هومن ظریف که با مستندهای «مرز پرگهر» و «نغمهسرای کودکان» اولین قدمهایش را در جهت ارادت و علاقهمندی خود به سرشناسان خوشنام ایران برداشته و به زندگی حسین گل گلاب و عباس یمینی شریف پرداخته بود، با سومین اثرش سراغ محمد فرخی یزدی رفته و در پرترهای ۱۰۷ دقیقهای به وجوه مختلف زندگی شاعر و روزنامهنگار صدر مشروطیت پرداخته است.
سینماسینما، معصومه سلیمی: هومن ظریف و جهانگیر رها، از گروه «خورشید سیاه» که در ساخت موسیقی و قطعات آوازی این اثر همکاری داشته است، درباره مستند «فرخی یزدی» توضیحاتی دادهاند.
فرخی یزدی، شخصیتی بود که با او از قبل آشنایی داشتید، یا وقتی که با عباس یمینی شریف برای مستند دومتان گفتوگو میکردید و او از فرخی یزدی تعریف کرد، موضوع مستند سومتان را پیدا کردید؟
ظریف: همینطور است. حین صحبتهای یمینی شریف متوجه شدم که توضیحات او درباره فرخی یزدی خیلی مفصل و مهم هستند و فکر کردم شاخهای در حال تبدیل شدن به یک تنه درخت است. پس قطعش کردم و گفتم بماند برای فیلم بعد. شانسم این بود که پسر یمینی شریف تسویه حساب کرد و من با خودم گفتم حالا که دگمه را پیدا کردم، میتوانم با این سرمایه کت بدوزم. بعد به حسین مسرت ایمیل دادم و او هم جواب داد و بسیار محبت کرد. استاد مسرت هر چه اطلاعات و مستندات داشت، به من داد و من هرچه بعدا به دست آوردم، در اختیارش گذاشتم. خودش هم متعجب بود، چون تصویر متحرک یمینی شریف را تا آن زمان ندیده بود. به خودم میبالم که حسین مسرت با من همکاری کرد. موتور محرک ساخت این فیلم هم امیر فرضالهی، نویسنده و کارگردان «شاعران مشروطه»، بود. وقتی فیلمش را دیدم، با خودم گفتم باید «یمینی شریف» را شروع کنم. راه سختی بود که خیلی خوشحالم تمام شد.
چرا با وجود اینکه اشعار فرخی یزدی ملیگرایانه و انقلابی هستند، فیلم شما با ترانهای از ویکتور خارا شروع شده؟
رها: احساس مشترک همیشه وجود دارد. همه ما به نسبتی در دورهای از زندگیمان این اثر ویکتور خارا (مانیفست) را با ترجمه و صدای شاملو شنیدهایم و در کنارش مخاطب آثار فرهاد و اسفندیار منفردزاده هم بودهایم. اینها در تاریخی که پشت سر گذاشتیم، کنار هم قرار گرفتهاند. کسانی که ویکتور خارا را به جامعه ایرانی معرفی کردند، همانهایی بودند که درباره آثار فرخی یزدی هم کار کرده بودند. اسفندیار منفردزاده روی دو سه تا از شعرهای فرخی یزدی سرود ساخت. شاملو به شعرهای فرخی یزدی توجه داشت. همزمان ویکتور خارا به مناسبت وقایع مختلف جهان میخواند، پدیدهای که ما اینجا نداریم، ولی شعرهایش ترجمه میشدند. همین تجربههای مشترک دست به دست هم میدهند که بعضی از ملودیهای آثار ویکتور خارا در آثار منفردزاده و فرهاد هم باشند، بنابراین حسی وجود دارد که ناخودآگاه میگوید این همان وجه تجربهشده است. من هم این نگاه را خیلی دوست داشتم. پس برای من اصلا پیشنهاد و تجربه عجیبی نبود.
ظریف: تم ترانه معروف «مانیفست» ویکتور خارا در اثری از فریدون فروغی و همینطور در یکی از آثار فرهاد مهراد تکرار شده بود و همین نشان میداد که خیلی تاثیرگذار بوده. بنابراین با جهانگیر رها صحبت کردم و گفتم کلاژی از این موسیقی و موسیقی خودتان را میخواهم. شباهتهای آزادیخواهی ویکتور خارا و فرخی یزدی را در این میبینم که در استادیومی دستهای خارا را شکستند و گفتند برای پینوشه آواز بخواند، ولی او ترانه «ما پیروز خواهیم شد» را خواند. لب فرخی یزدی را هم دوختند، اما از مسیرش برنگشت. از لحاظ جسمی به هر دوی آنها نقص وارد کردند، ولی هیچکدام کوتاه نیامدند.
از طرفی فرخی یزدی مثل ملکالشعرای بهار نبود که بعضی مواقع انعطاف نشان دهد. بهار برای نامزدی فوزیه و محمدرضا پهلوی قصیدهای گفته بود و با همکاری مین باشیان که از آهنگسازان معروف آن زمان بود، یک سمفونی ساخته بودند. علی دشتی هم اول مخالف رضاشاه بود، ولی بعد هوادارش شد. چنین آدمهایی فقط کافی بود متنی در زندان بنویسند یا شعری بگویند تا خلاص شوند، ولی فرخی یزدی هیچوقت زیر بار نرفت. از طرفی هم فرخی یزدی و ویکتور خارا هر دو وجه آزادیخواهی و مقاومت داشتند. هر دو هم کارگری و مردمی بودند نه روشنفکر. خود من در روزنامههای چپ ایران کار میکردم و در کنارش کارگری هم کرده بودم، بنابراین انگار حس مشترکی با فرخی یزدی داشتم و به ویکتور خارا هم علاقهمند بودم. رباعی «هرگز دل ما ز خصم در بیم نشد/ در بیم ز صاحبان دیهیم نشد/ ای جان به فدای آنکه پیش دشمن/ تسلیم نمود جان و تسلیم نشد» را به آقای رها دادم و خواستم که آن را با همان موتیف اثر ویکتور خارا ترکیب کنند. به این ترتیب تیتراژ اول ساخته شد و فکر میکنم که نتیجه هم خوب شده، ولی اگر فیلم اکران خارج از کشور داشته باشد، حتی باید یک بازنگری یا اجرای دوبارهای انجام شود.
برنامه برای اکران خارج از کشور دارید؟
ظریف: بعید نیست. فیلم دوم من، «یمینی شریف»، دو سه اکران در کالج جردن و کتابخانه کنگره آمریکا داشت. خبر دارم که فیلم اولم، «مرز پرگهر»، به صورت غیررسمی در سوئد و آمریکا به نمایش گذاشته شده و شنیدم که مخاطبان دوستش داشتهاند. ولی به صورت رسمی در جشنوارهای شرکت نکردم، چون وقتی میبینم برای ورود به جشنوارهها باید پول داد، حالا هر مبلغی، علاقهای به شرکت در آنها پیدا نمیکنم.
اما درهرحال حضور در جشنوارهها باعث میشود عده بیشتری مخاطب اثر شما باشند و شخصیتهایی را که برای شما مهم هستند، بشناسند.
ظریف: قول میدهم مستند «فرخی یزدی» مثل فیلمهای قبلیام نشود. من فیلمهایم را ساختم و بعد به بقیه گفتم حالا شما فیلمم را بخرید. ولی در مورد این فیلم خواستم که مالک خودم باشم و قول میدهم که با مجوز و کارهای رسانهای دیده شود.
چرا دو فیلم قبلی شما در گروه هنر و تجربه اکران نشدند؟
ظریف: موافقت نشد. درباره فیلم دومم تلویزیون از من خواست که قسمتهای انوشیروان روحانی را جدا کنم، ولی مطلقا این کار را انجام ندادم. حتی باکس پخش هم برای این فیلم در نظر گرفته شد. پسر آقای یمینی شریف که فیلم را از من خریده بود، از آمریکا تماس گرفت و گفت کوتاه بیا، ولی من موافقت نکردم. انوشیروان روحانی در فیلم من برای اولین بار جلوی دوربین یک فیلم پیانو زده بود. گفتم حذفش نمیکنم.
قسمتی که به فیلمی از صادق زیباکلام اختصاص داده شده، تا حدی در یکدستی فیلم خلل ایجاد میکند.
ظریف: نه، اصلا. زیباکلام تداعی امروز و دیروز است. تداعی افرادی که یکی به نعل میزنند، یکی به میخ. زیباکلام را اول سیاستمدار میدانم و بعد استاد دانشگاه. در دفتر ایشان چندین عکس تاریخی هست که از بین آنها یکی را بیشتر از بقیه دوست دارد. او قوامالسلطنه است. میشود نتیجه گرفت که منش زیباکلام هم منش قوامالسلطنه است. نمیتوانم بگویم که قوامالسلطنه را قبول ندارم، چون قوامالسلطنه خدمات زیادی هم انجام داده. سیاستمدارها را دوست ندارم، ولی خدماتشان را نفی نمیکنم. برای همین فیلم من میزبان چهرهای شد که حرف میزند. موثر هم حرف میزند. سیاستمدار است و هیچ ادعای آزادیخواهی و آزادیبخشی ندارد. زیباکلام بعضی اوقات واقعا زبان مردم شده. چه دوستش داشته باشم چه نداشته باشم، در آن بخش از فیلم میطلبید که باشد. حتی برای حضور در فیلم هم به او زنگ زدم، ولی درگیر بود و نتوانست بیاید. برای افتتاحیه فیلمم هم تماس گرفتم که گفت درگیر انتخاباتم و این یعنی علنا کار سیاسی انجام میدهد.
قطعات موسیقی چطور ساخته شدند؟
رها: آقای ظریف در هر بخش طبق روایتی که تعریف کردند، به یک واقعه رسیده بودند و در جواب یا انعکاس همان واقعه یک یا دو بیت را انتخاب کرده بودند. درباره هر شعر به من توضیح دادند که کدام شاد، غمگین یا با لحن اعتراض یا تمسخر خوانده شوند. حتی حالت گوشهها را هم میخواندند. من به اقتضای تواناییام در اجرا سعی کردم با همان نگاه کارگردان گوشهها را تغییر دهم، ولی درنهایت گوشهها همان گوشههایی شد که پیشنهاد دادند.
ظریف: از صدای چند خواننده استفاده کردیم. یکی از آنها وحید عسکریان بود که با وجود استادی و مهارت در اجرای غزلی که فیلمبرداری هم کردیم، ولی درنهایت با فضای فیلم هماهنگ نشد. علی شیرازی هم هفت قطعه خواند. خودم هم یک قطعه خواندم که آن هم موقع توضیح دادن به خواننده صدایم را ضبط کرده بودند و به پیشنهاد اسماعیل جعفری که تصویربردار، مشاور کارگردان و تدوینگر فیلم هم بود، از صدای من استفاده شد. سیدمهدی علوی سومین خواننده بود که خوشنویسی را هم انجام داد. از ۱۰ صبح که کلید زدیم، مدام تا ۱۲ و نیم شب خطاطی کرد و تا ساعت سه نیمهشب هم خواند که واقعا مدیونش هستم. آقای رها هم چند قطعه را اجرا کردند. البته هنوز با هیچکدام از عوامل تسویه حساب نکردم.
گروه شما با فیلمساز دیگری همکاری داشته؟
رها: آهنگ «بگذریم» از آلبوم اول ما، «خرس سیاه بلوچی»، در فیلم «همه درختان من» خانم بنیاعتماد استفاده شده. مستندسازی هم از قطعه «اشک سیاه» آلبوم دوم ما در تیتراژ فیلمش که درباره یوزپلنگ بود، استفاده کرد و برای عنوان فیلم هم «اشک سیاه» را انتخاب کرده بود که البته بعدها به دلایلی اسم فیلمش را تغییر داد.
چقدر گروه موسیقی فرصت داشتند تا قطعات را به مرحله نهایی برسانند؟
ظریف: تقریبا سه یا چهار ماه. من اصلا عجله نداشتم. چون سفارشی فیلم نمیسازم، راحتترم و میتوانم زمان بیشتری برای فیلمهایم صرف کنم. مثلا هماهنگی با انور خامهای یا علی دهباشی حدود سه ماه طول کشید.
برای تحقیق فیلمهایتان هم زمان زیادی صرف میکنید. پژوهش «مرز پرگهر» و فیلم دومتان سه سال زمان بردهاند.
ظریف: این مسئله به بحث مالی برمیگردد، چون خودم فیلم میسازم. دلیل دیگرش هم این است که باید به مرحله دلخواهم برسد. علیرغم گفتههای دوستان و اطرافیان که «جمعش کن بره»، زمان زیادی صرف میکنم. اگر به اصرار دوستان یک سال قبلتر این کار را تمام کرده بودم، خیلی از منابع را پیدا نمیکردم و متوجه بسیاری مسائل نمیشدم. الان که با شما صحبت میکنم، به دو مطلب جدید درباره فرخی یزدی رسیدم که یک مورد از آنها را بعدها خواهم گفت، اما موضوع دیگر به گفتههای سهیل محمودی برمیگردد که در فیلم میگوید شاعرانی مثل سیداشرف گیلانی و عارف قزوینی آنقدر شوریدگی داشتند که دیوانشان را جمعآوری نکردند و ملکالشعرای بهار را هم کنار آنها قرار میدهد.
ولی میتوانم طبق پژوهشهایی که این اواخر انجام دادهام، این گفته را رد کنم. استاد ملکالشعرای بهار، در کتاب «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران» اذعان کردهاند که کتابی حدود ۳۰۰ صفحه از اشعارشان را جمعآوری کرده بودند و قصد داشتند این دیوان را با هزینه کتابخانه مجلس برای اینکه پول داشته باشند، چاپ کنند که شرایطش مهیا نمیشود و بخشی از این کتاب از بین میرود. بعدها مهرداد بهار و مرحوم محمد میرزا قهرمان شعرهای استاد را جمعآوری میکنند. اینجا گسل بزرگی بین بهار و دیگران به وجود میآید. البته از بزرگی استاد بهار کم نمیشود. کتاب «سبکشناسی» ایشان برای کل ادبیات کافی است و من هم اصلا قصد قضاوت ندارم. فقط سندها را بازگو میکنم. من اولین فیلمنامهام را در ۲۵ سالگی و اولین نمایشنامهام را ۲۰ سال قبل نوشتهام. حالا به این نتیجه رسیدهام که باید از بزرگان پرتره ساخت. بنابراین مستند میسازم و خواهم ساخت. مستند برای من پله نیست. دغدغههای اصلی من روزنامهنگاری و ساخت مستند هستند. در حال حاضر مشغول پژوهشهای دیگری هم هستم که به کتاب «فرخی یزدی» اضافه خواهم کرد. البته بعد از اینکه کتاب «یمینی شریف» منتشر شود.
در قسمتی از فیلمتان برنامه «تقویم تاریخ» از رادیو پخش میشود که تاریخ شروع جنگ جهانی اول را اعلام میکند و بعد به انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه اشاره میکند و دستآخر هم درباره قرارداد وثوق در سال۱۹۱۹ میگوید. این فاصله زمانی مربوط به سالهایی میشود که فرخی یزدی به عراق میرود. به نظر میرسد این قسمت را در نظر گرفتهاید برای اینکه از زندگی فرخی بین سالهای ۱۹۱۴ تا۱۹۱۹ عبور کنید. شاید به این دلیل که منابع زیادی از این سالها در اختیار نداشتید.
ظریف: اینطور نیست. البته میتوانستم از سیمین بهبهانی درباره پدرش، عباس خلیلی، که از انقلابیون و اعضای شورای مقاومت بود، اطلاعات زیادی بگیرم. ولی به این خاطر که «یمینی شریف» را میساختم، این موقعیت را از دست دادم و خانم بهبهانی از دنیا رفت. اگر از ایشان میخواستم، میپذیرفت که در فیلمم حضور داشته باشد. عباس خلیلی همدوره فرخی یزدی و یکی از بنیانگذاران حزب جبهه ملی بود و دانستههای دخترش میتوانست خیلی به ما کمک کند. ولی گذشته از این مورد اطلاعات خیلی زیادی داشتم. درباره جنگ جهانی اول اسناد فراوانی وجود دارد و پرداختن به این دوره خیلی سخت است، که البته خودش میتوانست فیلمی جدا و مستقل باشد. در آن دوره حوزه مقاومت که مدرس و روزنامهنگارها و پارلمانیها عقبنشینی میکنند، از قم به اراک میروند و از اراک به سمت غرب و بغداد و موصل حرکت میکنند. حتی آنجا هم با سربرگ حکومت پادشاهی علیحضرت احمدشاه قاجار امضا میکردند. فیلم با بودجه شخصی ساخته شده و نمیتوانستم به همه این موارد بپردازم. با این نگاه میشود گفت بله، عبور کردم.
همان دقایق ابتدایی در سکانسی دری باز میشود که انگار خانه کودکی فرخی یزدی است و بخشی از حکایتی از گلستان سعدی خوانده میشود. این صحنه بهخوبی اثرگذاری سعدی بر فرخی یزدی را که بعدتر در فیلمتان هم به این موضوع اشاره میشود، نمایش میدهد.
ظریف: بله، خیلی مهم بود، چون به نظر من این نکته را هم نشان میداد که زبان روزنامهنگاری فرخی یزدی شعر بوده. و درواقع او روزنامهنگار و شاعر بوده است. فرخی یزدی سیاسی نیست. اختلاس انبار غله دولت را مطرح میکند و حکومت آن زمان میگوید چرا سیاسیاش کردی؟ فرخی یزدی فرد حقطلبی است که آسیب اجتماعی را مطرح میکند.
با اینکه فرخی یزدی آزادیخواه، وطندوست و مردمدوست است، ولی این ویژگیها در اقبال لاهوتی و علی افراشته که همدوره او بودهاند هم وجود دارد. ولی دهاندوختگی فرخی یزدی خیلی متفاوتش کرده. این ویژگی برای شما مهم بوده یا نه، و چرا به این موضوع مهم در یکسوم انتهایی فیلم پرداختهاید؟
ظریف: با توجه به مستندهایی که ساخته و دیدهام، احساس میکنم مستندسازی شبیه این است که مثلا توی آسانسور میخواهیم طبقه چهار برویم، ولی آسانسور در طبقات دیگری هم توقف میکند و ما با آدمهای مختلفی روبهرو میشویم که هر کدام کاری انجام میدهند یا درباره موضوعی حرف میزنند. در مورد همین میشود فیلمنامه نوشت. من در چنین موقعیتی قرار گرفتم. درواقع در یک سیاهچاله افتادم. وقتی علی دهباشی جلوی دوربین گفت که این دهان دوختن، تعبیری شاعرانه است، مجبور شدم که توقف کنم، چون در این مورد تردید نداشتم و ۹۹ درصد مطمئن بودم که چنین اتفاقی رخ داده، ولی برایم چالش به وجود آمد و خواستم نظر افراد بیشتری را جویا شوم. این موضوع خیلی مهم بود و به زمان ما هم برمیگردد. همانطوری که در حال حاضر سندیکای روزنامهنگاری نداریم، اگر آن زمان این نهاد وجود داشت، چنین اتفاق تلخ و وحشتناکی ثبت و پیگیری میشد و سندی از آن باقی میماند. بههرحال نظر آقای دهباشی موهبتی شد که من بیشتر در اینباره بدانم و حالا در این بخش از فیلمم به این موضوع که برایم مهم بود، پرداختم.
باورکردنی نیست که در یک کشور لب شخصی را دوخته باشند؟
ظریف: در زمان قاجار ضیغمالدوله قشقایی در یزد لب فرخی یزدی را دوخته، چون مملکت شبیه مملکت ملوکالطوایفی اداره میشد. ما گرفتار سیاستهای منطقهای هستیم. همان چیزی که در حال حاضر هم کموبیش با آن روبهروییم. در خراسان کنسرتها را لغو میکنند. گروه موسیقی لیان بوشهر در خود بوشهر نمیتواند کنسرت داشته باشد. در شهر خودم، بابل، با چراغ خاموش کنسرت برگزار میکردیم.
شما برای تامین هزینههای مالی تدوین «فرخی یزدی» و جذب حمایت مردمی در سایتی آگهی داده بودید، این حرکت به شما کمکی هم کرد؟
ظریف: یکی از مستندسازان که در همان سایت کار میکرد، به من پیشنهاد داد که این کار را انجام بدهم تا چنین حرکتهایی بین مردم جا بیفتد. ولی نتیجه مالی نداشت.
دلیل انتخاب مسعود رایگان برای روایت فیلمتان چه بود؟
ظریف: به آقای رایگان فکر نکرده بودم، ولی ایشان از طریق اسماعیل جعفری در جریان ساخته شدن فیلم ما قرار گرفته بود و درنهایت با ما همکاری کرد و خیلی هم خوب از عهده کار برآمد. صداپیشگی هم انجام داد، ولی چون حضورش غیرمنتظره بود، من در استودیو بهشدت استرس داشتم و نتوانستم چیزی را که میخواستم، بگیرم، یعنی اگر دوباره این اتفاق میافتاد، حتما نتیجه بهتر میشد.
مستند بعدیتان در چه مرحلهای است؟
ظریف: ۷۰ درصد فیلمبرداری «پیرنیا؛ باغبان گلها» تمام شده. مرحوم پیرنیا بنیانگذار برنامه رادیویی گلها بودهاند. با گلپا، ایرج، منصور نریمان، شاهرخ نادری و خیلیهای دیگر مصاحبه کردهایم و امیدوارم زودتر قسمتهای باقیمانده هم به پایان برسد.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- این هنر و تجربه آنتی ویروسی ست بر فیلم های به هرقیمت مسخره
- تحقق آرزوی چندساله فعالان انیمیشن در هنرو تجربه
- جعفر صانعی مقدم: گسترش فعالیتها در سینمای «هنر و تجربه» بستگی به تامین نیازهای مالی دارد
- انتشار تیزر هفته فیلم ایتالیا + ویدئو
- اسامی فیلمهای حاضر در هفته فیلم ایتالیا اعلام شد/ از آثار مورتی تا برتولوچی
- هفته فیلم ایتالیا ۱۱ آذر آغاز میشود/ نمایش آنلاین و رایگان فیلمها
- چهارمین دوره هفته فیلم اروپایی برگزار میشود/ اعلام جزییات رویداد
- نانهای بیات/ نگاهی به فیلم «حوا، مریم، عایشه»
- کدام چریکه؟ کدام بهرام؟/ نگاهی به مستند «چریکه بهرام»
- سالها بایست تا دَم پاک شد/ نگاهی به فیلم «پری»
- فهرست فیلمهای روی پرده در سینماهای «هنروتجربه»/ «منگی» از ۱۵ شهریور میآید
- تابناک: نخستین گامها برای تعطیلی بستر نمایش دهها فیلم سینمایی ایران؟
- قابهای نامتعارف بیمعنی/ نگاهی به فیلم «امیر»
- ابوالفضل جلیلی: مشکل فیلمهای من این است که مردم را به فکر میاندازد
- آئین دیدار با عوامل فیلم «یلدا» برگزار شد/ گپی با فروغ قجابگلو بازیگر فیلم مسعود بخشی
نظر شما
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
آخرین ها
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران
- درباره «اتاق بغلی» اثر پدرو آلمودووار/ مرز باریک دوستی و مرگ زیر جهانی از زندگی و رنگ
- استادان و کارگاههای «سینماحقیقت۱۸» را بشناسید
- بر مبنای آمار سمفا؛ روند صعودی فروش سینماها در هفته گذشته نزولی شد
- محمد شکیبانیا رئیس سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
- کارگردان «سه جلد»: اقتصاد سینمای ایران را چند سکانس رقص میگرداند
- نمایش دو مستند از ناصر تقوایی در موزه سینما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ کونان اوبراین، میزبان اسکار ۹۷ام خواهد بود
- «کارمند جماعت» رونمایی میشود
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز