تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۱/۱۷ - ۱۵:۱۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 150037

سینماسینما، محمد تقی‌زاده
حمیدرضا آذرنگ بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون‌ در نخستین تجربه کارگردانی اش در سینما، گویا خواسته نبود تنوع ژانر در سینمای را به رخ بکشد، چنانکه روزی روزگاری آبادان در لحظاتی سورئال و علمی و تخیلی و در لحظات دیگر تراژیک یا کمیک شده در حالیکه فیلم در بستر ملودرام قراراست سرنوشت یک خانواده در آبادان را روایت کند.
داستان و فضاسازی دوپاره عمدتا به فیلم های سینمای ایران ضربه زده و در این فیلم به دلیل تفاوت فراوان فضای سورئال و رئال و زمان بالا و مشخص نبودن مرز این دو سبک روایی تا انتهای فیلم، این آسیب دوچندان شده است.
فیلم قرار است با پرداختن به رویا، مرگ، جهان دیگر و… در خلال داستان و زندگی عادی یک خانواده پنج نفره در آبادان از یک سو ارزش زندگی و خانواده را نشان دهد، از سویی تحول شخصیت ها در مواجهه با سختی ها را نمایان سازد و بالاخره به دلیل مشخص نبودن این مرز واقعی و غیرواقعی پایانی متفاوت و مسیری جذاب را پیش روی تماشاگر قرار دهد؛حال آنکه این دوپارگی در نهایت آنقدر به ساختار فیلم ضربه زده که کارکردی متضاد از جذابیت و تازگی برای فیلم و تماشاگر به بار آورده است.
با وجود درام خوبی که در فیلم وجود دارد و همچنین جزئیات جذاب و شخصیت پردازی باور پذیر خانواده خیری و مصیب، بخش سورئال فیلم درنیامده و باعث عدم توفیق فیلم شده. ایده بخش سورئال که باعث تاکید بر مشکلات همیشگی مردم جنگ زده جنوب کشور و گرفتاری های آنها پس از یک دهه بعد از جنگ تحمیلی را بازگو می کند و ازسویی در برخی لحظات شوخی های خوبی بخصوص در برگردان زبان فارسی به انگلیسی و بالعکس دارد، عملا به وصله ناجور و ایده در نیامده فیلم تبدیل شده تا نخستین تجربه کارگردانی آذرنگ با وجود شخصیت های جذاب، ریتم و کارگردانی خوب در نیمه نخست فیلم، فضاسازی و جزییات زندگی مردم بومی آبادان به جهت همین ایده دوپاره و فضای ناموفق سورئال تجربه ای ناهمگون و به بار ننشته تبدیل شود.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها