تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۶/۰۴ - ۱۰:۳۶ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 141172

سینماسینما، جابر تواضعی

نه این‌که قبل از این پیش نیامده باشد، ولی اولین بار در سفر دوم استانبول متوجه این موضوع شدم. اهل لبنان بود و خیلی اتفاقی توی هاستل فرستادندش به اتاق ما که قرار بود کس دیگری  را نفرستند آن‌جا. اسمش رئوف بود و اصرار دشت املایش را رؤوف بنویسیم. رئوف اصلاً قیافه و برورو نداشت، ولی چنان خودش را به گروه کوچک ما تحمیل کرد که نگو. روز آخر به هر کدام‌مان یک دست‌بند پلاستیکی داد و گفت مال یک مؤسسه خیریه است. یک دست‌بند مسی دارم که گاهی توی سفرها می‌اندازم. فکر نمی‌کنم تا آخر عمرم هیچ‌وقت دست‌بند پلاستیکی بیندازم. با این حال دست‌بند پلاستیکی رئوف به طرز عجیبی یاد او را در ذهنم زنده نگه داشته.

دومی‌اش جعفر است. سن‌اش کم‌ بود و برایم عجیب بود که بین رفقا بُر خورده. دوست داشت با حرف‌های عجیب‌وغریب سن کم‌اش را بپوشاند و این خوشایندم نبود. یک بار زنگ زد آدرس پرسید و با چند تا دسته کاغذ کلاسور آمد در خانه. جنس‌اش از کلاسورهایی که چند سال است استفاده می‌کنم، پست‌تر بود و فکر نمی‌کردم به کارم بیاید. زیر تخت روی اعصابم بود تا جای استفاده‌اش پیدا شد. اول خاطرات بابا، بعد چیزهای دیگر. با هر برگ این کاغذها جعفر همیشه در یاد من است، اصلاً همیشه با من است. برایم جذاب شده و دوستش می‌دارم و حس می‌کنم حسی که قبلاً به هم داشتیم، به تعادل رسیده است.

این‌ها باعث شده تازه قدرت و اصالت اشیا را بفهمم. قدرت و اصالتی که شاید بیش‌تر برمی‌گردد به شعور و تشعشعی که از طرف هدیه‌دهنده روی شیء سوار است و می‌شود گفت به ارزش مادی آن شیء ارتباطی ندارد. اتفاقاً به نظرم کادوهای گران‌تر قدرت کم‌تری دارند. بیش‌تر مناسبتی و رسمی‌اند و بر اساس یک قانون نانوشته، یادآور مبادلات پایاپای قبل از اختراع پول‌اند. تو در یک مناسبت برای من سکه می‌آوری و من در یک مناسبت دیگر همان را برایت پس می‌آورم. دور و تسلسل باطلی به اسم «قانون بقای کادوی گران». اما هدیه‌های ارزان یا بهتر است بگویم هدیه‌های غیر گران، چیزی غیر از ارزش مادی را با خودشان حمل می‌کنند و می‌توانند تا مدت‌ها یا حتی تا همیشه با مکانیسم تداعی، یاد و خاطره هدیه‌دهنده، یک سفر یا یک موقعیت را زنده نگه دارند.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها