تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۱/۱۲ - ۱۲:۵۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 168833

سینماسینما، الهام کوهی

اگر فیلم را ندیده‌اید ین نوشته بخش‌هایی از داستان را لو می‌دهد

بی‌همه چیز که از نمایش‌نامه ملاقات با بانوی سالخورده اقتباس شده است حکایت محسن قرایی از زنی است که برای انتقام از معشوقش به روستا آمده و در ازای کمک به مردم روستا از آن‌ها می‌خواهد مرد را که از قضا خوبی‌های زیادی به مردم کرده، بکشند. همین دو خط خلاصه به قدری جذاب است که انتظار دارید فیلمی بی‌نظیر را شاهد باشید. فیلمی که مشکل همیشگی سینمای ایران آن را هم خراب کرده است: ضعف فیلمنامه.

فیلم روایتی خطی دارد که کاش نداشت. چون در روایت خطی مخاطب انتظار دارد فیلمساز قدم به قدم اتفاقاتی را که باعث می‌شود مردم روستا رای مرگ به مردی که آن همه در حقشان خوبی کرده است، نمایش دهد و بزرگ‌ترین ایراد فیلم هم همین است. چه اتفاقاتی می‌افتد که مردم به مرگ رئیس خانه انصاف رای می‌دهند؟ و حتی قبل‌تر از این پرسش، مگر این مرد برای مردم چه خوبی کرده بود؟ چیزی که همه شخصیت‌ها می‌گویند این است که خوبی زیادی به مردم کرده اما چه خوبی؟ بهتر نبود فیلمساز کمی از تعامل و رابطه صمیمی  امیر خان (رئیس خانه انصاف) را با مردم قبل از آمدن زن قصه (لی‌لی) به جای گفتن نشان دهد؟ فیلم درست از لحظه‌ای شروع شده که زن وارد ده شده و فیلمساز عجولانه شرط زن را مطرح می‌کند و هیچ پیش‌زمینه‌ای از رابطه مردم با امیرخان نمی‌بینیم و دقیقا به همان سرعتی که زن خواسته‌اش را مطرح می‌کند رابطه مردم با امیرخان هم عوض می‌شود (البته رابطه فرضی، چون قبل از آن را ما ندیده‌ایم). ما در فیلم مقاومتی از سمت مردم، جدالشان با وجدان و وسوسه پول نمی‌بینیم. زن برای اینکه مردم را با خود همراه کند مشکلات مالی آن‌ها را حل می‌کند و به هر خانواده مبلغی را پرداخت می‌کند. فیلمساز می‌توانست با نشان دادن سفره خالی مردم قبل از ورود لی‌لی و سفره رنگارنگ بعد از ورودش یا صحنه‌هایی مانند دست خالی بودن پدر در مقابل فرزند، فقر و گرسنگی و مواردی از این قبیل در سکانسی کوتاه حداقل کمی تصمیم غیرمنطقی مردم را منطقی جلوه دهد، چون برای رضایت دادن به مرگ یک شخص آن هم شخصی که خوبی‌های زیادی در حق مردمش کرده باید دلایلی بسیار قوی و اقناع کننده‌‎ای باشد، دلایلی که در مورد نوری با بازی باران کوثری و جوالدوز با بازی هادی حجازی‌فر پرداخت شده بود. بخشیدن گاوی از طرف لی‌لی (هدیه تهرانی) به نوری در ازای گاو ذبح شده‌اش و حسادت جوالدوز به محبوبیت امیرخان و علاقه قدیمی‌ او به لی‌لی باعث شده بود این دو موافق مرگ امیر عطار باشند، اما بقیه چه؟ اصولا جریان عوض شدن رای مردم و اینکه کسی از مقام محبوبیت به نفرت برسد بسیار طولانی است و نیاز به تبلیغات قوی دارد که هیچ اشاره‌ای به آن نمی‌شود و با توجه به حضور کوتاه مدت لی‌لی در روستا امکانش هم فراهم نیست. در روستای فرضی بی همه چیز حتی یک نفر آدم درست و با انصاف پیدا نمی‌شود که بگوید چه طور رای به مرگ کسی می‌دهید که در حقتان خوبی‌های زیادی کرده است؟! آن‌ها حتی زمانی که زن از مجازات مرد منصرف می‌شود به سمتش نمی‌روند و دست‌های انگشت زده‌شان را به نشانه رضایت از مرگ مرد بالا برده و همزمان هم برای معصومیتش گریه می‌کنند و این تضاد بزرگ زمانی که جبر محکمی برای این کار نداشته باشند نه تنها تراژدی تاثیرگذار که حرکتی مضحک و نمایش‌گونه است که اندک تاثیر داستان جذاب فیلم را هم از مخاطب می‌گیرد. 

با احترام به تمام بازیگران فیلم که برگ برنده آن بودند و باعث شدند فیلمنامه‌ای که چنین در منطق قصه‌اش می‌لنگد تاثیرگذار باشد، بی همه چیز نه تنها در فرم  و روایت قصه که در طراحی لباسش هم شبیه فیلم‌های ترکیه‌ای از آب درآمده است و تنها سکانس موفقش از مردم چند دهه قبل، سکانس مربوط به عکس گرفتن از زن چادری است که حاضر نیست حجاب را از صورتش کنار بزند. زنی که نمونه‌اش در جامعه آن روز فراوان بود و در فیلم قرایی محدود به همان تک سکانس است.

در پایان فکر می‌کنم اگر روایت داستان خطی نبود و از راوی (مثلا همان پسر بچه‌ای که طرف امیرخان را می‌گرفت) برای روایت فیلم استفاده می‌شد هم ریتم داستان تندتر می‌شد و فیلمساز فرصت داشت به گذشته لی‌لی و امیرخان گریزی زده و دلیل محکم‌تری برای این انتقام سخت لی‌لی بیاورد و هم مشکل زمان و منطق داستان حل می‌شد. با وجود تمامی این نقدها بی همه چیز جزو معدود فیلم‌های ایرانی بود که داستانش ناداستان‌ نبود و آغاز و پایان و چهارچوب مشخص داشت و در تلاش بود که پیامی به مخاطب منتقل کند، برگ برنده‌ای که اکثر فیلم‌هایی که امسال شاهدش بودیم فاقد آن بود. 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها