تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۹/۰۸ - ۱۸:۴۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 165109

سینماسینما، ساسان گلفر

«اینجا لندنه. توی هر اتاق هر ساختمون و گوشهی هر خیابون شهر یه نفر مُرده.»

شاید این لغزش زبانی خانم کالینز صاحبخانه که به جای مصدر «کشته شدن» از «مردن» استفاده می‌کند، نوعی فرافکنی ناخودآگاه از جنس فرویدی-لکانی باشد و شاید هم کوششی برای آرامش بخشیدن به دخترک هراسان مستأجر است؛ اما هرچه هست، او خواسته یا ناخواسته به تاریخ خشونت شهری اشاره میکند که یکی از سرآمدهای دو ژانر ترسناک و جنایی-رازآلود است و این جمله را در تازهترین فیلم نویسنده/کارگردانی بر زبان آورده که در دو دههی گذشته به زیباترین و عجیبترین شکل ممکن روی مرز میان فیلمسازی ژانر و نگرهی مؤلف قدم برداشته است. «شب گذشته در سوهو» (Last Night in Soho) هفتمین فیلم بلند داستانی سینمایی که ادگار رایت کارگردانی کرده و نهمین فیلمنامهی بلند او که روی پردهی سینما رفته، هم نمونه‌ای موفق در ژانر جنایی است و هم کوششی مثالزدنی در احیای ژانر وحشت که در دههی گذشته به اغمایی سخت فرو رفته بود و گویی قصد برخاستن از خواب مرگ را نداشت. 

الوییز (تومازین مککنزی) دخترک سادهی شهرستانی که برای تحصیل در رشتهی طراحی لباس به لندن آمده است و به مادربزرگش قول داده است پا از حیطهی اخلاق بیرون نگذارد تا در امان بماند، برای فرار از دختران هماتاقی نهچندان مقیدش اتاق زیرشیروانی خانهی قدیمی پیرزنی را کرایه میکند. در آنجا هر شب در رؤیا دختری به نام سندی (آنا تیلور جوی، بازیگر «گامبی وزیر») را میبیند و این رؤیای در ابتدا خوش و سودمند، رفتهرفته به کابوسی تبدیل میشود که در بیداری هم دست از سر او برنمیدارد…

مایک داوسن در مقالهای با عنوان «فیلم ترسناک به مثابه داستان اخلاقی مدرن» (فصلنامه «هنر و اندیشه» شماره ۳، زمستان ۸۸، ص ۱۰۸-۹۴ ترجمه ساسان گلفر) نوشته است: «به علت وجود عناصر ماوراء طبیعی در روایت فیلم‌های ترسناک، همیشه می‌توان تفاسیر چندگانهای از دل آنها بیرون کشید. در اغلب موارد، این تفسیرها به هراسهای فیلمسازانی که در پشت این فیلمها قرار دارند یا هراسهای زمانه ساخته شدن آن فیلمها اشاره دارد. فیلمهای ترسناک میتوانند مثل داستانهای اخلاقی عمل کنند و درباره تغییراتی که در نسلی اتفاق افتاده است، هشدار بدهند…» او در ابتدای همین مقاله نقل قولی از وس کریون، یکی از فیلمسازان شاخص ژانر وحشت آورده است: «قواعد مشخصی وجود دارند که شخصیت یک فیلم ترسناک باید رعایت کند تا بتواند به شیوهای موفقیتآمیز جان به در ببرد. قانون شماره یک: هیچکس در این فیلمها نمیتواند رابطهی جنسی داشته باشد… این معادل با مرگ است… قانون شماره ۲: هرگز نمیتواند مشروب بخورد یا مواد مخدر مصرف کند. این یک عامل گناه است و تعمیم قانون یک. و قانون شماره سه اینکه: هرگز، به هیچوجه، تحت هیچ شرایطی، نباید گفت: “همین الان برمیگردم” چون بازگشتی در کار نیست.»

ادگار رایت مو بهموی این توصیهها را بهکار بسته تا بتواند از چالش یک فیلم ژانری دیگر جان به در ببرد اما در عین حال توانسته عناصر سبکی خاص خود را هم مانند فیلمهای قبلی، مثلاً «بچه راننده»، «پلیس خفن» (Hot Fuzz) یا «آخر دنیا» در تار و پود داستان بتند و لااقل وجه وحدت سبکی مؤلف بودن را داشته باشد. ترفندهای تصویری و تدوینی جذاب او در سکانسهایی مانند اولین مواجههی الوییز و سندی با شعبدهبازیهای تصویری مانند وایپهای مداوم ترکیب شده با میزانسن و حرکت بازیگران یا بازی با آینهها (یکی از عناصر وحدتبخش و موتیفهای مهم فیلم) در سکانسهای متعدد رویارویی این دو شخصیت و بهویژه در دو سکانس اول و همچنین نقطهی اوج درخشان فیلم که با وجود دارا بودن همهی عناصر و کلیشهها به دلیل شیوهی پرداخت منحصر بهفرد فیلمساز فراتر از نمونههای مشابه ژانری رفته، از جمله نکات مثبت کار ادگار رایت کارگردان و نویسنده (همراه با کریستی ویلسن کایرنز) است. ادگار رایت که از سازندگان مشهور کلیپهای موسیقی نیز هست، رویکرد سبک خاص خود را در استفاده از موسیقی انتخابی و بهویژه موسیقی پاپ (در اینجا شاخص دهه ۱۹۶۰ مانند اجرای پیتر اند گوردن از «دنیای بیعشق» جان لنون و پلمک‌‌کارتنی یا «پایین شهر» تونی هچ با اجرای آنا تیلور جوی به جای پتولا کلارک  و البته قطعهای که عنوانش را به فیلم داده: «شب گذشته در سوهو» دِیو زی، دوزی، بیکی، میک اند تیچ) دارد که تا اندازهای رویکردش را به استنلی کوبریک و شیوه خاص استفاده او از موسیقی انتخابی کلاسیک شبیه کرده است و البته بارقههایی از «درخشش» استنلی کوبریک را در این فیلم نیز میتوان دید. 

رایت از فرصت قرنطینهی لندن در پاندمی کرونا استفاده کرده است تا خیابانهای خلوت مرکز لندن دههی ۱۹۶۰ را به تصویر بکشد. او برای معرفی این فضا و زمان خاص بدون بهکارگیری نشانگرهای زمانی در دو صحنه از ترفند نشان دادن تابلوی سردر سینمایی استفاده کرده که فیلم جیمز باندی«تاندربال» (۱۹۶۵) را به نمایش گذاشته است، اما این تنها اشارهی رایت به شخصیت تخیلی جاسوس شاخص دهه ۱۹۶۰ لندن نیست. در موسیقی متن فیلم نیز قطعهی مشهور Beat Girl جان بری آهنگساز تم اصلی جیمز باند به گوش میرسد (که در عین حال اشارهای غیرمستقیم به فیلم «پرتقال کوکی» استنلی کوبریک نیز هست) اما مهمتر از آن، آخرین نقشآفرینی دایانا ریگ (۲۰۲۰-۱۹۳۸) بازیگر «در خدمت سرویس مخفی ملکه» (و همچنین مجموعهی «بازی تاج و تخت») را نیز در این فیلم میبینیم و البته بخشی از داستان نیز یادآور یکی از داستانهای کوتاه مشهور روالد دال نویسنده فیلمنامه «فقط دو بار زندگی میکنید» است که البته اینجا نمی‌شود از آن داستان نام برد چون عنوانش بخش مهمی از داستان فیلم را لو میدهد! 

علاوه بر بازی روان سه بازیگر زن نقش‌های اصلی می‌توان نقش‌آفرینی ترنس استامپ («بیلی باد»، «دور از اجتماع خشمگین»، «لایمی») به عنوان شخصیت فرعی کلیدی «شب گذشته در سوهو» را یکی  از نقاط مثبت این فیلم دانست. بازی مت اسمیت (مجموعه‌های «تاج» و «خانهی اژدهایان») افت و خیز خاصی ندارد و خیلی به چشم نمی‌آید اما او در کنار چندین بازیگر مرد مطرح دیگر در نقش‌هایی کوچک و نامشخص، از جمله سم کلافلین، پل ریدل و جیمز هیر قرار است روح یک شهر و تاریخ خشونت آن را به تصویر بکشد.  

 

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها