آیدا پناهنده با نخستین فیلم بلند سینمایی خود که در بخش نوعی نگاه شصتوهشتمین جشنواره کن به نمایش درآمد، توانست برنده جایزه آینده نویدبخش این جشنواره معتبر جهانی شود. این اتفاق برای کارگردانی که تا پیش از این موفقیت عمده کارهایش در حوزه فیلمهای کوتاه بود، گامی بلند و ارزشمند در جهت اعتبار و شناخته شدن محسوب میشود.
سینماسینما، ایلیا محمدینیا: این روزها تعدادی از فیلمهای کوتاه این کارگردان جوان شامل «چراغ خورشیدی»، «روشناییهای شهر»، «تاج خروس» و «گلدانهای زمستانی» در گروه هنر و تجربه روانه اکران شده است. برای کسانی که فیلم «ناهید» و «اسرافیل» دو فیلم بلند این کارگردان را دیدهاند، تجربه دیدن فیلمهای کوتاه این کارگردان میتواند به شناخت بهتر مسیری که تا برنده شدن در جشنواره فیلم کن ادامه یافته، کمک کند.
این کارگردان جوان ۱۷ شهریور ۱۳۵۸ در شهر تهران به دنیا آمد. او دارای مدرک کارشناسی در رشته سینما (گرایش فیلمبرداری) و کارشناسیارشد در رشته سینما از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر تهران است. در کارنامه او کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی چندین فیلم کوتاه داستانی، مستند، ویدیویی و تله فیلم دیده میشود.
شما پس از حضور موفق نخستین ساخته بلند سینماییتان «ناهید» در جشنواره فیلم کن و کارگردانی فیلم «اسرافیل» تصمیم به نمایش فیلمهای کوتاه خود در گروه هنر و تجربه گرفتید. پیشنهاد نمایش فیلمهای کوتاه شما از سوی شما بود یا از جانب دستاندرکاران گروه هنر و تجربه؟
پیشنهاد نمایش فیلمهای کوتاه از سوی گروه هنر و تجربه بود.
به نظرتان نمایش این آثار برای مخاطبان گروه هنر و تجربه چه پیام و دستاوردی را به همراه خواهد داشت؟
از آنجایی که فیلمهای کوتاه من فقط چند روز در ماه به نمایش درمیآید و سالنهای نمایشدهنده هم محدود هستند و تبلیغات چندانی هم صورت نمیگیرد، اساسا چندان مخاطبی ندارد که بشود درباره «دستاورد» صحبت کرد. دستاورد موقعی حاصل میشود که فیلمها مخاطبان انبوه یا نسبتا انبوه داشته باشند، یا اینکه بههرحال توسط مخاطبانِ هدف دیده شوند. در روزگاری که فیلمهای سینمایی اجتماعی ما آنقدرها تماشاگر ندارند، صحبت کردن از دستاورد برای نمایش چند فیلم کوتاه به نظرم راه به جایی نمیبرد.
به نظر میرسد چندان با این شیوه اکران و نمایش آثارتان در هنر و تجربه موافق نیستید. پیشنهادی برای بهبود این شیوه اکران دارید؟
نه، واقعا پیشنهادی ندارم. تنها تخصصم در زندگی فیلمسازی است. فکر میکنم دوستانی که متخصص اینجور کارها هستند، باید راهکاری برای جذب مخاطبین پیدا کنند.
در کارنامه فعالیت شما در حوزه فیلم کوتاه آثار متنوعی از مستند و داستانی دیده میشود. چه معیارهایی را برای نمایش در نظر داشتید که چهار اثر «چراغ خورشیدی»، «روشناییهای شهر»، «تاج خروس» و«گلدانهای زمستانی» را برای نمایش و اکران انتخاب کردید؟
دوستان هنر و تجربه پیشنهاد نمایش این فیلمها را دادند و من هم پذیرفتم.
اگر انتخاب فیلمها برای اکران آنها در گروه هنر و تجربه با شما بود، در میان فیلمهای خود چه آثاری را جهت نمایش و اکران در این گروه پیشنهاد میکردید؟ به نظرم «خانه قمر خانم» میتوانست گزینه خوبی باشد.
بله موافقم. دلم میخواست «خانه قمر خانم» نمایش عمومی داشته باشد؛ چیزی که هیچوقت میسر نشد. فیلمی که پتانسیل بالایی برای جذب انواع مخاطب داشت، اما بیجهت به محاق رفت و هیچوقت علتش را به من توضیح ندادند که چرا به این فیلم پروانه نمایش نمیدهند. خودم بارها رفتم ارشاد و با مسئولان حرف زدم، اما آنها استاد سَر دواندن هستند و من هم وقتی برای رفتن دنبال نخود سیاه نداشتم و بیخیالش شدم.
حضور محوری زن در تمامی آثارتان شاید فصل مشترک چهار فیلم نمایشداده می شده شما در گروه هنر و تجربه باشد. نگاه ویژهای که در فیلم «ناهید» هم به شکل کاملتری دیده میشود. آنجا هم ناهید زنی است که در موقعیت ویژهای قرار دارد و باید انتخاب کند. این توجه به زنان در آثارتان از زن بودن و زنانگی شما و از تجربه شما میآید، یا بهعنوان یک زن فیلمساز دغدغه شماست؟
طبعا از هر دو! در کشوری با مختصات خاص اجتماعی و فرهنگی و تاریخی ما، طبیعی است که یک فیلمساز زن بخواهد از دغدغهها و مسائل مغفول زنان سرزمینش حرف بزند. البته من قرار نیست همیشه درباره زنها فیلم بسازم و این کار را هم نکردهام. هر سه فیلم تلویزیونی من، قهرمانان مرد دارند و قصهها حول مردها شکل میگیرند.
به نظر شما کدام بخش از مسائل زنان این سرزمین در آثار سینمایی مغفول است. در رسانهها بسیار در اینباره میخوانیم و میشنویم، اما به نظر میرسد بیشتر از اینکه دغدغه واقعی بعضی فیلمسازان باشد، حرفهای قشنگی است که زده میشود.
به نظرم دغدغه بسیاری از فیلمسازان ما بوده و هست و خواهد بود و بیانصافی است اگر بگوییم در حد حرف باقی مانده. تلاشهای رخشان بنیاعتماد را در تمام این سالها نمیشود و نباید نادیده گرفت با آن همه فیلم مهمی که درباره زنان ساخته. فیلمهای داریوش مهرجویی («لیلا» و «سارا») را نمیشود از یاد برد، و بعد اضافه کنید تمام زنان و مردان فیلمسازی را که در این سالها فیلمهایی غیرشعاری و صادقانه درباره زنان ساختند، گرچه تعدادشان اندک و انگشتشمار بود. و بعد نسل تازهای از فیلمسازان زن تازهنفس آمدهاند و فیلمهای خوبی در چند سال اخیر ساخته شده و فیلمهای بهتری هم در راهاند. موضوع و ایده زیاد است، اما ورود به جهان زنانه آدم خودش را میخواهد و از طرفی دستهای ما بسته و حساسیتهای بیدلیل هم زیاد است؛ همه از شما میخواهند محتاط باشید و احتیاط هم با خلاقیت جور درنمیآید.
به لحاظ کارگردانی مابین فیلمهای کوتاه شما و کارگردانی فیلم موفق «ناهید» نمیتوان فصول مشترک زیادی پیدا کرد که بیانگر این باشد که کارگردان فیلم «ناهید» همان کارگردان فیلمهای کوتاه باشد. شما این تجربههای متفاوت را میپسندید. در اینباره توضیح بیشتری بدهید.
برعکس نظر شما، فضاسازی و نوع کارگردانی و میزانسنهای من در فیلمهای کوتاه و فیلمهای تلویزیونی و فیلمهای سینماییام، اشتراکات زیادی دارند. تفاوت اما از آنجا ناشی میشود که در فیلمهای سینماییام، طبعا پختهتر عمل کردهام و زمان و پول بیشتری برای پرداختن به جزئیات داشتهام.
البته باید بگویم که در دو فیلم «گلدانهای زمستانی» و «چراغ خورشیدی» کاملا با نظر شما موافقم و معتقدم فضاسازی و نوع کارگردانی و میزانسنها در این ساخته کوتاه شما بهشدت به دو فیلم بلند «ناهید» و «اسرافیل» نزدیک است. پرسش من بیشتر ناظر به ساختههای ابتدایی شما در این مجموعه همچون «تاج خروس» و «روشناییهای شهر» بود.
باز هم موافق نیستم. «تاج خروس» جایزه بهترین فیلم کوتاه خانه سینما را گرفت و کیانوش عیاری که آن سال داور جشن خانه سینما بود و من را هم اصلا ندیده بود و نمیشناخت، با دیدن این فیلم از من دعوت کرد تا با تهیهکنندگی او اولین فیلم بلند تلویزیونیام را بسازم. فکر نمیکنم اگر «تاج خروس» فیلمی در حد یک ایده خوب بود، شانس آن همه موفقیت و تشویق را میداشت. فیلمی بود که برای من خوششانسی آورد و زمینهساز ورود من به دنیای حرفهای شد. در مورد «روشناییهای شهر» هم همینطور. جایزههایی به فیلمنامه این فیلم داده شده و جزو اولین فیلمهایی بود در دوره خودش که ساختار و فضایی کاملا رئالیستی و شهری داشت. نمیخواست ادای فیلمهای کوتاه روشنفکری را دربیاورد و منتقدان زیادی هم آن سالها دربارهاش نوشتند و فضای رئالیستی، قصه نو و کاراکترهای زن قصه را که در سینمای کوتاه ما آنقدرها جایی نداشتند، مورد تحسین قرار دادند.
فکر میکنید ساخت فیلمهای کوتاه راهی برای کارگردانی فیلمهای بلند است؟ یا این دو دنیایی متفاوت از هم دارند؟
هرکس مسیر فیلمسازی خودش را دارد و باید به طریقی خودش را گرم کند تا برای ساخت فیلم بلند، خیز محکمی بردارد. ساخت فیلمهای کوتاه برای من راه درست و موفقی بود، اما قرار نیست برای همه اینطور باشد. هستند کسانی که هیچ فیلم کوتاهی هم نساختهاند، اما اولین فیلم سینماییشان تجربه موفقی بوده است.
خودتان برای ساخت فیلم بلند دست به کارگردانی فیلمهای کوتاه زدید؟
اینطوری نبود که چون میخواستم فیلم بلند بسازم، تصمیم گرفتم بروم و فیلم کوتاه بسازم. در زمان دانشجویی تنها امکان و فرصت تجربه کردن برای ما، ساخت فیلمهای کوتاه بود. من دوست داشتم فیلم بسازم، کوتاه و بلندش برایم فرقی نمیکرد.
فیلمنامههای آثارتان به صورت مشترک توسط شما و ارسلان امیری نوشته شدهاند. درباره این همکاری مشترک و چگونگی تقسیم کار نوشتن بگویید.
با ارسلان امیری از سال ۷۷ همکلاس بودهام. هر دو دانشجوی سینمای دانشکده سینما-تئاتر بودیم و آنجا با هم آَشنا شدیم و بهتدریج ارسلان در ساخت و نگارش فیلمهای کوتاهم کمکم کرد و بعد هم فیلمهای مستند و تلویزیونی و سینمایی به دنبال آنها آمدند. تجربه کار با ارسلان امیری پایدارترین و موفقترین تجربه کاریام تا این لحظه بوده است. سالها همکاری و با هم نوشتن (ارسلان امیری تدوینگر خیلی از کارهای من هم بوده) ما را خوب با هم چفت کرده و سینک شدهایم. هرچند اختلاف نظر هم داریم و دعوا هم میکنیم. شیوه کاری ما اینطور است که در آغاز نوشتن فیلمنامه، روزهای متمادی درباره ایده جدید حرف میزنیم و بعد کمکم میرویم سراغ نوشتن. کار تایپ و نوشتن آنچه را دربارهاش به نتیجه رسیدهایم، من انجام میدهم و چیزهایی اضافه میکنم؛ برای من نوشتن خیلی شهودی اتفاق میافتد. بعد ارسلان میخواند و دوباره گپ میزنیم و ویرایش میکنیم و دوباره و دوباره و این پروسه تا ماهها ادامه دارد.
اینکه یک کارگردان با یک سناریست ثابت آثار خود را نوشته و کارگردانی کند، چه ثمراتی دارد؟
ثمراتش این است که وقتی تجربههای موفقی داشتهایم، معنیاش این است که این همکاری موفقیتآمیز بوده و میتواند ادامه داشته باشد. هرچند قرار نیست من تا ابد با ارسلان کار کنم. ارسلان امیری هم در این سالها با فیلمسازان دیگری کار کرده و نمونهاش تجربه موفق فیلم «ویلاییها» به کارگردانی منیر قیدی است.
که به نظرم تجربه موفقی هم بود. پروسه نوشتن فیلمنامه در فیلم کوتاه و بلند چگونه شکل میگیرد و نوشتن در این دو حوزه چگونه است؟
برای ما هیچ فرقی بین نوشتن یک فیلم کوتاه و بلند نیست. تنها تفاوت در اسلوب قصهگویی است که طبعا تفاوت زیادی بین یک فیلمنامه کوتاه و بلند وجود دارد، اما شیوه ما همان است که برایتان توضیح دادم.
در فیلمهای کوتاه شما ایده فیلمنامهها در حد ایده مانده و پرورش نمییابند، درحالیکه در فیلمی چون «ناهید» ایده اولیه به شکل درستی پرورش یافته و کامل میشود. تعمدی در این کار داشتید؟
با نظر شما موافق نیستم و خوشحال میشوم دقیقتر بگویید که در کدامیک از فیلمهای کوتاه من، قصهها در حد ایده ماندهاند. اولین بار است چنین نظری میشنوم و خوشحال میشوم منظورتان را بشکافید. شاید هم منظورتان تفاوت پرداخت کاراکترها و قصه در فیلمنامه کوتاه و بلند است که طبعا چون در سینمای بلند زمان بیشتری دارید، کلا حکایت چیز دیگری است.
ساختار فیلمهایتان در مرحله نوشتن فیلمنامه شکل میگیرد یا در حین دکوپاژ آن؟ تا چه اندازهای در مرحله تولید به ساختار میرسید؟
بدون دانستن فرم و سبک کار، فیلمنامه منسجمی نخواهید داشت، یا دستکم ما بلد نیستیم بدون اندیشیدن به فرم، قصه بنویسیم. در مرحله بعد، به هنگام فیلمبرداری، آنچه از قبل اندیشیدهام، ویرایش میشود و بعد از تمرین با بازیگران و فیلمبردار به شکل نهایی درمیآید.
در فیلمهایی چون «تاج خروس»، «روشناییهای شهر» و… زنان آثارتان آدمهایی منفعل هستند. حال آنکه در فیلم «ناهید» شخصیت ناهید اینگونه نیست. او برای زندگیاش مبارزه میکند. در اینباره توضیح میدهیدکه چگونه زنان منفعل در فیلمهای کوتاه شما در «ناهید» تبدیل به زنی کنشگر و مبارز میشوند؟
بستگی دارد تعریف شما از «انفعال» چه باشد. میزان کنشگری هر کاراکتر بستگی به نوع قصه، بافت قصه و نوع شخصیت آن کاراکتر دارد. کنشگری یک زن خانهدار که تمام زندگیاش در چهاردیواری میگذرد، با نوعِ کنشگری یک معلم، یک خیاط، یک زن سرپرست خانوار تفاوتهای زیادی دارد. زن خیاط فیلم «روشناییهای شهر» دارد کار میکند و با مشتریها و بنگاهها سروکله میزند تا راهی برای آینده خودش و پسرش پیدا کند و در یکی از صحنهها پسرش را از سر خشم و خستگی کتک میزند. این به نظر شما انفعال است؟! زن «تاج خروس» از همان ابتدای فیلم دارد به شرایط زندگیاش اعتراض میکند و در انتهای فیلم اوست که عزت لگدمالشده شوهرش را به شیوه خودش البته، احیا میکند. این به نظر شما انفعال است؟! زن «گلدانهای زمستانی» با وجود مخالفت همسر و شرایط سیاسی خطرناک زمستان ۵۷، به خانه یک چریک میرود و آنجا را مأمن خود میکند. کجای این انفعال است به نظر شما؟! در «چراغ خورشیدی» زن با وجود ناراحتی همسر، با لجبازی و یکدندگی بالای قبر شوهر سابقش مینشیند تا شب برسد و چراغ خورشیدی روشن شود، و بهخاطر همین محبت و توجه شوهر جدیدش را از دست میدهد. اینها تعریف زنان «منفعل» نیست. برایم جالب است که از «ناهید» بهعنوان زنی «کنشگر و مبارز» یاد میکنید، چون من مصاحبههای متعددی با دوستان روزنامهنگار داشتم که خرده میگرفتند چرا «ناهید» اینقدر منفعل است!
همچنانکه در پرسشم آمده، من تنها به دو فیلم «تاج خروس» و «روشناییهای شهر» اشاره کردم و البته موافقم که در فیلمهای «چراغ خورشیدی» و «گلدانهای زمستانی» که در فیلمهای کوتاه شما آثار کاملتری هستند، این انفعالی که گفتم، کمتر دیده میشود.
برای همین گفتم که ردپای سینمای من را در فیلمهای کوتاهم بهراحتی میتوانید پیدا کنید. یعنی اصلا نمیشود اینها را از هم جدا کرد. مهم نیست شما فیلم کوتاه میسازید یا بلند یا مستند! آنچه بهطور خودآگاه و ناخودآگاه ثابت میماند، «نگاه و بینش» شماست به جهان اطرافتان. هرچه بسازید، نگاه و تفکر شما در آن جاری است و محوشدنی نیست. درست میگویید. «روشنایی شهر» سرآغاز درستی برای سینمای من است. مثل یک نقطه شروع میماند. انگار بعد از چندین فیلم کوتاه ۱۶ میلیمتری و ویدیویی روشنفکری و لوس و خودنمایانه، بالاخره سرنخ را پیدا کرده بودم. برگشته بودم به دنیایی که میشناختم و تمام تجربههای زیستهام تا آن موقع. بااینحال نمیشود گفت «ناهید» بسطیافته آن فیلم کوتاه است. چه بسا ما موقع نوشتن «ناهید» اصلا «روشناییها…» را فراموش کرده بودیم. قصه زنی تنها که با پسرش زندگی میکند، قصه مادر من است با برادرم. (البته منهای من!) زندگی و شخصیت مادرم شباهتها و تفاوتهای بسیاری با «ناهید» داشت. لازم نبود «روشناییها…» را بسط بدهم؛ فقط کافی بود به مادرم، برادرم و کودکیام نگاهی بیندازم و شروع کنم به نوشتن!
ماهنامه هنر و تجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- جدیدترین ساخته آیدا پناهنده با بازی پارسا پیروزفر در شبکه نمایش خانگی
- این هنر و تجربه آنتی ویروسی ست بر فیلم های به هرقیمت مسخره
- تحقق آرزوی چندساله فعالان انیمیشن در هنرو تجربه
- جهل مرکب بیپایان/ نگاهی به فیلم «زالاوا»
- نگاهی به «تیتی» ساخته آیدا پناهنده/ زنی سرخوش و شکننده
- زامپانو وارد میشود/ نگاهی به فیلم «تیتی»
- تقارن و توازن/ نگاهی به فیلم «تیتی»
- منشور طلایی کوروش به آیدا پناهنده اهدا شد/ اعلام اسامی برندگان هشتمین جشنواره فیلمهای ایرانی در زوریخ
- اکران «تیتی» به تعویق افتاد
- «تیتی» بهترین فیلم از نگاه تماشاگران فرانسوی شد
- الناز شاکردوست و هوتن شکیبا در «پرنده آبی» بازی میکنند
- «زالاوا» در جشنواره منتقدین فیلم شیکاگو و آنومالی نیویورک
- جعفر صانعی مقدم: گسترش فعالیتها در سینمای «هنر و تجربه» بستگی به تامین نیازهای مالی دارد
- معرفی آثار شرکتکننده در جشنواره فیلمهای ایرانی استرالیا
- «تیتی» در فستیوال «مینیاپولیس» آمریکا
نظر شما
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
آخرین ها
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران
- درباره «اتاق بغلی» اثر پدرو آلمودووار/ مرز باریک دوستی و مرگ زیر جهانی از زندگی و رنگ
- استادان و کارگاههای «سینماحقیقت۱۸» را بشناسید
- بر مبنای آمار سمفا؛ روند صعودی فروش سینماها در هفته گذشته نزولی شد
- محمد شکیبانیا رئیس سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
- کارگردان «سه جلد»: اقتصاد سینمای ایران را چند سکانس رقص میگرداند
- نمایش دو مستند از ناصر تقوایی در موزه سینما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ کونان اوبراین، میزبان اسکار ۹۷ام خواهد بود
- «کارمند جماعت» رونمایی میشود
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز