تاریخ انتشار:1404/10/06 - 13:27 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 214599

سینماسینما، ابوالفضل نجیب؛

اگر ملاک توفیق سریال‌های نمایش خانگی را منوط به جذابیت آن برای مخاطبان بدنه تعیین کنیم از این منظر «بامداد خمار» برای این طیف از مخاطبان در مقایسه با «سووشون» به مراتب جذاب‌تر و بالمآل توجه بیشتر مخاطبان خانگی را به خود جلب کرده است. صرفنظر از این مهم که «بامداد خمار» به دلیل جذابیت ذاتی در گونه عشق و دلدادگی و آن هم با موانعی از جنس اختلاف طبقاتی در یک نظام اشراف سالاری از نوع قاجاری و ایضا موانع مضاعف چون چند ضلعی بودن (اصلان و منصور و رحمان) اگر چه در نگاه اول برگرفته از کلیشه‌های قدیمی در سینما و سریال‌ها و در واقع مهمترین سرمایه‌ها را برای جذابیت هر چه بیشتر در اختیار گرفته اما در عین حال با ورود به فضا و زمانه متفاوت و متمایز از مناسبات آشنا نگاه متفاوتی به این مضمون کلیشه‌ای و تکرار شونده دارد. آن هم با خلق شخصیت‌هایی که در نوعیت خود به اندازه کافی باورپذیر و حتی در قواره یک عاشق و رقیب سمپاتیک و موجه جلوه می‌کنند. مقایسه کنید دو شخصیت اصلان و منصور در رقابت با یکدیگر برای تصاحب محبوبه را و ایضا شوریدگی عشق متقابل محبوبه و رحمان نسبت به همدیگر را. رقیب در سایه‌ای که فاقد کمترین ارزش و اعتبار در مناسبات اشرافی و در رقابت ناخواسته با رقبایی که واجد تمامی مولفه‌های جامعه اشرافی‌گری هستند. یکی عموزاده تحصیلکرده در فرنگ با تاثیرپذیری از مناسبات جامعه مدرن و با روحیه آرمانگرا و برساختی توامان از مناسبات فرهنگ غرب و سنت مداری پراگماتیستی و دیگری شخصیتی به همان میزان صاحب جایگاه و اعتبار طبقاتی در پیوند با صاحبان قدرت و البته پای بند رسوم و فرهنگ سنتی طبقه اشراف. تبلور این اختلاف را می‌توان در اولین سکانس رویارویی اصلان و منصور و در همجواری دارالتجاره علاالدوله و نصیرخان شاهد بود. جایی که اولین سنگ بنای رقابت این دو برای تصاحب محبوبه با گفتگوهای توام با کنایه و در ادامه با صراحت و لحن تهدیدآمیز کلید می‌خورد. و در ادامه با کارزار خوردن قهوه قجری و گریز منصور در نیمه راه این کارزار وارد مرحله تازه‌ای می‌شود. «بامداد خمار» در ادامه این مسیر پر کشمکش روایت گر وضعیت زن زمانه خود است. درگیر و اسیر در چنبره سنت‌های خانوادگی و اجتماعی و در محاصره همواره. حتی در خانواده‌ای به ظاهر آراسته و در آستانه پوست اندازی و نو شدن. آنچه «بامداد خمار» را از نمونه‌های مشابه متمایز می‌کند تلاش برای نفوذ به پنهانی تریم لایه‌های مناسبات و سنت‌های درونی این طبقه است.

گذشته از این جذابیت‌ها باید به ریتم روایت در مقایسه با «سووشون» اشاره کرد. در «سووشون» با ریتم کند و کشدار و گفتگو محور و سکانس پلان‌های طولانی و خرده روایت‌های حوصله سربر و خسته کننده مواجه بودیم.

«بامداد خمار» اگر چه همچنان وامدار دلبستگی‌های آبنار به فرم و بطرز آزاردهنده‌ای به رخ کشیدن توانمندی‌های او در بی واسطه کردن روایت از طریق خرد کردن و دکوپاژ است، با این همه اما با کمی سرعت دادن به ریتم روایت و تقطیع‌های هوشمندانه توانسته میان دلبستگی‌های شخصی و رعایت حس و حال مخاطب به تعادل برسد. این‌ها تفاوت‌های عمده «بامداد خمار» در مقایسه با سووشون هستند. تفاوت هابی که در پیوند و پیوستگی نیازهای زمانه مخاطب خانگی رقم خورده است. تفاوت هابی از جنس آنچه سریالی چون «تاسیان» را در کانون توجه و استقبال مخاطبان خانگی قرار داد. این تفاوت‌ها دیگر نه از جنس جذابیت‌های پنهان که سال‌های متمادی است به مولفه‌های ثابت و تکرار شونده برای مخاطبان خانگی و بخصوص نسل جوانی تبدیل شده که عشق در این وانفسای ناگزیری شاید مهمترین انگیزه و دغدغه و شاید تنها کورسوی امید برای گذران زندگی شأن باشد بالطبع در چنین شرایط و زمانه‌ای سوژه‌‌هایی چون «تاسیان» و «بامداد خمار» گذشته از کیفیت شأن کم و بیش مورد استقبال و اقبال قرار می‌گیرند. از دیگر جذابیت‌های «بامداد خمار» می‌توان به فضاهای زنانه فیلم اشاره کرد. و صد البته شناخت و بازآفرینی این فضاها که نشان از حساسیت و توان و اهمیتی است که ابنار برای خلق آن قائل شده است. طی سال‌های گذشته استقبال از سریال هابی از جنس «شهرزاد» و حتی استقبال اولیه از «سووشون» حاکی از تمایل مخاطبان خانگی و به هر دلیل به گذشته گرایی است. «بامداد خمار» بر خلاف معمول سریال‌هایی که خوب شروع می‌شوند و بتدریج افت می‌کنند و در نهایت به غافلگیری معکوس می‌رسند، شروع به قاعده و معمولی دارد و اما بتدریج دلنشین و جذاب می‌شود.

لینک کوتاه

 

آخرین ها