سوسن تسلیمی دردانه ی عرصه ی بازیگری تاتر و سینما ی ایران است که مثال بازیگریِ ملی به جانش خوب می نشیند. اگرچه او ثابت کرد که زبان جهان را نیز می فهمد و در اروپای سرشار از خلاقیتِ نمایشی و در سرزمین برگمان حتی حضورش را در تاریخ نمایش میخکوب کرد.
سینماسینما، مرضیه وفامهر: سوسن تسلیمی دردانه ی عرصه ی بازیگری تاتر و سینما ی ایران است که مثال بازیگریِ ملی به جانش خوب می نشیند. اگرچه او ثابت کرد که زبان جهان را نیز می فهمد و در اروپای سرشار از خلاقیتِ نمایشی و در سرزمین برگمان حتی حضورش را در تاریخ نمایش میخکوب کرد.
او بازیگری ملی-ایرانیست که برای اولین بار بیومکانیک شخصیت آثار استاد بهرام بیضایی را از لابه لای خطوط وزین بیرون کشید و با بدن و حرکاتی که ریشه در آیین های نمایشی ایران داشت چنان تازه و مدرن اجرا کرد که در جهان بی ثباتِ گریزانِ دروازه گشوده بر مدرنیته ی وارداتی، دوباره اسطوره ها جاندار شدند و دوباره انسانِ زائل شده در سرمایه و تبلیغات به یاد آورد که تمثال اساطیری آدمی که می خواهد باشد تا حق خواهی کند، تا بگوید از ناگفته هایش، تا صریح باشد و روشن، تا شفاف باشد و شاخص، تمثالی هنوز زنده است یا با اجرای سوسن تسلیمی می تواند تازه شود و زنده.
سوسن تسلیمی قدرت آنرا داشت با ورودش به جهان استاد بهرام بیضایی زبان فیلمسازی او را تکامل بخشد. به نظرم زبان سینمای بهرام بیضایی را می شود به پیش از سوسن و بعد از سوسن تقسیم کرد.
تمام عناصر دیگر فیلمسازی او چون دوربین و نور و صدا و موسیقی و در نهایت میزانسن دیگرگون میشود و حماسه شکل می گیرد. زن گمگشته ی در پی هویت حالا حماسه ساز میشود. بعد از سوسن تسلیمی اما زبان سینمای بیضایی در همان فرمی که با سوسن کامل شده بود باقی ماند.
سوسن تسلیمی که به جهان خلاقه ی فردیش دست یافته بود به موجود منحصر به فردی تبدیل شد. بازیگران پر آوازه ی تاتر چه بسیار او را تقلید کردند و چه کم موثر شدند. شبکه های گسترده ی وابسته به پولهای مفت بادآورده، بسیار تلاش کردند ماهرویانِ بزک کرده و اغواگران سرد و گرم تازه ای را مامور کنند تا ما فراموش کنیم زن می تواند در هنر و اندیشه برابر باشد با مرد، اما هنوز که هنوز حتی یک آن چنان که آنِ سوسن تسلیمی ساخت بر پرده ی سینمای ایران نیامده است. هیچ تبلیغ و خودفروشی به صاحبان سرمایه نتوانسته است زن-توانا، زن-حرکت، زن- صدا، زن-حق خواه، زن-هویت، زن-زن را بسازد.
باید سوسن تسلیمی با دو فیلم توقیفی ایران را ترک می کرد، تا زن بر پرده بشود دوباره کلفتی گریان، بدبختی اغواگر، مکار و موزی، که زن حق نداشته باشد صریح از خواسته اش سخن بگوید و باز بشود حیله گر شیطان صفتی که برای لقمه نانی از هیچ ریاکاری فروگذار نمی کند. یا مادر گریان بی خردی که تن بدهد به مردی که نهایت آرزویش چند زنیست. چنان که در طول تاریخ زنان را در پستوها و مطبخ ها وادار کردند به جمبل و جادو و رمل و اسطرلاب و دعانویسی و تن نمایی مطلق، تا هیچ زنی نداند که می تواند تنها به واسطه ی اندیشیدنش و هنرش و ادبیاتش بایستد و از حق سخن بگوید تا هیچ زنی نداند که حق دارد جلوه گری جنسیش را به انتخاب کار گیرد برای عشقبازی با آنکه می ستاید، و نه ابزاری برای پیشبرد اهداف کوچک مادی و شهرت کاذب زودگذر میلیاردی.
اگرچه جهان مدرن انسانی را می پرورد که در شفافیت سخن بگوید و این کمترین نتیجه ی ابزارآلات ارتباط جمعی امروز است که تنها در دست قدرت نیست و مردم هم از آن بهره می برند. اما به یاد می آورم که سوسن تسلیمی به واسطه ی جنسِ صدا، بدن، چشمهای نافذ و جسور، و بازی اندیشمندانه و خلاقانه اش در آن روزهای مه آلود حذف و سانسور سخن گفت و از پرده های سینما به رویاهای ما نوجوانان راه پیدا کرد و چه خوب که استاد نازنین مان بهرام بیضایی الماس سوسن را بر پرده ها ی سینما کشف و ثبت کرد.
در نوجوانیم که سوسن تسلیمی ترک وطن کرد، یک شبانه روز تب کردم و خواب هذیان آلودی دیدم که سوسنِ تنها می پرسد آتیش داری؟ نخی سیگار وینستون بیرون کشید و کبریت کشیدم. سالها بعد وقتی دستیار واروژ کریم مسیحی شدم در اولین فرصت پرسیدم سوسن سیگار می کشید؟ اولین بار که مجله ی فیلم بعد از مهاجرتش از او نوشته بود و از اجرای پرکار مده آ در تاتر سوئد، سوسن تسلیمی گفته بود: چطور آن ستاره ی پرفروغ در ورودش به تبعیدگاه، ناشناس و تنها بود و چقدر تلاش کرد تا باز بر صحنه بایستد. اما ای استاد سوسن تسلیمی این خاک جای توست و جای استاد بیضایی و استاد شجریان و جای هر کسی ست که محل تولدش ایران است یا محل امنش را ایران می داند. خاک به درِّ پنهانش عشق می ورزد تا آشکار کندش. بدون شر و شور هنرمندان این خاک آتشی ندارد که حتی سیگاری بگیراند تا چه رسد به درّ و جوهر. این هنرمندان و اندیشمندان بوده اند که رقت و عمق اندیشه شان ایران را عرصه ی شعر و فرهنگ کرد و نه مهد داعش. ای سوسن تسلیمی باز گرد و بیرق سپید صلح را بر صحنه ی نمایش مستحکم کن تا روز سینمایمان به راستی ملی شود. داوران اصلی ایستاده اند و شما را درود می گویند. ما ایستاده ایم.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- در ژرفای اندیشهها و آرمانهای ناصرتقوایی/ برای رسم عاشقکشی و مرگ خاموشِ بزرگان
- چرا نمایشنامه های بیضایی کمتر اجرا می شود ؟
- وقتی درختان شهر در جشنواره شهر موضوعیت ندارد
- یادداشت بهرام بیضایی در یادبود ناصر تقوایی؛ آخرین درس
- باشو، غریبهای که «شازده کوچولو»ی سینمای ایران است
- یادداشتی به مناسبت روز ملی سینما/ سینما با طعم مارتادلا
- برای اولینبار در ایران؛ نسخه ترمیم شده «باشو غریبه کوچک» در شبکه نمایش خانگی منتشر شد
- «باشو غریبه کوچک» به جشنواره تورنتو میرود
- جشنواره ونیز ۸۲ در ایستگاه پایانی؛ شیر طلایی ونیز به جیم جارموش رسید/ دو جایزه برای سینماگران ایرانی
- در هشتاد و دومین دوره جشنواره؛ «باشو غریبه کوچک» از ونیز جایزه گرفت
- نسلی که بهرام بیضایی را نمی شناسد و کتابهایی که مرجوع می شود
- اختصاصی سینماسینما؛ نسخه مرمت شدهی «باشو غریبه کوچک» در جشنواره ونیز
- نمایش آثار مهرجویی، بیضایی و فرهادی در جشنواره مطرح ایتالیایی
- تبری بهرام بیضایی از شبکه من و تو
- ناگفته های سینما از زبان یک روحانی که با نقد فیلم تبلیغ دین می کند/حاج آقا؛ دوربین؛ حرکت
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- حقایقی درباره فیلم سرب ساخته مسعود کیمیایی به بهانه نمایش آن از تلویزیون
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
آخرین ها
- «بابا پیکاسو»؛ در چنبره عواطف، حرمان و جداافتادگی
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد
- مهتاب ثروتی و مرجان اتفاقیان به «خاکستر خیال» پیوستند
- «جزیره آزاد»؛ خداوندگار خودخوانده جزیره آزاد
- جیمز کامرون: از سلطه هوش مصنوعی میگریزم/ «آوارتار۳» و شروع افتخارآمیز اکران
- بازیگر آمریکایی خودکشی کرد
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت





