تاریخ انتشار:1400/10/07 - 10:05 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 166772

سینماسینما، پریسا الیاسی*

آمار فیلم‌های اقتباسی در سینمای ایران با توجه به ظرفیت بالای ادبیات داستانی در کشور، آن‌چنان که باید چشم‌گیر نیست. اگرچه با یک نگاه اجمالی به لیست فیلم‌های اقتباس شده از داستان‌های ایرانی به نمونه‌های درخشانی برمی‌خوریم؛ فیلم‌هایی مانند تنگسیر، درخت گلابی و داش آکل. فیلم‌های اقتباس‌شده از داستان‌ها و نمایشنامه‌های خارجی از لحاظ تعداد، بیشتر هستند؛ فیلم‌های درخشانی مثل ناخدا خورشید، شب‌های روشن، سارا، اینجا بدون من و… اما با همه‌ی این‌ها باز هم تعداد کل آثار اقتباسی در سینمای ایران، به ویژه در سال‌های اخیر به اندازه‌ای نیست که بتوان به عنوان یک جریان مستقل به آن‌ها نگاه کرد.

جدیدترین اثر اقتباسی در سینمای ایران فیلم «بی‌همه‌ چیز» ساخته‌ی محسن قرایی است. قرایی در سومین فیلم خود به سراغ نمایشنامه‌ی «ملاقات بانوی سالخورده» اثر فریدریش دورنمات رفته‌ و توانسته با یک اقتباس درست، فیلم موفقی بسازد. پیرنگ اصلی داستان در فیلم حفظ شده و با تغییراتی اندک، ایرانیزه و برای مخاطب ایرانی باورپذیرتر شده‌است.
«بی‌همه چیز» داستان زنی به نام لی‌لی (لیلا) نظریان را روایت می‌کند که بعد از سال‌ها به روستای محل زادگاهش برمی‌گردد و حضورش در آن‌جا، به دلایلی باعث بلبشو می‌شود و نظم و آسایش روستا را به هم می‌زند.
لی‌لی نظریان، همان کلارا زاخانسیان، شخصیت اصلی نمایشنامه‌ی «ملاقات بانوی سالخورده» است که تغییراتی در شخصیت‌پردازی‌اش اعمال شده‌ است. لی‌لی از کلارا جوان‌تر است و برخی از ویژگی‌های شخصیتی او را ندارد. او مانند کلارا هوس‌ران، پوچ و افاده‌ای نیست. درخشان‌ترین تغییری که در فیلمنامه نسبت به نمایشنامه ایجاد شده‌ است، پررنگ کردن احساس و عواطف مادری در فیلم است که باعث هم‌دلی و درک بیشتر مخاطب ایرانی می‌شود؛ چرا که مفهوم مادری در هیچ فرهنگی به اندازه‌ی فرهنگ ایرانی قوی و احساسات‌برانگیز نیست.
هدیه تهرانی با آن چهره‌ی سرد و مغرور، درست‌ترین انتخاب برای نقش لی‌لی بود و بازی خوبش این نکته را اثبات می‌کند. نمی‌شود از «بی‌همه چیز» گفت و از بازی درخشان و متفاوت باران کوثری نگفت. باران کوثری یکی از بهترین بازی‌هایش را در این فیلم به نمایش گذاشته‌است. هادی حجازی‌فر مثل همیشه درخشان ظاهر شده. پرویز پرستویی در نقش امیرخان همان پرویز پرستویی همیشگی است؛ خوب است اما نه لزوما متفاوت!
موضوع اصلی فیلم اگرچه در رابطه با انتقام است اما موضوع مهم‌تری در زیر متنش جریان دارد. افتادن وسوسه‌ به جان آدم‌ها! آخر آدم‌ها اهل معامله‌اند. یکی زودتر به وسوسه می‌افتد و یکی دیرتر! وسوسه، نقطه‌ی قوت داستان و موضوعی است که لحظه به لحظه باعث بالا رفتن تنش و هیجان در فیلم شده و مخاطب را تا پایان با شخصیت‌ها همراه می‌کند.
یکی از اشکالات فیلمنامه، ضعف در پرداخت شخصیت امیرخان است. شخصیت امیرخان طوری طراحی شده که مخاطب طرف او می‌ایستد. شخصیت امیرخان بیش از اندازه سفید پی‌ریزی ‌شده و صاحب اثر جای درستی نایستاده و این باعث احساسی شدن مخاطب و عدم قضاوت بی‌طرفانه‌‌ی او می‌شود.
فیلم مکان جغرافیایی مشخصی ندارد و به برهه‌ی تاریخی آن، تا حدودی اشاره شده‌ است که البته داستان طوری طراحی شده که نیازی هم به تاریخ و جغرافیای مشخصی ندارد؛ چرا که موضوع فیلم و مباحث مطرح شده در آن، موضوعاتی هستند که برای هر تاریخ و هر جغرافیایی قابلیت طرح شدن دارند. همان‌طور که فریدریش دورنمات، نویسنده‌ی سوییسی این نمایشنامه را در دهه‌ی پنجاه میلادی در اروپا نوشت!
پایان‌بندی فیلم، تغییر بزرگ دیگری است که نسبت به نمایشنامه ایجاد شده‌است که از قضا تغییر بسیار خوبی است و یکی از سکانس‌ها‌ی درخشان فیلم را در پایان آن رقم زده. تجمع مردم در میدان روستا و گریه و زاری‌شان، پارادوکس عجیبی را شکل داده‌است. سکانس، سکانس آشنایی برای همه‌ی ببیندگان فیلم است و بعید است کسی این سکانس را ببینید و درکی از آن نداشته‌ باشد!

*فیلمنامه‌نویس

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها