تاریخ انتشار:1398/05/31 - 12:18 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 119508

سینماسینما، سارا کنعانی
همین لحظه اگر نام «هادی قضات» را گوگل کنید، با انبوهی از اخبار موسیقایی و تئاتری مواجه می‌شوید اما نکته‌ای که ابتدا توی ذوق می‌زند این است که هیچ صفحه‌ای از ویکی پدیا، به عنوان معروف‌ترین دانشنامه آزاد از این چهره هنری وجود ندارد! این نکته از چه نظر حائز اهمیت است؟ ویکی پدیا را مردم عادی می‌نویسند و تا امروز هیچکس از هیچ قشری از این جامعه، مترصد ثبت اسم و کارنامه قضات در ویکی پدیا، این دانشنامه مردمی نشده و این در حالیست که قضات نخستین اپرای تاریخ بعد از انقلاب را روی صحنه آورده است! حتی شاید معنای واژه‌ی اپرا یعنی هنر ترکیب موسیقی و تئاتر برای بسیاری از مردم ناشناخته باشد؛ کما اینکه نه نام هادی قضات در این دانشنامه ثبت شده و نه نام گروه او، «آنسامبل اپرای تهران». با این وجود این شب‌ها تالار وحدت تهران مملو از تماشاگرانیست که برای تماشای «اشکها و لبخندها» به خیابان شهریار می‌آیند و چه خوب، که رده سنی آنان از ۵ سال شروع می‌شود.

هادی قضات فارغ‌التحصیل رشته اپرا از دانشگاه موسیقی و هنرهای زیبای شهر گراتس اتریش و آکادمی بین‌المللی اپرای سانتا چیچیلیا در شهر رم است و به عنوان سولیست هم در ارکستر سمفونیک تهران (به رهبری علی رهبری) حضور داشته است.

او اپرای «جان اسکیکی» را در سال ۹۲ و اپرای «هانسل و گرتل» را در سال ۹۳ کارگردانی کرد، ضمن اینکه در اوایل دهه ۹۰ برای نخستین بار «اشکها و لبخندها» را روی صحنه برده بود و این روزها برای دومین بار همین نمایشنامه را با گروه دیگری به تالار وحدت آورده است.

در کشور ما اپراها یا نمایش‌های موزیکال زیادی روی صحنه نرفته تا بتوانیم قیاس کاملی صورت بدهیم اما یک نکته حائز اهمیت وجود دارد که خیلی قابل تأمل است؛ یک اپرای خوب، اپرایی است که کفه‌ی بازیگری آن با کفه‌ی موسیقی‌اش هم وزن باشد اما در یکی دو سال اخیر ما شاهد آثاری بودیم که تجاری بودن از سر و روی‌شان می‌بارید؛ چهره‌های معروف و محبوب سینمایی روی صحنه تئاتر بودند و گروه آواز و بچه‌های موزیسین در پشت صحنه هنرنمایی می‌کردند و از آنجا که مخاطب برای دیدن کار بازیگران حرفه‌ای به سالن می‌آمد، با گذشت دقایقی از شروع کار وا می‌رفت، چراکه در مقایسه با موسیقی کامل و خوبی که می‌شنید بازی‌های درستی را شاهد نبود، بگذریم که بعضا شکایت تماشاگران به گوش می‌رسید که می‌گفتند صدای نمایش به آنها نمی‌رسد. حالا در «اشکها و لبخندها»ی سال ۱۳۹۸ چه اتفاقی افتاده است؟ نگاهی به فهرست بازیگران می‌اندازید و هیچ نامی برایتان آشنا نیست. تنها می‌بینید که موسیقیدان ِ کارگردان، لباس بازیگر مرد نقش اول را پوشیده که آن هم توجیه منطقی دارد؛ ما با خانواده «فون تراپ» طرف هستیم که همگی آواز می‌خوانند و به تماشای روایت موزیکال زندگی آنان آمده‌ایم و روی صحنه هیچ نمی‌بینیم جز زیبای اصیل موسیقی و دیگر هیچ! دقیقا همان موسیقی ساخته ریچارد راجرز که قبلا آن را روی فیلم «آوای موسیقی» محصول سال ۱۹۶۵ شنیده بودیم. بازیگران دقیقا به این علت که بازیگر نیستند و آوازه‌خوانند، تنها برای به نمایش درآوردن یک اثر موزیکال روی صحنه آمده‌اند و نه به رخ کشیدن‌های قدرت بازیگری یا هر چیز دیگری که رنگ و روی آنان را به چشم تماشاگر بیاورد، گویی که اینجا تنها صدا و آواز است که باید شنیده شود و صد البته که از چشمگیر بودن طراحی صحنه و لباس نمی‌توان گذشت.

اتفاق خوب این روزها دیدن کودکان و نوجوانان در وزین‌ترین تالار هنری پایتخت است و باید دست کم به خاطر همین یک علت، به هادی قضات و دوستانش تبریک گفت و خسته نباشید!

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها