با نگاه به زندگینامه سوزن کی یر که گور و کتاب «هرستوک» اثر سال بلو و «بوف کور» صادق هدایت. حمید هامون پس از هفت سال زندگی زناشویی همچنان دیوانه وار عاشق همسرش مهشید است به ویژه که زندگی مشترک آنان در حال از هم پاشیدن است و… تهمینه میلانی کارگردان سینما در زمان نمایش هامون به عنوان یک منتقد درباره آن می نویسد: خوشبختانه فیلم «هامون» تنها یک فیلم فلسفی مطابق با مد روز سینمای ایران نیست، بلکه مهم ترین خصیصه آن روانشناسی انسان معاصر، نیازها و گم گشتگی های او، تناقض اجتماعی، اخلاق یک عصر و عدم تطابق فرهنگ مادی جامعه با فرهنگ معنوی آن است.
هامون به روایت شکیبایی
مرحوم شکیبایی زمانی درباره بازی در هامون گفته بود: کامل نوشته ام و کامل تر گفته ام. فکر می کنم هیچ نقطه تاریکی یا سایه روشنی از شخص و شخصیت هامون برای اهل نظر باقی نگذاشته ام، اما در یک کلام خیلی ساده عرض می کنم که هامون فلسفی ترین کتابی است که هنوز از بوییدن آن صاحب کلیدهای تازه و تازه تری از گلستان و دریا و نور می شوم.
روایت مهرجویی از هامون
مهرجویی در گفت وگویی با ماهنامه گزارش فیلم (شماره ۶۷) درباره فیلم هامون می گوید: من فیلمنامه هامون را درسال های ۵۷-۵۶ یعنی درست پس از توقیف فیلم دایره مینا نوشتم. در آن زمان در حالتی روانپریش – البته از نوع حادش بودم – و یک جور مرحله گذار داشتم به احوالات جدیدتر. نوعی حالت شک و تردید و احساس بی ثباتی که در این میان توقیف دایره مینا که به روند فعالیت من بسیار ضربه زد و دوسه سالی حتی مرا فلج کرد بسیار موثر بود. دستگاه با من بسیار خصمانه برخورد می کرد و هر طرحی که می دادم رد می شد. در این دوران بود که شروع کردم به نوعی گذشتن از آن حیطه نگاه وسیع اجتماعی، تاریخی، سیاسی و رسیدن به نوعی غور کردن شخصیتی در مسائل درونی و روانشناختی و مسائل خصوصی خودم. در آن احوالات هامون را نوشتم.
یادم می آید که در آن زمان از یک طرف غرق در عرفان شرق و فلسفه اسلامی بودم و از طرف دیگر در آثار و نوشته های یونگ و دانشمندانی که درباره پارا سایکولوژی صحبت می کردند. از طرف دیگر در آن دوران خواب هم زیاد می دیدم. بعد از مدتی عادت کردم خواب هایم را یادداشت کنم. آن صحنه های رویا در فیلم هامون بیشتر از این خواب ها آمده اند که بعضی مثل همان رویای ابتدای فیلم از خواب های خود من است. به هر حال هنگام نوشتن این فیلمنامه تصوری نداشتم که کارم دارد شبیه فلینی می شود یا شبیه کس دیگری. همه حدیث نفس بود و نقب زدن به ذهن دیگری. بعد از نوشتن فیلمنامه انقلاب شد و اصلااوضاع فرق کرد. شاید اگر در همان سال های ۵۷-۵۶ فیلم هامون را می ساختم شکل دیگری پیدا می کرد.
توضیحات رضا براهنی درباره نظرات جنجالی اش درباره فیلم هامون
دکتر رضا براهنی داستان نویس مشهور در بخشهایی از مصاحبه خود با پسرش اکتای براهنی در ماهنامه فیلم درسال۹۴ ،حرفهای جالبی درباره نظرات جنجالی اش درباره فیلم هامون زده است .
به گزارش سینما سینما بخشهایی از این مصاحبه که به این موضوع پرداخته شده به شرح زیر است:
+ هامون داریوش مهرجویی بر اساس ترس ولرز کی یر کگور ساخته شد . شما زمانی درباره این مقاله نوشتید که ….
_قبلا دراین مورد با هم بحث کردیم . من این ها را در دوره ای درس می دادم ولی راستش تبدیل کردن آثاری چون ترس و لرز به حالت نمایشی، مهمل ترین کار ممکن است . البته هامون اصلا مهمل نیست . اما چیزی را که با چند گونه فلسفه سرو کار داشته و شش هفت شخصیت و به خصوص پلات درخشان دارد نمی توان به یک اثر عادی ولی به ظاهر سینمایی تبدیل کرد . به خصوص که مدام با گفتن فلسفه بخواهیم بگوییم طرف خیلی فیلسوف است . این شبیه از رو خواندن اثر فلسفی با ترجکه بد است .
+ ولی هامون در میان سینما دوستان ایرانی یک فیلم کالت است در کنار خیلی از آثار دیگری که من در طول زندگی با تو دیدم که از آنها خوشت نیامد .
_شاید هم خوشم آمده ولی فکر می کنم که اینها هنر نیست .
+ چند نکته در مورد هامون ،یکی اینکه مهرجویی می گوید رضا براهنی در آن تاریخ با من قهر کرد. چون می گفت این فیلم را براساس زندگی من ساخته ای. هامون را با هم در سینما آزادی دیده بودیم و از فیلم بدت آمده بود.
_دقیقا این نکته را به او گفتم . چون او در آن تاریخ با من صحبت داشت ودرعین حال نوشته هایم را نیز می خواند. ارتباط خانوادگی داشتیم و رفت وآمد. دوروبر من را می دید. بعدها ،پس از اینکه چنین بحثهایی را داشتیم او هامون را ساخت. من به او گفتم که در ساخت فیلم تا حدودی به نوشته های من و زندگی من نظر داشته و واقعیت این است که داشت رصد می کرد.
لس آنجلس تایمز: هامون بالاتر از فیلم هشت ونیم فلینی
در زمان اکران فیلم هامون، روزنامه آمریکایی لس آنجلس تایمز در مطلبی به ستایش از این فیلم پرداخت.
هامون بالاتر از فیلم هشت ونیم فلینی است.
هامون داریوش مهرجویی نمایش بحران در نیمه عمر مرد امروز ایرانی است و نشان می دهد که زندگی درایران این روزها چگونه است .
این فیلم خوش ساخت با هنر پیشگی زیبا و نیز فیلم جدید دیگر مهرجویی یعنی اجاره نشینها با طنز انتقادی و اجتماعی اش ،نشانه هایی دلگرم کننده است از افزایش آزادی بیان درایران .
نویسنده ای نو مید ،آموزگار نیمه وقت زبان انگلیسی در دبیرستان؟و کارگزار یک شرکت بزرگ وادرات وصادرات،به نام حمید هامون با بازی خسرو شکیبایی ،زندگی اش از هم می پاشد ،زیرا همرش به دلیل آنکه آنان زندگی لو کس و مدرنی را برای خود ساخته اند که نمی توانند از پس اداره کردنش برآیند ،از وی طلاق می خواهد . مهرجویی مثل همیشه ،درد آشناست و داوری نمی کند ،اگرچه دید روشن دارد . بیخود نیست روانپزشک به زن یاد آوری می کند که این خاصیت همه مردای ایرونیه .یه عمر زور گفتن وزور شنفتن .عادت کردن ”
و یا اینکه هامون به معنای بیابان است .این فیلم پژوهشی درباره تحلیل رفتن وفروریختن انسان .قهرمان داستان با عذاب دادن خویش و زیاده روی هایش _در جامعه ای دگرگون شونده_چنان درگیر احساس گناه و ناامیدی است که نمی تواند ببیند قلمبه پردازی های از مد افتاده اش و رفتار توام با خود آزاری اش ،چگونه همسرش بیتا فرهی را زیر فشار قرار داده است .به جای آنکه از هنر همسرش مغرور باشد ،آن را تهدید آمیز می بیند.
هامون احتمالا سبک دارترین و آرمان جویانه ترین فیلم مهرجویی است .به عبارتی هامون مانند فیلم هشت ونیم است حتی بالاتر از آن ،اثر هنرمندی است که با ذهن خود می اندیشد ،تحت تاثیر این وآن نیست و می کوشد در جامعه ای که تناقض و ناامنی زندگی را به شکل معما در آورده ،معنای زندگی را دریابد.
لس آنجلس تایمز
۱۲اکتبر۱۹۹۰
درباره بانو
عزت الله انتظامی، بیتا فرهی، خسرو شکیبایی، گوهر خیراندیش، حمیده خیرآبادی، فتحعلی اویسی، فردوس کاویانی، سیما تیرانداز محمود کلاری بازیگران اصلی بانو هستند. داستان فیلم بانو از آنجا شروع می شود که محمود (خسرو شکیبایی)، شوهر مریم بانو (بیتا فرهی)، برای پیوستن به یک زن جوان مطلقه همسرش را ترک می کند و به امارات متحده عربی می رود. مهرجویی در جایی گفته بود که ریشه این داستان زمانی به ذهنش خطور کرده بود که به باغ یکی از دوستانش شبانه هجوم آورده و درخت های میوه را زده بودند و درگیری بین باغبان و خانواده اش با مهاجمان پیش آمده بود. در این بین همسر مهرجویی به باغبان و همسرش کمک فراوانی کرد که خود زمینه ساز مسائلی شد و همین روند مهرجویی را دچار اندیشه هایی کرد که تکاملش به داستان فیلم بانو منتهی شد. به گفته منتقدان سینما بسیاری از علاقه مندان جدی سینما که فیلم را می بینند در نخستین تداعی به یاد فیلم معروف فیلمساز فقید و بزرگ اسپانیایی لوییس بونوئل یعنی ویریدیانا می افتند.
حقایقی درباره سارا
داستان فیلم درباره زنی به اسم سارا است که برای تامین هزینه عمل جراحی شوهرش، حسام، بدون اطلاع او از گشتاسب، همکار شوهرش، پول قرض می کند و در ازای آن به او سفته می دهد. دکتر سعید طلاجوی، استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه لندن درباره سارا نظر جالبی دارد. او گفته: در سینمای ما آقای مهرجویی یکی از سردمداران اقتباس است. من دو سه تا از کارهای ایشان را با اقتباس های دیگری که در دنیا درباره آثار ادبی رخ داده است مقایسه کرده ام. مثلافرض کنید نمایشنامه خانه عروسک از هنریک ایبسن که آقای مهرجویی این قصه را با نام فیلم سارا بازسازی کرد در دیگر کشورها هم مورد اقتباس در سینما قرار گرفته است. اما فیلم ایشان یکی از بهترین فیلم هایی است که با نگاهی به این اثر ساخته شده است. مهرجویی فیلم سارا را براساس فیلمنامه یی از خودش در سال ؟جلوی دوربین برد. او سه شخصیت نورا، هلمر و گروستار نمایشنامه ایبسن را به سارا، حسام و گشتاسب تبدیل کرد که نیکی کریمی، امین تارخ و خسرو شکیبایی نقش آنها را ایفا می کردند. این فیلمساز با تبحری خاص که در اقتباس از آثار ادبی برای سینما دارد، داستان را کاملابا فرهنگ ایرانی آداپته کرد و یکی از فیلم های مطرح تاریخ سینمای ایران را جلوی دوربین برد. شایان ذکر است «سارا» در زمان خودش هم با واکنش های متفاوتی روبه رو شد. در مقابل موافقان، منتقدانی مثل دکتر هوشنگ کاووسی آن را اثری بی ارزش دانستند و دلیلش را هم ایرادات منطقی آن دانستند.
پری
پری از دیگر ساخته های داریوش مهرجویی است. بدنیست بدانید اکران این فیلم که بر اساس داستانی از سلینجر ساخته شد با واکنش این نویسنده مشهور مواجه شد. همین امر باعث شد در جشنواره نیویورک به نمایش در نیاید. خود مهرجویی درباره عدم پخش فیلم «پری» در فستیوال نیویورک گفته است: این موضوع به خطای روزنامه نگار امریکایی برمی گشت که در مطلب مفصلی که نوشته بود، زیر عکس فیلم «پری» نوشته بود برداشت آزاد از داستان
دی- جی سلینجر و این کار باعث شد که وکلای «سلینجر» تماس گرفتند و گفتند اگر فیلم پخش شود کل برنامه را با مشکل مواجه خواهند کرد. به گفته مهرجویی: البته عدم تمایل «سلینجر» به شخصیت خاص او برمی گشت که حدود۴۰ سالی می شد عزلت گرفته و خیلی وسواس دارد و با هیچ روزنامه نگاری حرف نمی زد و چند وکیل زبده کارهایش را انجام می دادند.
لیلاو تمجید منتقدان
«لیلا»ی داریوش مهرجویی از مهم ترین ساخته های این فیلمساز است. خسرو دهقان از منتقدان سینما در زمان نمایش فیلم تمجید واقعا کم نظیری از این فیلم کرده و آن را از مهم ترین فیلم های تاریخ سینما دانسته بود. بازی لیلاحاتمی نیز در این فیلم تحسین برانگیز بود به گونه یی که منتقدان سینما درباره آن نوشته اند: راستش نخستین جلوه از چهره حاتمی برای بسیاری، آن شمایل معصومانه یی است که از فیلم لیلای مهرجویی باقی مانده است. دختری جوان که با نگاهی مات به ناکجاآباد زل زده است و دهانش آن سان که دو دندان نیش جلویی اش پیداست نیمه باز مانده است: تداعی بارز از بهت، پاکی و مظلومیت.
روایت مهرزاد دانش از دوره جهارم فیلمسازی مهرجویی
از سال ۱۳۷۸ تا کنون (دوران افول): به نظر میرسید با روند دوران اصلاحات، غنای سینمای مهرجویی مسیری رو به پیشرفت را ادامه دهد؛ اما دوران متأخر کارنامه او، عکس این را نشان داد.(مهرزاد دانش این مطلب را در سال ۹۱ در نشریه تحربه منتشر کرده است)
تا چند سال اول از این دوران، اوضاع شمایلی آشفته را نشان میداد. فیلم میکس با آنکه ایدهای جذاب داشت، اما در ساختار ناهمگون و پرگسست مینمود. بمانی به عنوان یکی از بدترین فیلمهای مهرجویی، جایگاه هنر و خطابه را عوض کرده بود. دختردایی گم شده، فیلم کوتاهی بود که بهرغم درخشش و ساختار خوبش در پرداخت پست مدرنیستی و جفنگ گونه یک ماجرای عاطفی، طلیعهای شد برای آنکه مهرجویی مسیر اصلی خود را در دوران جدید انتخاب کند. در این مسیر فیلمهای مهمان مامان، سنتوری، طهران تهران، آسمان محبوب و نارنجی پوش ساخته شدند. این فیلمها اگرچه در قیاس با هم تا حدی تفاوت دارند و برخی متوسط (مهمان مامان، سنتوری) و برخی ضعیف (آسمان محبوب، نارنجی پوش) و برخی بد (طهران تهران) هستند، اما لحن سرخوشانه و جفنگپردازانهشان در ترکیب با تمهیداتی همچون دوربین روی دست و روایتهای پرشتاب و مکث گریزیهای موقعیتی و خوشبینیهای افراطی و فانتزی تماتیک، همه این آثار را در یک فضای واحد قرار میدهد. دیگر از آن همه تأنی پرتأمل در فیلمهای دوران قبل خبری نبود و جایش را منطقگریزیهای بیپشتوانه و شلختگیهای ساختاری گرفته بود؛ اگرچه خود فیلمساز این اوضاع جدید را به فضای پستمدرنیستی و پایان دوران ایسمهای فکری و هنری نسبت میدهد که کمتر متقاعدکننده مینماید و در مقایسه با استحکام ساختاری بسیاری دیگر از آثار سینمایی سایر سینماگران در همین دوران، استدلال محکم و مناسبی به نظر نمیرسد.
فیلمهای اخیر مهرجویی دیگر مانند سابق، دوستداران سینمای او را قانع نمیکند. اما این باعث نمیشود کارنامه درخشان مهرجویی مخدوش شود. این نکتهای است که در مورد بسیاری از فیلمسازان بزرگ از هیچکاک گرفته تا فورد، سابقه دارد و حالا مهرجویی هم در محدوده سینمای ایران یکی از همین مصداقها است. جایگاه و تأثیر فراوان مهرجویی در ساخت بهترین کمدیها، ملودرامها و تأملات فلسفی سینمای ایران، پدیدهای نیست که غبار فراموشی و انکار بر رویش بنشیند. نام او همچنان بر صدر سینمای ایران میدرخشد.
میکس
میکس ساخته داریوش مهرجویی درباره یک گروه فیلمبرداری است که تلاش می کنند فیلم خود را به جشنواره فجر که فقط سه روز به آن باقی مانده برسانند ولی با مشکلاتی مواجه می شوند که در نهایت، کارگردان بر اثر فشارهای عصبی همچون حمید هامون به سیم آخر می زند. مهرجویی در این فیلم به صورت طنز، مشکلاتی نظیر نارسایی تجهیزات و ابزار کار، سرمایه گذاری اصولی نکردن، مشکلات اخلاقی، مقررات نارسای ممیزی و وضع تماشاگر را در فیلم میکس منعکس کرده است. در صحنه یی از فیلم، مهرجویی به بهانه ضبط صدایی خاص، توهم مصرف مواد مخدر توسط بعضی از عوامل را با استفاده از یک میزانسن حساب شده نشان می دهد. در صحنه یی دیگر یک بازیگر زن، کارگردان را مورد شماتت قرار می دهد که چرا از صداقت او سوءاستفاده شده و نماهایی که مهرجویی در این فیلم با آن به برخی از منتقدان سینمایی و شماری از تماشاگران سینما و حتی مقررات فیلمسازی وزارت ارشاد خرده می گیرد.
عزت الله انتظامی، رخشان بنی اعتماد، نیکی کریمی، لیلاحاتمی، خسرو شکیبایی، علی مصفا، محمدرضا شریفی نیا و… در این فیلم مهرجویی بازی می کنند.
بمانی وتهدید به قتل مهرجویی
بمانی نیز از دیگر ساخته های مهرجویی است که به موضوع خود سوزی دختران می پردازد. جالب است بدانید تهیه کنندگان این فیلم محمد نیک بین و تهمینه میلانی بوده اند. مهرجویی در مصاحبه یی نکته قابل پیگیری در اغلب فیلم هایش را یک جور شرح حال از دست رفتگی عشق و طعم گوارای حسرت دانسته وبه فیلم هایی چون دایره مینا و بمانی اشاره کرده و گفته: البته بعضی فیلم ها را به خاطر تاثیری که می تواند روی مساله یی بگذارد ساخته ام مثل «دایره مینا» که درباره فضای وحشتناک خون گیری و خون فروختن و نبودن سازمان انتقال خون ساختم یا فیلم مستند – داستانی «بمانی» که درباره خودکشی جوانان ، دختران و پسران در ایلام بود که آمار پس از ساخته شدن این فیلم نشان می دهد میزان خودکشی در آن منطقه کاهش یافته، اگر چه خود فیلم در آنجا به نمایش عمومی در نیامد. مهرجویی اواخر سال گذشته و پس از سال ها در مصاحبه یی عنوان کرد که به خاطر فیلم بمانی او و تهیه کنندگان فیلم یعنی تهمینه میلانی و محمد نیک بین تهدید به قتل شده اند.
میهمان مامان
میهمان مامان نیز از ساخته های سال های اخیر داریوش مهرجویی است که هم منتقدان از آن استقبال کردند و هم فروش بسیار خوبی داشت ومردم به استقبال آن رفتند. نویسندگان فیلمنامه این فیلم، داریوش مهرجویی، هوشنگ مرادی کرمانی، وحید محمدی فر (براساس کتابی به همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی) بودند. گلاب آدینه، پارسا پیروزفر، امین حیایی، حسن پورشیرازی، ژاله علو، نسرین مقانلو، ملیکا شریفی نیا، فریده سپاه منصور و علیرضا جعفری بازیگران میهمان مامان بودند.
سنتوری به روایت بازیگرو کارگردان
سنتوری از دیگر ساخته های مهم داریوش مهرجویی است . فیلمی که هیچ گاه به نمایش در نیامد ولی سی دی های آن دست به دست چرخید. البته بعدها سی دی رسمی فیلم منتشر شد. گلشیفته فراهانی بازیگر فیلم در نشست این فیلم در جشنواره فجر از تجربه همکاری اش در سنتوری گفته و عنوان کرده بود: ۱۴ ساله بودم که در فیلم «درخت گلابی» با آقای مهرجویی کار کردم، آنجا هم نفهمیدم چگونه شد، الان هم نفهمیدم چگونه فیلم های مهرجویی این گونه ساخته می شود. مهرجویی در این فیلم به موضوع اعتیاد می پردازند وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چرا اعتیاد را به عنوان سوژه انتخاب کرده، گفته است: دلیل خاصی نداشت، داستان فیلم ایجاب می کرد، این آدم درگیر این قضیه بشود. به هر حال اعتیاد مساله یی است که در جوانان رسوخ کرده است و می تواند سوژه یی مهم و ضروری برای ما باشد. به گفته مهرجویی: باید به محتوای فکری این فیلم فکر کنیم. سرگذشت تراژیک یک هنرمند که از اوج به شرایط پایینی می رسد و این سوژه غم انگیزی است و تم ها و اشعار هم در جهت همین موضوع است.
سنتوری به روایت رادان
جالب است بدانید بهرام رادان درباره فیلم سنتوری و تماشاگرانش گفته: اگر آن فیلم اکران می شد و در شکل خوشبینانه اش ۱۷ دقیقه از اصل فیلم زده شده بود، ۱۷ دقیقه از بازی هایی که من خیلی دوستش داشتم زده شده بود و خوشبینانه در تهران ۵/۲ میلیون نفر تا ۳ میلیون نفر می رفتند این فیلم را می دیدند و فروشش می شد سه میلیارد تومان. در شهرستان ها هم یک و نیم تا دو میلیارد تومان می فروخت. رکورد پرفروش ترین فیلم را هم می شکست و به رقمی رسیده بود که دست نیافتنی بود اما اتفاقی که الان افتاده چیز دیگری است.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- سخنگوی قوه قضاییه اعلام کرد؛ ابعاد پرونده قتل داریوش مهرجویی روشن است
- پایان کار جشنواره فیلم کوروش با معرفی برگزیدگان
- مراسم سالگرد قتل داریوش مهرجویی و همسرش برگزار شد؛ دادخواهی دوباره در سالگرد «شب هولناک سینمای ایران»
- بزرگداشت داریوش مهرجویی در جشنواره کوروش
- کانون کارگردانان سینما برگزار میکند؛ مراسم اولین سالگرد قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
- نمایش «بانو» در جشنواره فیلمهای ایرانی کوروش/ برگزاری یادبود داریوش مهرجویی در تورنتو
- سینمای ملی ایران را تعریف کنید و شکل آن را بکشید
- اختتامیه پاسداشت فرهنگی روز ملی سینما؛ یادبود کیومرث پوراحمد و داریوش مهرجویی برگزار شد
- تحولات سیاسی و جریان موسوم به موج نو در سینمای ملی/ بهمناسبت روز ملی سینما
- برگزاری مجدد دادگاه متهمان قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
- هارون یشایایی: مهرجویی خیلی اهل مدارا بود
- معرفی فیلمهای راه یافته به مرحله دوم جایزه ایسفا
- وکیل متهم ردیف اول: شاید هیچ وقت ابهاماتِ پرونده قتلِ مهرجویی و همسرش حل نشود
- دیوان عالی کشور ایرادات پرونده را پذیرفت/ احتمال وجود شخص یا چاقوی دیگر در پرونده قتل مهرجویی و همسرش
- صدور احکام بدوی ۴ متهم پرونده قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
نظر شما
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- فشار سیاسی و خروج یک فیلم از داوری آکادمی؛ موافقت اردن با درخواست آذربایجان برای خروج «سرزمین شیرین من» از اسکار
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
آخرین ها
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- نمایش وقتی الاغا عاشق میشوند / گزارش تصویری
- تریلر قسمت هشتم منتشر شد؛ «مامویت غیرممکن» با تام کروز پایان مییابد؟
- ستاره اسکندری: ساخت «خورشید آن ماه» مسئولیت اجتماعی من بود
- «سودابه»؛ فیلمی برخلاف ذائقهسازی مرسوم سینمای ایران
- سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند به شیوه «آکادمی» داوری میشود
- یادداشتی کوتاه در مورد تئاترِ ناصدا..
- درباره ساخته جدید علی عباسی/ امتحان نهایی «شاگرد»
- زندگینامه بیتا فرهی منتشر میشود
- هانس زیمر: خلق موسیقی برای فیلم «بلیتز» و چالشهای نوای جنگ جهانی دوم
- شکستِ دنباله «جوکر»؟ «جوکر: جنون مشترک» به نقطه صفر رسید
- فشار سیاسی و خروج یک فیلم از داوری آکادمی؛ موافقت اردن با درخواست آذربایجان برای خروج «سرزمین شیرین من» از اسکار
- رالف فاینز و ژولیت بینوش بار دیگر همبازی می شوند