تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۸/۰۴ - ۱۱:۲۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 30937

بهروز شعیبیواقعیت این است که من برای مردم فیلم می‌سازم زیرا هنوز قواعد جشنواره را بلد نیستم، هنوز هیچ جشنواره خارجی نرفته‌ام و برای گیشه هم به‌تنهایی نمی‌توانم فیلم بسازم.

به گزارش سینماسینما، «سیانور» فیلمی به کارگردانی بهروز شعیبی، نویسندگی مسعود احمدیان و تهیه‌کنندگی سیدمحمود رضوی محصول سال ۹۴ است. فیلمی که کارگردان آن، یکی از اصلی‌ترین نقش‌های فیلم را هم بازی کرد آن‌هم نه به این دلیل که خود بازیگری را می‌دانست و در این زمینه تجربه داشت یا این‌که فکر می‌کرد خود از دیگر بازیگران بهتر می‌تواند این نقش را ایفا کند ‌بلکه این کاراکتر فضایی داشت که هیچ بازیگری پیشنهاد بازی در فضای شخصیت او را نپذیرفت. این شد که بهروز شعیبی در «سیانور» مجید شریف واقفی شد. قصه «سیانور» در دهه پنجاه می‌گذرد و محور اصلی آن زندگی عاشقانه یک زوج است که در آن دوره زمانی به تصویر کشیده می‌شود. این فیلم به بخش‌هایی از زندگی مجید شریف واقفی نیز می‌پردازد. در ادامه گفت‌وگویی با بهروز شعیبی را می‌خوانید.

از فیلم «دهلیز» شروع کنیم که تفاوت‌های بسیاری با« سیانور» دارد. چگونه از «دهلیز« با فضای اجتماعی به «سیانور» با یک فضای سیاسی، تاریخی و عاشقانه رسیدید؟

بعد از «دهلیز» دو انتخاب داشتم. یکی این‌که همان جنس را ادامه دهم، جنسی که یک بار در یک مقطعی جواب داده و به‌عنوان یک فیلمساز فضای اجتماعی کارم را ادامه دهم یا این‌که سراغ دغدغه‌های فکری خودم در قالب‌های مختلف بروم. قبل از «سیانور» هم «پرده‌نشین» را کار کردم که سریالی در فضایی کاملا متفاوت بود.
واقعیت این است که تصمیم گرفتم خودم را به فضایی محدود نکنم که در آینده ممکن بود تبلیغات خیلی خوبی برایم بیاورد و من‌را صاحب یک جنس سینمای خاص کند. هر چند این پرهیز ممکن است به قیمتی تمام شود که هیچ‌وقت نگویند فلانی صاحب یک نوع سبک یا سینمای خاصی است که البته خیلی هم علاقه‌مند به این بخش نیستم. بیشتر دوست دارم تجربیات مختلفی داشته باشم و سینما را با همان علاقه روز اولی که به آن وارد شدم، دنبال کنم، نه با دغدغه‌هایی که بعدا با بحث تبلیغاتی سینما به وجود می‌آید.
در دوره‌های مختلف می‌بینید فضای اجتماع و حال و روز خودتان یک اقتضائاتی دارد که دوست دارید در آن فضا قرار بگیرید و من خیلی قائل به این نیستم که بخواهم همیشه در فضای اجتماعی کار کنم و به یک جنس سینما بپردازم.

سیانور

 دغدغه‌‌تان برای ساختن «سیانور» چه بود؟

قبل از این‌که فیلمنامه احمدیان را بخوانم، اصلا آن فضا و آن بخش تاریخی را نمی‌شناختم. دغدغه خودم در این رابطه این بود که یک بخشی از تاریخ مغفول واقع‌شده است. در حالی که بخش‌هایی از تاریخ همواره تکرار می‌شود و آدم‌ها در معرض انتخاب هستند و چه بهتر است که آدم بیاید راجع به دوره‌هایی از تاریخ که می‌تواند از دورتر آن‌ها را ببیند و راحت‌تر در مورد آن‌ها صحبت کند، فیلم بسازد.

«سیانور» بیانگر مقطع ملتهبی از تاریخ است که بخش عظیمی از جامعه ما از آن خبر ندارند یا سال‌هاست که به آن فکر نمی‌کنند. فکر می‌کنم این بخش یک بخش مهمی از تاریخ ما برای اندیشیدن است.

آیا به خطرات پرداختن به این موضوع فکر کردید؟

زمانی که داشتم کار می‌کردم اصلا به این فکر نمی‌کردم که پرداختن به این موضوع خطرناک است زیرا قبل از این‌که بخواهیم دهه ۵۰ را به جایی منتسب کنیم، داریم یک بخشی از تاریخ واقعی انقلاب را روایت می‌کنیم. تاریخ واقعی انقلاب هم خیلی محدود به اختلافات و درگیری شاه و سیاستمداران نبوده است بلکه دارای یک بخش اجتماعی مهمی بوده که آن بخش اجتماعی در گروه‌های سیاسی، گروه‌های چریکی، جوانان دانشجو و حتی کارمندان ادارت گسترده می‌شده است که بسیار ملتهب بوده و ما هیچ‌وقت این‌گونه به چنین بخش‌هایی نپرداخته‌ایم.

درواقع خیلی نگران واکنش‌ها نبودم زیرا در داخل کشور الان موقعیت خوبی برای ساختن تاریخ واقعی انقلاب و نه تاریخ داستان‌سازی یا فضاسازی‌شده وجود دارد. در آن زمان یکی از پیشنهادات به ما این بود که اسامی واقعی را تغییر دهیم. این پیشنهاد خیلی محافظه‌کارانه است اما بعدا در جشنواره متوجه شدم که اگر اسامی عوض می‌شد، خیلی‌ها راحت‌تر با فیلم کنار می‌آمدند. من اما معتقدم که اگر اسامی واقعی را حذف کنیم دیگر «سیانور» جذابیت و ویژگی خاصی ندارد و تنها یک داستان‌سازی است ولی الان رسالت و کاری که «سیانور» انجام می‌دهد فراتر از یک داستان‌سازی در سینماست.

سیانور

در «سیانور» سه مفهوم سیاست، تاریخ و عشق وجود دارد. چگونه این سه مفهوم را به هم نزدیک کردید؟ فکر می‌کنید چقدر در این تلفیق موفق بوده‌اید؟

تاریخ و سیاست که اغلب خیلی به هم تنه می‌زنند و ‌به‌طورمعمول فیلم‌های تاریخی به یک بخش سیاسی از تاریخ می‌پردازند. در مورد قصه عاشقانه باید بگویم که من نمی‌دانم ژانری به‌عنوان ژانر عاشقانه به‌صورت مستقل وجود دارد یا نه ولی فکر می‌کنم تلفیق همگون و درستی است. شما اگر فیلم پلیسی هم بسازید می‌توانید در دل آن، قصه عاشقانه‌تان را تعریف کنید؛ در فیلم اجتماعی هم همین‌طور. بنابراین من فکر نمی‌کنم که این نوآوری از طرف ما بوده است. بارها این اتفاق افتاده ولی در مورد این‌که چقدر در این کار موفق بودیم باید بگویم الان از این تجربه خیلی خوشحالم و فکر می‌کنم تجربه‌ای است که شاید به این زودی دوباره دست ندهد و از این بابت که از آن نگذشتیم و توانستیم آن را بسازیم خیلی خوشحال هستم.
از مشکلاتی که سر راه ساختن «سیانور» داشتید بگویید.

واقعیت‌پردازی در «سیانور» مشکلات زیادی را برایمان ایجاد کرد؛ به‌عنوان مثال در بخش انتخاب بازیگران با مشکل مواجه شدیم تا جایی که مجبور شدم خودم نقش مجید شریف واقفی را بازی کنم اما واقعیت این است که حضور بازیگرانی که در «سیانور» ایفای نقش می‌کنند، باعث شد «سیانور» با این شکل ساخته شود. فکر کنید که اگر مهدی هاشمی در این فیلم بازی نمی‌کرد، چه اتفاقی برای نقش بهمنش می‌افتاد! یا اگر بهنوش طباطبایی نقش لیلا زمردیان را ایفا نمی‌کرد چه می‌شد! همه بازیگران در شکل‌گرفتن فیلم نقش مهمی داشتند. بچه‌ها به‌واسطه اعتمادی که به من و فیلمنامه کردند و همچنین اعتقادی که به کار و حرفه‌شان دارند، این کار را پذیرفتند. ما در سینما تجربه‌های کمی در این فضا داریم و نمی‌توان این تجربه‌های کم را با یک چشم دید. قاعدتا این فضا باید گسترده شود.

دلیل این‌که من الان خیلی صحبتی روی اتفاقی که در جشنواره‌ها برای فیلم افتاد ندارم، این است که ما باید این را قبول می‌کردیم که با توجه به طرز فکر برخی مدیران ما در سینما حتما چنین اتفاقاتی برای فیلمی مثل «سیانور» می‌افتد. سینماگران ما نباید بترسند زیرا سینما تنها در جشنواره خلاصه نمی‌شود. سینمای ما الان مهم‌ترین ابزار فرهنگی‌مان است. یکی از بخش‌هایی که می‌توان فرهنگ هر کشوری را رقم زد، سینمای آن کشور است. ادبیات، شعر، نقاشی و سایر هنرها جایگاه موثری دارند اما برای همه مردم در تمام دنیا، داشتن سینما برای هر کشوری به منزله داشتن یک فرهنگ است. بنابراین باید بگذاریم سینما کارش را درست انجام دهد.

اگر به سوال اول برگردیم که چرا «سیانور»؛ می‌گویم زیرا معتقد بودم که باید به اصل سینما بازگردیم و نگذاریم گونه‌های مختلف منقرض شوند. اگر فیلم‌های تاریخی ساخته می‌شود نگذاریم فقط فیلم‌هایی با قضاوت و سفارشی باشد بلکه بگذاریم دیدگاه سینماگران اقتباس‌ها و استنباط‌هایشان هم وارد سینمایمان بشود.

این فیلم به هیچ عنوان سفارشی نبود؛ احمدیان یک سال فیلمنامه‌اش را به هر دفتری که برده بود نتیجه نگرفته بود. بسیاری از تهیه‌کنندگانی که برخی از آن‌ها الان فیلم را دوست دارند و برخی هم دوست ندارند، این فیلمنامه را خوانده بودند و فقط همت سیدمحمود رضوی بود که بعد از دیدن علاقه من به ساختن این فیلم، موجب ساخته‌شدن «سیانور» شد.

سیانور
از اتفاقی که در جشنواره‌ها از جمله فجر و مقاومت برای «سیانور» افتاد بگویید.

این اتفاق نه‌فقط برای «سیانور» بلکه برای خیلی از فیلم‌ها افتاد. من فکر می‌کنم روال و شرایط جشنواره به‌گونه‌ای است که داوران ما یک‌سری فیلم‌های خاص را باید داوری کنند و این جزو سیاست‌های نادرست جشنواره‌های ماست؛ یعنی اگر فیلمی از فضای اجتماعی و فضای ملتهب کاذب خارج باشد دیگر فیلم مناسب برای داوری نیست ولو این‌که طراحی صحنه، فیلمبرداری و بازی‌های خوب داشته باشد. داورهای ما متاسفانه در دوره‌های اخیر هم اندازه مردم جلو رفته‌اند و در واقع هم‌قدم با فضای رایج در اجتماع حرکت کرده‌اند. در یک دوره‌ای از جشنواره ویشکا آسایش برای بازی در یک فیلم کمدی سیمرغ می‌گیرد ولی در دوره‌ای دیگر فکر می‌کنند به دلیل این‌که یک فیلم متعلق به تاریخ معاصر است، قابلیت داوری ندارد و فقط باید فیلم‌های اجتماعی یا فیلم‌های متفاوت را داوری کنند.

متاسفانه داوری‌ها فقط در کلیت صورت می‌گیرد و اگر یک فیلمی مثل «سیانور» تاریخی است و دغدغه داوران نیست، آن‌ها دیگر طراحی صحنه فیلم، فیلمبرداری و حتی بازی مهدی هاشمی را هم نمی‌بینند. من فکر می‌کنم دو اتفاق مهم وجود دارد. آن اتفاقی که به من ربط دارد این است که خوشحالم این فیلم در جشنواره دیده نشد و خوشحال‌تر هم شدم که فیلم در جشنواره مقاومت هم مورد توجه قرار نگرفت زیرا فکر می‌کنم ما واقعیت سینما را فراموش کرده‌ایم و در سال‌های اخیر مسیر به سمتی رفته است که همیشه فکر می‌کنیم اگر فیلمی به جشنواره راه پیدا کند و جایزه‌ای دریافت کند؛ یعنی فیلم خوبی است و در غیر این صورت فیلم بدی است. یادمان رفته است که ما از چه فرهنگ و چه مردمی هستیم و برای چه کسانی داریم فیلم می‌سازیم.

چیزی که به‌نظرم برای سیاست‌گذاری کلان سینما اهمیت دارد این است که همان‌گونه که برای تربیت فیلمسازان تلاش می‌کنند به فکر ایجاد تفکر و تربیت داوران و مدیران سینمایی هم باشند؛ یعنی اگر هر سال صرفا تعدادی فیلمساز خیلی خوب و آدم‌های درجه یک را برای داوری بیاوریم ولی شیوه داوری هر سال متغیر و بر اساس سلیقه باشد، جشنواره‌های ما روز به روز ضعیف‌تر خواهد شد.

شما چطور؟ به‌طور معمول برای جشنواره فیلم می‌سازید یا برای گیشه؟

واقعیت این است که من برای مردم فیلم می‌سازم زیرا هنوز قواعد جشنواره را بلد نیستم، هنوز هیچ جشنواره خارجی نرفته‌ام و برای گیشه هم به‌تنهایی نمی‌توانم فیلم بسازم زیرا اگر موضوع فیلم مسئله‌ای که خودم با آن درگیر باشم نباشد نمی‌توانم صرفا برای گیشه فیلم بسازم.

من معتقدم بیش از فروش دیده‌شدن فیلم مهم است؛ یعنی در دوره‌ای که فیلم اکران می‌شود، فیلمی باشد که دیده شود نه این‌که فقط بیاید و بر اساس یک موجی که ایجاد می‌شود مبلغ زیادی بفروشد. الان اگر از مردم سوال کنید خیلی از فیلم‌های پرفروش دو سال پیش را به‌یاد ندارند ولی در مقابل فیلم‌هایی مثل «زیر نور ماه» که اصلا نمی‌دانیم چقدر فروش داشته است، همچنان در خاطر مردم هست.

سیانور

تا کنون نظراتی که از منتقدان در مورد فیلم دریافت کرده‌اید چگونه بوده است؟

اکران فیلم تازه شروع‌شده است و ما هم منتظر اظهارنظر منتقدان هستیم. البته از منتقدانی که نظرشان برایمان مهم است و سال‌هاست که در این عرصه قدم می‌زنند بازخوردهای خیلی خوبی دریافت کرده‌ایم. ما فیلم را کلاسیک تعریف کردیم و سعی کردیم در سال ۹۵ که به سراغ نوآوری در فیلم‌هایمان می‌رویم و دیگر دوربین روی سه پایه و ساختار کلاسیک متداول نیست، به ساده‌ترین و کلاسیک‌ترین شکل فیلم را روایت کنیم تا اگر سال‌ها بعد هم فیلم دیده شد، فارغ از این‌که در سال ۹۴ ساخته‌شده است، تعریفی از سال ۵۴ داشته باشد.

تاکنون در میان افرادی که فیلم را دیده‌اند نظرات کاملا به‌صورت صفر و صدی بوده است؛ یعنی یک گروه از افراد، فیلم را خیلی دوست دارند و گروهی دیگر اصلا فیلم را دوست ندارند و مورد پسندشان نبوده است، دلیل این صفر و صدی را در چه می‌بینید؟

بله؛ «سیانور» به‌طور کلی متعلق به گونه‌ای از سینماست که کارش همین است. در مورد بسیاری از آثار مطرح خارجی هم همین‌طور است ولی بر اساس نظر افراد نمی‌توان به‌طور قطع در مورد خوب یا بد بودن فیلم قضاوت کرد. گونه‌ای از سینما که فیلم «سیانور» را شامل می‌شود، در ذات این‌گونه است.

من «سیانور» را با علم به این موضوع ساختم و می‌دانستم که یک عده‌ای اصلا فیلم را دوست نخواهند داشت زیرا به‌عنوان مثال بعد عاطفی فیلم قاعدتا نمی‌تواند بعد خیلی غالبی باشد. در «سیانور» قصه‌ای را تعریف می‌کنیم که شخصیت‌های اصلی آن چریک هستند و روابط بین آدم‌ها بیشتر کشمکش ایدئولوژیک تا کشمکش عاطفی است. به دلیل این‌که این‌گونه فیلم‌ها در سینمای ما ساخته نمی‌شود و اگر هم ساخته شود سفارشی است. یکی از نکات مورد نظر ما این بود که به بعد عاطفی و روابط انسانی بپردازیم اما بیشتر از یک حدی نمی‌توانستیم برون‌ریزی عواطف انسانی را داشته باشیم ولی می‌توانستیم به روابط انسانی و وابستگی‌های عاطفی و خانوادگی‌شان بپردازیم.

در مورد طراحی پوسترها بگویید. چقدر در طراحی آن‌ها دخیل بودید و آیا فکر می‌کنید می‌تواند مخاطب را جذب کند یا نه؟

سعی‌مان این بود که پوستر هم مثل خود فیلم قالب‌های زمان خودش را حفظ کند. خوشبختانه گروه طراحی پوستر چه در زمانی که میرزا مصطفی؛ طراح لوگو و پوستر فیلم در زمان جشنواره حضور داشت و چه در زمانی که گروه طراحی سه در چهار -که یک گروه تبلیغاتی غیر سینمایی ولی خیلی خوش‌ذوق و متفاوت هستند- ما را همراهی کردند، همچنان با این پیشنهاد با آن‌ها صحبت کردیم که سعی کنیم پوستر نزدیک به فضای فیلم باشد. پوستر جشنواره پوستری بود که به سینمای سیاسی در فرنگ نزدیک بود و پوسترهای الان سعی کرده است از همان کلیت نقاشی یا عکس‌های قدیمی استفاده کند و ما به‌عنوان پیشنهاددهنده خیلی دخیل نبودیم. ماکت‌ها و اتودهای گروه طراحی را دیدیم و با هم به یک توافقی رسیدیم.

سیانور

فکر می‌کنید تبلیغات دهان به دهان چقدر برای این فیلم موثر باشد؟

من فکر می‌کنم مهم‌ترین تبلیغ برای هر فیلمی همان نوع از تبلیغات است و هیچ‌یک از انواع دیگر تبلیغات به این اندازه موثر نیست. در واقع به پشتوانه تماشاگران داریم جلو می‌رویم چون حمایت چندانی نداریم. سعی می‌کنیم تبلیغات داشته باشیم اما در حقیقت پشتوانه‌مان فقط تماشاگران هستند.

وقتی پس از «دهلیز» و «پرده‌نشین» سراغ «سیانور» با این حجم از تفاوت‌ها رفتید، از این‌که مورد انتقاد منتقدان قرار بگیرید و شما را به‌عنوان کارگردانی بشناسند که می‌خواهد به سراغ موضوعات چالش‌برانگیز برود، نترسیدید؟

ما در این رابطه دو راه داریم. یکی این‌که اجازه بدهیم زمان تکلیف ما را با هم معلوم کند زیرا من همیشه می‌توانم فیلم‌هایی بسازم که مورد توافق همه افراد باشد و همه آن را دوست داشته باشند ولی در کلیت فیلم‌های خود ما و دغدغه‌هایمان نیست و فقط قابل قبول است. مثل فیلم‌هایی که همیشه با یک نگاه ساخته می‌شوند و آن نگاه می‌تواند حضور‌داشتن و دیده‌شدن در جشنواره یا مسئله فروش فیلم باشد. این‌ها همیشه حاوی دغدغه فیلمساز نیست و بر اساس فضای موجود ساخته می‌شود. من فکر می‌کنم زمان رابطه ما را با هم مشخص می‌کند.

بیش از منتقدان من به اجتماع فکر می‌کنم. به‌هر حال من دارم با اجتماعی که در پیرامونم وجود دارد رابطه‌ای برقرار می‌کنم و خودم هم متعلق به همان اجتماع هستم. من هم‌چون بقیه افراد اجتماع در مورد دیگران قضاوتی دارم که به‌مرور زمان شکل می‌گیرد. الان خیلی منتظرم که آن قضاوت پیش از منتقدان بین ما و مخاطبان شکل بگیرد. البته من معتقدم منتقدان در حقیقت تماشاگران متخصص و خاص هستند و تماشاگرانی که فیلم را می‌بینند عوامی هستند که اتفاقا برای زنده نگه داشتن سینما تلاش می‌کنند.

درباره طراحی صحنه فیلم بگویید که بسیار با دقت انجام شده بود و هیچ اشتباهی حتی در جزیی‌ترین موارد صحنه‌ها و لوکیشن‌های فیلم وجود نداشت. حتی رنگ جدول‌های کنار خیابان‌ها هم تغییر داده شده بود.

فیلمبرداری ما بیش از دو ماه طول کشید اما باز هم ناراضی بودیم و معتقد بودیم که برای ساختن این فیلم باید زمان بیشتری اختصاص داده می‌شد. هر چند از هیچ چیزی نگذشتیم و محدود‌بودن زمان برای رسیدن به جشنواره فقط ما را مجبور کرد که گروهمان را بیشتر گسترش دهیم. ما از هیچ چیزی در صحنه نمی‌گذشتیم و این نه‌فقط از طرف من بلکه از طرف آیدین ظریف هم بسیار مورد توجه قرار می‌گرفت.

وقتی در فضاهای داخلی بودیم کار خیلی راحت‌تر از فضاهای خارجی بود و در سکانس‌هایی که می‌خواستیم به فضای خارجی بیاییم گروه دو برابر فضاهای داخلی کار می‌کردند؛ یعنی اگر چیدمان یک اتاق در سه روز انجام می‌شد برای آماده‌سازی یک کوچه آن‌ها یک هفته درگیر بودند. یکی از دلایل دیگرمان هم این بود که ما به هیچ عنوان سراغ تروکاژ و مسائل کامپیوتری نرفتیم؛ یعنی من، علیرضا برازنده، آیدین ظریف و سیدمحمود رضوی تصمیم گرفتیم که به تروکاژ کامپیوتری و حذفیاتی که بعدا در زمان مونتاژ انجام می‌شود، اصلا فکر نکنیم و فقط به اتفاقات در سر صحنه فکر کنیم. همین موضوع خیلی کمک می‌کرد که وارد فضا شویم.

آیدین ظریف به تمام جزییات توجه کرده بود. شما به نکته مهمی اشاره کردید که تا به حال کسی نگفته بود. حتی به جدول‌های کنار خیابان هم دقت داشت و تحقیق کرده بود که در آن زمان چه رنگی بوده است. ما با تعدادی از افرادی که در آن دوره حضور داشتند مشورت می‌کردیم اما گاهی علیرضا برازنده و آیدین ظریف به‌واسطه تحقیقات وسیعی که انجام داده بودند، خطاهای آن‌ها را هم می‌گرفتند. به‌طور کلی خیلی تاکید داشتیم که فضا هم درست و هم واقعی باشد.

و سخن آخر؟

سخن آخر این‌که اگر این فیلم دیده شود برای «سیانور» خوشایند است اما اتفاق بهتر این است که گونه‌های در حال انقراض سینما دوباره شکل بگیرد. سینمای ما سال به سال کوچک‌تر می‌شود. یک زمانی ما در سینمایمان در تمام ژانرها از جمله اکشن، کمدی، کودک و عاشقانه فیلم داشتیم اما کم‌کم و به‌مرور زمان فیلم‌هایمان محدود و محدودتر شد. در زمانی فیلم‌های کودک و نوجوان ما در جشنواره فجر داوری می‌شد و حتی به جایی رسیدیم که تشخیص داده شد می‌تواند یک جشنواره مستقل داشته باشد.

فیلم‌های اکشن ما داوری می‌شد و اکثر کارگردان‌هایمان سابقه ساختن فیلم اکشن را دارند ولی الان به‌دلیل همان نقشه راه غلط و بی‌برنامگی تبدیل به اجتماعی‌ساز شده‌اند زیرا همه می‌دانند که اگر فیلم اجتماعی روز بسازند حتما فیلمشان داوری می‌شود و مورد توجه قرار می‌گیرد. به‌نظر من اما داورها باید بدانند همه گونه‌های سینما باید داوری و دیده شود و فقط به دغدغه‌های حاکم بر جامعه سینمایی دقت نکنند بلکه دیدشان فراتر از این باشد.

منبع: میزان

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها