سینماسینما، رضا حسینی:
در روزگاری که غلبه کلام بر تصویر در هنر هفتم هم آزاردهندهتر از هر زمان دیگری است، تماشای انیمیشن دوبعدی «پسر و جهان» میتواند ضیافتی فراموشنشدنی از بازی اشکال ساده و رنگهای اصلی باشد و یک حظ بصری تمامعیار را برای سینمادوستان واقعی رقم بزند. در این خصوص جالب است که عنوانبندی ابتدایی فیلم هم به صورت نقش بستن حروف و کلمههایی سیاهرنگ بر بستری سفید شکل میگیرد و واژگان در کمترین، سادهترین و کمرنگترین شکل ممکن به جهان داستانی فیلم (بوم نقاشی فیلمساز از زاویه دید یک کودک) راه مییابند. «پسر و جهان» در دورهای که لزوما هر تلاش بصری و متفاوتی نمیتواند برای خود هویت مستقلی کسب کند و دال بر اصالت نگاه خالقش باشد، با استفاده از سادهترین اشکال هندسی برخی از تماشاییترین و حتی تکاندهندهترین صحنهها و فصلهای سینمایی سالهای اخیر را خلق کرده است که در ادامه به یکی دو نمونه مهم آن به فراخور متن اشاره خواهد شد.
«پسر و جهان» کشف دنیا با تمام زیباییها و زشتیهایش از نقطه نظر یک پسربچه است، و برای همین با نقطهای رنگی آغاز میشود که با عقب کشیدن دوربین، آن را در دل دایرههای تودرتوی پرشماری مییابیم. انگار فیلمساز از همینجا رابطه و نسبت پسرک و جهان پیرامونش را مشخص میکند و تماشاگر از جایی در کل کهکشان ناظر حضور او بهعنوان نقطهای کوچک است. (که درنهایت پس از شنیدن داستان او و تاثیری که همین نقطه میتواند بر دایره بزرگتر، زمین/ جهان، بگذارد، دوباره همین چرخه طی میشود.) این نسبت در پایان فصل افتتاحیه فیلم هم یک بار دیگر خودش را نشان میدهد؛ جایی که پس از عزیمت پدر ابتدا یک نقطه و بعد دایرهای بر صفحه نقش میبندد و سپس به ترتیب یکی واژه «پسر» و دیگری «جهان» را میسازند.
پسر که در ابتدا با سنگی چندرنگ سرگرم شده است و در برداشت اول اینطور به نظر میرسد که آوای فلوت را از دل آن میشنود (و چه بازیگوشی زیرکانهای که میتواند تماشاگران حرفهای را به یاد انیمیشن «هورتن صدایی میشنود!» (جیمی هیوارد/ ۲۰۰۸) بیندازد)، بهتدریج چیزهای بزرگتر و پیچیدهتری را در دنیای پیرامونش کشف میکند و سازندگان فیلم نیز همزمان بر نقشونگارها، تنوع الوان و پیچیدگیهای این دنیا (نقاشیها) میافزایند تا گسترش نگاه و تجربههای پسر را نمایش دهند. پسر در اوج بازیگوشی و بهاصطلاح «کودکی کردن» است. (او از زمین و زمان بالا میرود و با قدم گذاشتن بر لکههای ابر، راهش را به دل آسمان پیدا میکند!) که ناگهان صدای غرش مهیب و دود سیاهی که از دور دیده میشود، آرامش دنیای او را برهم میزند. پدر از خانواده جدا میشود و پسر که دوری او را تاب نمیآورد (و دائم با خاطرات حضور پدر در خانه و مزرعه سر میکند)، در ادامه به جستوجوی او میرود؛ غافل از اینکه نهفقط او را نخواهد یافت، بلکه روزی خودش جای او را میگیرد.
پسر ابتدا با یک پیرمرد و سگش همراه میشود و سر از مزرعه پنبه درمیآورد. سپس راه کارخانه ریسندگی را پیدا میکند و پس از پایان کار، با جوان کارگری همراه میشود و به خانه او در یک شهر صنعتی میرود. روز بعد درحالیکه در خیال خانه روستاییشان است، ناگهان خود را سوار بر کشتیهای تجاری میبیند که محصولات کارخانه شهر صنعتی و جهانسومی را به سرزمینی پیشرفته انتقال میدهند و در بازگشت، لباسهای تهیهشده از مواد خام ارسالی را با خود برمیگردانند. و درنهایت بدون اینکه پدر را یافته باشد، به خانه ویرانشدهشان (نشانی از فروپاشی کانون خانوادهاش) و نزد مادر برمیگردد تا روزی مادر، خود او را همراهی کند. یکی بودن لباسها و کلاه رنگارنگ و مقاطع سنی خاصی که برای همراهان پسر در سفر اصلیاش در نظر گرفته شده، به گونهای است که در ادامه این تصور قوت میگیرد که ما شاهد مراحل مختلف زندگی همین پسر بودیم، یا دستکم سیر رشد و زندگی او هم چنین خواهد بود. او و پدر و مادرش قربانی هستند، اما به لطف پدر و آوای موسیقی (هنری) که او از ابتدا در ذهن کودکش کاشت، و آنچه والدین در کودکی به پسر آموختهاند (ازجمله کاشتن درختی که در پایان انگار حکم درخت زندگی را پیدا میکند) و با وجود تصویر هراسانگیزی که در جریان سفر پسر از شهر صنعتی، سلطه نظامی، پیروزی عقاب (قدرت و استبداد) بر سیمرغ (شور و آوای زندگی)، تلویزیونی مُبلغ مد و مصرفگرایی و خلاصه هزاران تصویر و عامل آلودگی دیگر این کره خاکی که درنهایت به سوختن نقاشی و تصاویر واقعی تخریب طبیعت و زمین توسط انسانها میانجامد، در پایان همچنان امید باقی است؛ چون پسر یاد پدر و میراث او را زنده نگه داشته است. به همین خاطر است که حالا پیرامون خانه آنها، خیلیهای دیگر ساکناند و بچههایشان آوای موسیقی سر میدهند. پسر که حالا پیرمردی فرتوت شده است، قوطیای را که آوای موسیقی پدر را در آن حفظ کرده بود، از دل خاک بیرون میآورد و پای درختی مینشیند که او را با همراهی پدر و مادرش کاشته است. پیرمرد چشم فرو میبندد و در رویا به دوران کودکی بازمیگردد؛ جایی که پس از کاشتن درخت، در آغوش مادرش آرام میگیرد و به خوابی آرام میرود. بازگشت به همان نقطه کوچک آغازین است که جهان در آن خلاصه میشود.
ماهنامه هنر و تجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- این هنر و تجربه آنتی ویروسی ست بر فیلم های به هرقیمت مسخره
- تحقق آرزوی چندساله فعالان انیمیشن در هنرو تجربه
- جعفر صانعی مقدم: گسترش فعالیتها در سینمای «هنر و تجربه» بستگی به تامین نیازهای مالی دارد
- انتشار تیزر هفته فیلم ایتالیا + ویدئو
- اسامی فیلمهای حاضر در هفته فیلم ایتالیا اعلام شد/ از آثار مورتی تا برتولوچی
- هفته فیلم ایتالیا ۱۱ آذر آغاز میشود/ نمایش آنلاین و رایگان فیلمها
- چهارمین دوره هفته فیلم اروپایی برگزار میشود/ اعلام جزییات رویداد
- نانهای بیات/ نگاهی به فیلم «حوا، مریم، عایشه»
- کدام چریکه؟ کدام بهرام؟/ نگاهی به مستند «چریکه بهرام»
- سالها بایست تا دَم پاک شد/ نگاهی به فیلم «پری»
- فهرست فیلمهای روی پرده در سینماهای «هنروتجربه»/ «منگی» از ۱۵ شهریور میآید
- تابناک: نخستین گامها برای تعطیلی بستر نمایش دهها فیلم سینمایی ایران؟
- قابهای نامتعارف بیمعنی/ نگاهی به فیلم «امیر»
- ابوالفضل جلیلی: مشکل فیلمهای من این است که مردم را به فکر میاندازد
- آئین دیدار با عوامل فیلم «یلدا» برگزار شد/ گپی با فروغ قجابگلو بازیگر فیلم مسعود بخشی
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
آخرین ها
- مهتاب ثروتی و مرجان اتفاقیان به «خاکستر خیال» پیوستند
- «جزیره آزاد»؛ خداوندگار خودخوانده جزیره آزاد
- جیمز کامرون: از سلطه هوش مصنوعی میگریزم/ «آوارتار۳» و شروع افتخارآمیز اکران
- بازیگر آمریکایی خودکشی کرد
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»





