تاریخ انتشار:1404/07/02 - 09:47 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 211698

سینماسینما، ابراهیم عمران

هر چند رسم شده که مجموعه‌های در حال پخشِ پلتفرم‌ها را در قسمت‌های ابتدایی نقد کنیم؛ ولی به سیاق و تجربه گذشته اگر در قسمت‌های ابتدایی و به خصوص سه قسمت اول، مجموعه‌ای خود را در نظر مخاطب خوب جلوه دهد؛ معمولا در قسمت‌های بعدی با افت محسوسی مواجه می‌شود. (حال بماند که برخی نقدها اصولا آبشخورشان جای دیگری است و بده‌بستان‌هایی وجود دارد) بر این نگره اینبار به مجموعه «محکوم» می‌رسیم که در همان ابتدا نشان داد با اثری جاندار روبرو هستیم. آن هم در دو قسمت ابتدایی؛ جاندار از آن روی که تیم بازیگری‌اش، جانی به کار داده است. کوروش تهامی که چند وقتی دور بود، این بار با میمیکی تازه که نشان از پختگی سن می‌دهد و ساره بیات که همواره در هر کاری تازه هست و بیات شدن در بازی‌اش نیست، دو شخصیتی هستند که شاکله اثر را قوام می‌بخشند.

البته با کاراکترهای دیگری نیز مواجهیم. دو بازیگری که برای مخاطب معمولا چهره‌ای کمیک و طنز دارند هر چند مهران غفوریان طی چند سال اخیر و دست کم تا آنجایی‌که من دیده‌ام سعی کرده کار طنز کمتر انجام دهد. «زخم کاری» و فیلم «آبی روشن» و «زیبا صدایم کن» موید این ادعاست که غفوریان مسیر تازه‌ای را شروع کرده است بسان مجید صالحی؛ تا جاییکه صاحب این قلم در زمان نمایش فیلم «آبی روشن» در جشنواره فجر برای اولین بار از بازی او تمجید کرد. هر اندازه که غفوریان در نقش‌های جدی و در این کار باورپذیرتر است؛ ولی متاسفانه پژمان جمشیدی این نکته مهم را دارا نیست.

نقشی که در این مجموعه دارد یادآور کاراکتری است که در فیلم «علفزار» داشت. نمی‌دانم جمشیدی چه اصراری دارد گریم چهره‌اش در فیلم‌های مختلف اعم از طنز و جدی یکسان باشد. و اصرار نادرست‌تر اینکه فرق بین کار کمدی و جدی، در استایلی که ارائه می‌دهد رعایت نکند. نگاه شود به حالت راه رفتن و گام برداشتن و نگاه چشم‌ها که در تمامی کارهایش یکسان است. مشکلی که جواد عزتی نیز با آن دست و پنجه نرم می‌کند که بد نیست کمی به بازی‌های جدی و طنز امین حیایی دقت بیشتری داشته باشند که حتی رگ گردنی که کلفت می‌کند در ژانرهای مختلف فرق دارد.

بگذریم از این پرانتزی که برای بازیگری باز شد و به «محکوم» بپردازیم که کمی برای مخاطب حرفه‌ای و قدیمی‌تر یادآور سریال «زیر تیغ» شاید باشد بر اساس قصه‌ای که رخ داده است. با این تفاوت که در اینجا جلوه‌های بصری و طراحی صحنه بسیار دقیق‌تر و حرفه‌ای‌تر شده است. نگاه شود به صحنه تشییع جنازه با آن باران و چترهای سیاه که در بلندی خیابان جلوه‌ای خاص دارد از اندوه فراوان و یا تصویری که از جدار شیشه خانه خسرو گرفته می‌شود؛ آن هم در میزانسنی بارانی از مبهوتی ساره بیات از برخوردی که با او می‌شود. همه اینها آمد که گفته شود بعد از مدت‌ها در پلتفرم کاری دیده شد که کارگردان و تیم فنی‌اش احاطه کامل بدان دارند. از جزییات غافل نیستند. جزییاتی که شکل‌دهنده کلیت داستان است. داستانی که به حتم لایه‌های پنهانی در خود دارد. فضای تیره و تار و تقریبا نیمه نوآر این اثر جذابیت خاصی در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. گویی ابایی ندارد از نشان دادن و به تصویر کشیدن برخی مفاهیم در قالب داستانی هزار تو. عاشقیت‌هایی که پایانی بر آن متصور نیست در دنیای پسامدرن امروز و در جامعه بسیار عوض شده این سال‌های ما. نمیدانم این امیدواری به مجموعه محکوم تا چند قسمت ادامه‌دار است. و آیا در قسمت‌های پیش رو باز هم صناعات تکنیکی کارگردان و فیلمبرادر و موزیسین آن را شاهد خواهیم بود و یا باید با آنها خداحافظی کنیم. شاید هم در برهوت کارهای سحطی و از یاد رفته این سال‌ها، محکوم باشیم به دیدن «محکوم»ی که کمی در اندازه‌های قابل قبولی گام بر می‌دارد. منتظر می‌مانیم که حکم در این باره چیست و مخاطب در فرجام کار با چه عینکی بدان می‌نگرد…

 

لینک کوتاه

 

آخرین ها