تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۲/۰۶ - ۱۳:۳۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 154662

سینماسینما، زهرا مشتاق 

نمی توانم سواران عدالت را حتی طنز سیاه بدانم. فیلم اجتماعی است از آدم های تنها و آسیب دیده ای که خود دست به اجرای عدالت می زنند. آدم هایی فراموش شده که توانمندی هایشان نادیده گرفته شده و به شکل بی رحمانه ای کنار گذاشته شده اند.
میلان کوندرا در کتاب بار هستی، قصه ای را که مبنایش از تصادف است روایت می کند؛ در سواران عدالت نیز به نوعی این عنصر مورد توجه قرار می گیرد. اگر دوچرخه ماتیلد دزدیده نمی شد، اگر ماشین اما خراب نمی شد، اگر سوار قطار نمی شدند، اگر اتو جای خودش را به اما نمی داد که بنشیند و هزار اگرهای دیگر. زندگی بر چه اساس پیش می رود؟ تصادف یا تقدیر؟ کدام بر دیگری می چربد؟ و عدالت، عدالت بر کدامیک از پلکان دراز زندگی بشری قرار دارد؟ آیا هیچ فریادرسی نیست؟ در زمانی که انسان های تنها و دچار انزوا در پیله خود غرق می شوند، چه کسی نجات بخش خواهد بود؟ گویا تنها آدمی است که می تواند به تغییر روند حیات خود، چه تصادف باشد، چه سرنوشت، همت گمارد.
اتو (نیکولای لی کاس) و لنارت (لارس بریگمن) تحلیلگر داده هستند. دو انسان باهوش. اما کسی آنها را جدی نمی گیرد و به تازگی اخراج شده اند. آنها رفیق سومی هم دارند به نام امان تالر با بازی درخشان نیکولاس برو. مرد بسیار چاقی که یک هکر بی نظیر است و چیزهایی را می تواند رصد و کشف کند که باورکردنی نیست. اما سه انسان توانمندی که جامعه آنها را کنار گذاشته. آنها تنهایند چون مدل رفتاری آنها متفاوت از دیگران است. ساده اند و گاه احمق جلوه می کنند. و البته بی نهایت مهربان. اتو زمانی دورتر، موجب مرگ دخترش شده و برای همین نسبت به ماتیلد رفتاری پدرانه دارد. چون حال و هوای دخترانه او را درک می کند و از مارکوس می خواهد که با دخترش ماتیلد مهربانانه تر رفتار کند.


مارکوس با بازی تاثیرگذار مادس میکلسن، یک تفنگدار دریایی است. حرفه اش از او یک آدم جدی و خشن ساخته است. او تنهاست و سکوت بخش جدایی ناپذیر زندگی اوست. از دست دادن همسرش برای او بی نهایت دردناک است. اما او نیاموخته و بلد نیست چگونه می تواند این زخم را التیام بخشد.
بوداشکا نیز تنهاست. او یک کارگر جنسی است. به همین سادگی، همین اندازه دردناک. او آخرین فرزند یک خانواده پر بچه در اوکراین بوده و چون فقیر بوده اند او را می فروشند و سرنوشت این پسر، بردگی جنسی می شود. او را در بدترین شکل ممکن و در حقیرانه ترین شکل انسانی پیدا می کنند. او توانی برای تغییر موقعیت خود ندارد. و حالا اجتماعی کوچک از آسیب دیدگان در خانه ای دور و بیرون از شهر که اصطبلی بزرگ در آن ساخته شده، دور هم جمع می شوند تا عدالت را برقرار کنند.
فیلمی با لحظات تاثیرگذار، انباشته از کشمکش و مقادیر زیادی بنگ بنگ که منجر به کشته شدن آدم بدها می شود. و چه کسی می داند، شاید همه ما در هر جایگاهی که هستیم، قربانی تقدیر و تصادفی باشیم که خود در به وجود آمدن آن نقشی نداشته ایم. فیلم دو سکانس غمبار دارد. جایی که لنارت بیان می کند که می تواند خود را در اختیار بگذارد. سکانسی تکان دهنده از یک قربانی جنسی که حتی اکنون و در میانسالی، تاثیرات تلخ آن آسیب ها با اوست. در سکانس دیگر که شب و هنگام خواب است؛ بوداشکا که نمی داند لنارت نیز چون او قربانی خشونت جنسی بوده است، به او پیشنهاد می دهد. لنارت لبخند می زند و به او شب به خیر می گوید و لحظاتی بعد بوداشکا از او تشکر می کند که پیشنهاد او را نپذیرفته. گویا جمع تنهایان در فیلم سواران عدالت رفته رفته به مسیری از درمان و آرامش نزدیک می شوند. فیلمی نوشته و ساخته آندرس توماس جنسن است؛ کارگردانی که به خاطر فیلم شب انتخابات یک اسکار در کارنامه خود دارد؛ محصول سال ۲۰۲۰ سینمای دانمارک. فیلمی خوب، مهم و تاثیرگذار.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها