سینماسینما، منوچهر دین پرست: مستند «میدان جوانان سابق» ساخته مینا اکبری روایتی جذاب و دیدنی از دورانی است که روزنامهنگاران این کشور آن را از سر گذراندند.
کارگردان این فیلم با عکسی که روزنامهنگاران روزنامه جامعه در سال ۷۶ در میدان جوانان تهران گرد هم میآیند و عکسی یادگاری میگیرند، فیلم را روایت میکند. او بعد از ۲۰ سال اکنون به دنبال این است که بداند چه بر سر آن روزنامهنگاران در آن عکس رفته است و آنها اکنون چه میکنند. فیلم گفته و ناگفتههای بسیاری دارد. اگرچه تلخیها و حسرتهای بسیاری را بر دل مخاطب قرار میدهد، اما باید گفت که روایت مینا اکبری که خود از روزنامهنگاران باسابقه این کشور است، توانسته مخاطب را با این مستند همراه کند.
مستند «میدان جوانان سابق» فارغ از اینکه مروری دارد بر رویدادهایی در عرصه مطبوعات در دوران اصلاحات، بازگوکننده یک دوره تاریخی است که نسلی از جوانان به یکسری از آرمانها و باورها توجه کردند و حتی قلبا به آن ایمان آوردند. به نظر روایت مستند «میدان جوانان سابق» بیشتر زنده کردن و احیای آن دوره است.
منظورتان از «احیا کردن» را نمیفهمم. تا پیش از این ما هیچ دورهای از روزنامهنگاری را به شکل تصویری روایت نکرده بودیم. اگر دقت کرده باشید، من در تیتراژ فیلم هم به جای نویسنده یا پژوهشگر نوشتهام روایتی از مینا اکبری. در واقع تاکیدم روی روایت کردن اتفاقاتی است که برای ما افتاد و تاریخی که بر ما گذشت. ما قبلا با کلمه کار میکردیم و اینبار کلمه به روایت تصویر است. نمیدانم با دیدن این تصاویر آن دوران احیا میشود و آن حال خوب و امید به ما بازمی گردد یا نه، اما هیچوقت هم به این قضیه فکر نکردم. فقط قصدم این بود که یک جا ما روزنامهنگاران روایت شویم. اگر قبلا کلمه بود، اینبار با مدیوم تصویر.
«میدان جوانان سابق» یک حالوهوای دیگری هم به مخاطبی که اکنون ۲۰ سال از آن دوران میگذرد، میدهد. میتوانیم مخاطبان را به دو بخش تقسیم کنیم؛ مخاطبانی که آن دوره را به خاطر دارند و آن را تجربه کردند و مخاطبان جوانی که آن دوران را ندیدند و درک چندانی از آن دوران ندارند. این دو مخاطب میتوانند با این مستند ارتباط برقرار کنند. نسل ما حس نوستالژیک به آن دوران دارد و نسل جوان شاید حس تاریخی به این مستند داشته باشد. اما روایت شما در لایههای زیرین خودش پیامهایی هم دارد. از جمله نگاهی به مشکلاتی که روزنامهنگاران در آن دوره با آن روبهرو بودند. فکر میکنید این مستند توانسته پیام آن دوره را که آن روزنامهنگاران حضور داشتند و آن عکس معروف را در آن میدان گرفتند و اکنون تعداد کمی از آنها حضور دارند، برساند؟
البته آن پیام را من نباید بدهم و مخاطب باید به آن برسد.
من میخواهم نظر شخصی خودتان را هم بدانم.
من به دنبال پیام رساندن به کسی یا چیزی نبودم. آن عکس بهانهای بود برای اینکه بگویم بر سر مطبوعات چه آمد. در فیلم حتی به روایتهای سیاسی هم از نظر صنفی نگاه شده. یعنی اگر اتفاقات کوی دانشگاه را در مستند گذاشتم، از این جهت انتخاب کردم که واقعه کوی دانشگاه در اعتراض به بسته شدن یک روزنامه ـ سلام ـ شکل گرفت. اگر اکبر گنجی و حجاریان و دهنمکی در فیلم من حضور دارند، آن وجه روزنامهنگار بودن آنها برای من اهمیت داشت. حتما یادتان هست آن وقتها آماری دادند که دولت اصلاحات هر ۹ روز با یک بحران مواجه بوده. طبیعتا اگر میخواستیم همه آنها را روایت کنیم، در ۶۸ دقیقه امکانپذیر نبود و البته تمایلی هم به پرداختن به همه آنها نداشتم. به همین خاطر فقط بخشی را که مربوط به روزنامهنگاری و تبعات آن بود، روایت کردم و از مرثیهسرایی هم در باب تاوان روزنامهنگار بودن خودداری کردم. مستند «میدان جوانان سابق» روایت یک روزنامهنگار فرهنگی از اتفاقات مطبوعاتی در یک دوران مهم سیاسی است.
البته وقتی به ماجراها نگاه میکنیم، متوجه میشویم جنبه سیاسی بسیار پررنگتر از فرهنگی است و این نشاندهنده این است که آن دوران فضا خیلی سیاسی بود.
بله، کاملا فضا سیاسی بود و اتفاقا مطبوعات قربانی سیاست شدند. ما وقتی اهمیت داشتیم و روایت فرهنگی ما وقتی اهمیت داشت که بخشی از یک دعوای سیاسی بودیم. اگر مطلب پرویز کلانتری سرمقاله میشد، برای این بود که برای محاکمه آقای کاف (غلامحسین کرباسچی) نوشته شده بود. اگر یادداشت هوشنگ گلشیری در صفحه اول روزنامه مورد توجه سردبیر قرار میگرفت، برای این بود که درباره قتل نویسندههای منتقد نوشته شده بود. اینها صرفا به خاطر آن روایت فرهنگی نمیآمدند تیتر یک روزنامه شوند.
ساختاری که برای مستند «میدان جوانان سابق» انتخاب کردید، به شکلی روایت میشود که حضور خودت در آن به عنوان روزنامهنگاری که حالا کارگردانی میکند، بهخوبی جا افتاده. این ساختار چگونه شکل گرفت؟ زمان تدوین به این ساختار رسیدید، یا از قبل به آن فکر کرده بودید؟
در اولین مواجههام با آن عکس بعد از سالها، نخستین چیزی که به ذهنم رسید، این بود که این آدمها الان چه میکنند؟ بخشی از آنها مثل لیلا نصیریها مهاجرت کردهاند و با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم میکنند. برای همین به نمایندگی از آن قشر در فیلمم حضور دارد. یا شمسالواعظین نماینده بخشی از روزنامهنگارانی است که اجازه کار ندارند و لیلی فرهادپور نماینده کسانی که این شغل را ترک کردند و احمد غلامی که با وجود تمام مشکلاتی که در روزنامهنگاری امروز با آن مواجه است، مانده و کار میکند. برای من مهم این بود که بتوانم از هر کدام این گروهها و دستهها صدایی در فیلمم داشته باشم.
از آن عکسی که نشان میدهید، تعداد زیادی رفتند و بخشی هم البته در ایران فعالاند. اما مدیوم آنها که رفتند، دیگر روزنامه نیست؟
درست است. تعدادی از آنها در رادیو و تعدادی هم در تلویزیون و سایتهای خبری خارج از ایران مشغول فعالیت هستند. من باید نمایندهای از میان آنها برای پرداختن به مشکلاتشان انتخاب میکردم که فارغ از اینکه امکان نمایش تصویر و حرفهایش به لحاظ خطقرمزها وجود داشت، به چیزی که جلوی دوربین من میگفت هم باور داشتم.
اتفاقا به نکتهای اشاره کردید که میخواستم به آن بپردازم. این مستند به خط قرمز مطبوعات، چیزی که ما در این سالها بسیار با آن درگیر بودیم، اشاره میکند. سعی کردید چطور این خط قرمزها را روایت کنید؟
تجربه ۲۰ سال کار مطبوعاتی به اکثر روزنامهنگاران یاد داده چگونه در عین رعایت خط قرمزها، روایت خود را هم بیان کنند. ما مجبور بودیم یادداشت یا گزارش را جوری بنویسیم که سانسور نشود و تکذیبیه دریافت نکند. آن بخش روزنامهنگار بودن به من خیلی کمک کرد فیلم را هم جوری روایت کنم که در عین حال که حرفم را زده باشم، خط قرمزها را هم رعایت کنم.
فضای مطبوعات در سالهای اخیر بسیار قبض و بسط داشته و البته بیشتر به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بوده. حستان نسبت به گذشته را که روزنامه جامعه توانست برای مردم یک حس خوب بیاورد، سعی کردید به مخاطب انتقال دهید و البته در مستند میگویید این حس خوب دیگر در روزنامهها تکثیر نشد؟
در فیلم صحنهای هست که شمسالواعظین بعد از شکسته شدن پلمب ساختمان روزنامه، به آنجا میرود و روزنامهای را از زیر گرد و خاک بیرون میآورد که بر آن عکس رئیس دولت اصلاحات است. وقتی این صحنه در اکران سینما حقیقت نمایش داده شد، همه به آن واکنش مثبت نشان دادند و تعدادی هم دست زدند. اما وقتی نوبت به روایت سال ۸۸ میرسد، سکوت عجیبی بین تماشاگران بود که برای من معنا داشت.
اتفاقات بدی در دوران اصلاحات برای مطبوعات و ما افتاد. واقعا روزهای سختی بودند. روزی نبود که تهدید نشویم؛ از بمبگذاری گرفته تا تعطیلی و دستگیری. ناگهان زنگ میزدند و به بمبگذاری تهدیدمان میکردند. ما هم مجبور میشدیم ساعتها در میدان جوانان دستهجمعی بنشینیم و آنجا مطالب را بنویسیم. با این وجود، حالمان خوب بود. میدانستیم که خوانده میشویم و تاثیر میگذاریم. همه برای «بهتر شدن» تلاش میکردیم و میخواستیم واقعا یک چیزهایی تغییر کند. با همین انرژی روزنامه جامعه در مقطعی در سه نوبت صبح و ظهر و عصر منتشر میشد. ما از هشت صبح روزنامه جامعه بودیم تا ۱۲ شب. تا جایی که ما را بهزور از روزنامه بیرون میکردند. برای کار از همه چیز میزدیم. هیچوقت یادم نمیرود وقتی حجاریان ترور شد، هیچکس تعطیلات نوروز را به خانه نرفت و وقتی اعلام کردند روزنامه در نوروز هم منتشر میشود، هیچکس لحظهای برای حضور در روزنامه و کار کردن درنگ نکرد. الان اگر چنین اتفاقی بیفتد، چند نفر حاضرند در تعطیلات عید به روزنامه بروند؟ نمیدانم. اگر فیلم حس خوب و امید را نشان میدهد، برای این است که ما هم حالمان خوب بود و امیدوار بودیم.
این اتفاق خیلی بدی است که متاسفانه برای همه ما رخ داده است. مستند «میدان جوانان سابق» وجه جذابی هم به صورت کلی دارد و آن نشان دادن جزئیات مختلف است. همانطور که اشاره کردید، ما با کلمات سروکار داریم و کلمه هم از یک جزء تشکیل شده و این نگاه در تصاویر هم اتفاق افتاده است.
وقتی میخواهند فیلمی را تخفیف دهند، میگویند این فیلم ژورنالیستی است. اما من تاکید داشتم که ساختار این فیلم ژورنالیستی باشد. فیلم مثل یک گزارشی است که در روزنامه مینوشتم. تیتر، لید، روتیتر و متن دارد و نتیجهگیری هم میکند. فقط به عنوان روزنامهنگاری که تصمیم گرفته مدیومش را عوض کند، دوربین به دست گرفتم که روایت کنم. آن هم برههای را که گرچه هایوهوی بسیار داشت، ولی کار اصولی، پژوهشی یا حتی روایت شخصی در آن کمتر انجام شد و در اصل رسانه و مطبوعات و به تبع آن روزنامهنگاران قربانی سیاست شدند.
من فیلم را در جشنواره دیدم و وقتی بعد از اکران با دوستان درباره فیلم صحبت میکردیم، دقیقا همین جملهای را که به آن اشاره کردید، گفتم. مستندهای گزارشی که ساخته میشوند، اغلب یا کارشان از جذابیت کمتری برخوردار است، یا بمباران اطلاعات میکنند. این مستند سعی کرده بیشتر سراغ افراد برود تا سراغ رویدادها. این افراد هستند که رویدادها را برای ما بازگو میکنند و اغلب هم نسبت به گذشته حسرت میخورند و آن هم به خاطر حس خوبی است که از دست دادند.
بازگو کردن روایت از زبان افراد باید در یک کانسپت درست اتفاق میافتاد، وگرنه باورپذیر نبود. بنابراین تصمیم گرفتم برخی را جلوی دوربین بیاورم و در مواردی که فکر میکردم امکان مصاحبه با فرد خاصی را ندارم یا نیاز یا تمایلی برای این گفتوگو ندارم، از تصاویر آرشیوی استفاده کردم.
طبیعتا راضی کردن افراد برای اینکه جلوی دوربین حرف بزنند، راحتتر از پیدا کردن تصاویر آرشیوی بود. فرضا دادگاه کرباسچی از تلویزیون ایران به صورت زنده پخش شد، اما از جایی نمیتوانیم حتی یک پلان قابل نمایش بگیریم. یا مثلا پلمب شدن روزنامه عصر آزادگان در آن دوره برای کی اهمیت داشت که با دوربینش تصویر بگیرد؟ چون اساسا در این موارد چیزی به نام آرشیو وجود ندارد. اینها خیلی کار را سخت میکرد، چون طبیعتا من تصاویر را از نهاد یا ارگانهای دولتی نمیتوانستم تهیه کنم؛ یعنی با من همکاریای صورت نمیگرفت. بنابراین تمام تصاویر آرشیوی از آرشیوهای شخصی افراد امانت گرفته شده.
به نکات سخت مستندسازی اشاره کردید. آیا پیش آمده بود کسی شما را به خاطر اینکه مستندی با این موضوع میسازید، منع کند؟
من این مستند را در سکوت خبری ساختم. ولی چندین بار ناامید شدم و تا مرز افسردگی شدید رفتم. اول به خاطر موضوعی که انتخاب کرده بودم، بنابراین کمتر کسی ریسک سرمایهگذاری روی چنین فیلمی را متقبل میشد. اگرچه برخلاف تصور، این فیلم چندان برآورد مالی سنگینی نداشت و خودم هم حاضر بودم در هزینههای آن شراکت کنم، و بعد به خاطر تصاویری که با آن روبهرو بودم و آن تصاویر بخشی از زندگی من بود.
بخشی از تصاویرآرشیوی فیلم به دورانی برمیگردد که هنوز در مطبوعات حضور دارید. آیا قبل از ساخت فیلم به آنها فکر کرده بودید؟
بله. من قبل از اینکه این فیلم را بسازم، از روزنامه اعتماد استعفا دادم و در ذهنم بود که میخواهم برای همیشه از مطبوعات خداحافظی کنم، پس باید تصویری از خودم داشته باشم. برای همین هم هست که آن روز تصویر گرفتم.
خاطرم هست آن روزی که از روزنامه رفتید و این روز را فیلمبرداری کردید و اتفاقا وقتی آن تصاویر را در فیلم دیدم، غافلگیر شدم.
کسی نمیدانست این تصاویر قرار است در یک فیلم قرار داده شود، ولی من از همان زمان در ذهنم بود که فیلمی بسازم و شروع فیلم با استعفایم همراه با خداحافظی همیشگی از مطبوعات باشد.
فکر میکنید مستندهایی که اینگونه بتواند بخشی از تاریخ معاصر ما را روایت کند، چرا کمتر ساخته میشود و چرا روزنامهنگاران سراغ چنین ایدهای کمتر میروند؟
چون اغلب روزنامهنگاران مستندساز نیستند.
البته در این چند سال اخیر میبینیم که آنها هم به مستندسازی روی آوردند.
من همزمان با کار روزنامه چون در بخش سینما کار میکردم، فرصت دستیاری فیلم و تجربه مستند هم داشتم. اما وظیفه روزنامهنگاران نیست که به چنین موضوعاتی توجه کنند، چون آنها با نوشتن گزارش و خبر و مصاحبه در روزنامه کار خودشان را انجام میدهند، و البته فراموش نشود مستندسازی در ایران بازده مالی ندارد و طبیعتا سرمایهگذاری در آن پرریسک است.
روایت مستند «میدان جوانان سابق» روایت یکدستی دارد و مخاطب را همراه خودش میبرد. بهخصوص آنجاهایی که روایت میکند روزنامهنگاران میخواهند از خط خودشان دور نشوند. البته باید بگویم روزنامهنگاران در یک قرن اخیر با مشکلات عدیدهای روبهرو شدند. از دوران ۲۸ مرداد و تا امثال فرخی یزدی که دهانشان دوخته شد و جانشان را از دست دادند. تعدادی از روزنامهنگاران به این مستند نظر مثبت داشتند و شما توانستید به ریتم خوبی برسید که حتی روزنامهنگاران هم به آن جذب شدند.
چون تدوین در مستند میتواند آن را به یک فیلم عالی یا یک فیلم کاملا معمولی تبدیل کند. تدوین در مستند مانند ویرایش در مطبوعات است و تدوین این فیلم طولانیترین بخش آن بود که سه سال زمان برد. من سه تدوینگر برای این مستند داشتم که واقعا برای تدوین فیلم مایه گذاشتند و خب، حاصلش در فیلم قابل مشاهده است.
این فیلم به عبارتی میگوید سرنوشت روزنامهنگار بودن در ایران اینگونه هم هست. نسل جوان، اگر میخواهی به سراغ روزنامهنگاری بروی، این سرنوشت در انتظار تو هم هست. این مستند حلقه یا پلی برای کسانی هم هست که به روزنامهنگاری علاقه دارند؟
حکم قطعی که نمیشود داد. فیلم تصویر تلخی از شکست را نشان میدهد، اما جای امیدواری هم دارد. همان چیزی که نیوشا توکلیان در فیلم میگوید؛ اینکه شمسالواعظینها و… میروند و به جایشان شمسالواعظینهای دیگری میآیند که این مسیر را ادامه میدهند. اگر خوب به عکس نگاه کنید، خواهید دید بعضی از آن آدمها هنوز دارند در مطبوعات کار میکنند و اتفاقا با شرافت هم کار میکنند و همچنان عاشق روزنامهنگاریاند. ما چارهای جز امیدواری نداریم. اگر جز این بود، چرا باید روزنامهنگار میشدیم؟
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- مهدی شامحمدی: اکران آنلاین تاثیری بر تعداد مخاطبان مستند نداشت/ مستند اجتماعی همیشه پر مخاطب است
- تو پیش نرفتی، تو فرو رفتی؟/ معتمدآریا و حسرت دهه ۶۰
- بازخوانی یک قتل از پیش طراحی شده/ نگاهی به مستند «ترور سرچشمه»
- گفت آن گلیم خویش بدر میبرد ز موج/ وین جهد میکند که بگیرد غریق را/ نگاهی به مستند «صبیه»
- آبشخورِ آهوانِ تشنه!/ نگاهی به مستند «مُغیسُف»
- نمایش ۶ فیلم مستند ایرانی در برنامه انجمن آسیایی نیویورک
- نگاهی به مستند «زیر این چتر باران میبارد»/ چیزی خزنده و مرموز راه پیدا کرده به دفتر مدیری مسئول
- «کاغذپارهها» از اول بهمن اکران عمومی میشود
- خبرهای تازه از «اکران حقیقت»/ نمایش چهار مستند در بهمن ماه
- صنوبرهایِ شیرین، در همنوازیِ عشق
- مستندهای بخش مسابقه اصلی «ایدفا» معرفی شد
- شهرت یا آرامش / مستند «مزرعه کلارکسون»؛ پیچوخمهای مزرعهداری
- یک هشدار زیبا / مستند «سالی که جهان تغییر کرد»؛ حال خوش طبیعت وقتی انسان در قرنطینه بود
- قدیمیترین تصاویر عزاداریها و مجالس آذری زبانها در مستند «صادق الوعد»
- نه فرشتهام، نه شیطان
نظر شما
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- حضورهای بین المللی فیلم کوتاه تامینا
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟
- روایتی از سه نمایشنامه از محمد مساوات روی صحنه میرود
- «کارون – اهواز» در مراکش