تاریخ انتشار:1404/05/07 - 15:22 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 209926

سینماسینما، عدنان شاه طلایی

فیلم «زن‌ و بچه» آخرین ساخته سعید روستایی، بی وقفه در دل فضای سرد و ملتهب تهران معاصر قدم می زند، جایی که شخصیت ها درمیان پیچ وخم های زندگی روزمره خود را بازیافته و گاهی گم می کنند.

در نمای افتتاحیه فیلم، زن جوانی به نام مهناز با بازی پری ناز ایزدیار را می بینیم که در کلینیک زیبایی، ماسکی سفید رنگ صورتش را پوشانده وبه گوشه ای خیره شده، انگار رازی سربه مهر دارد. ماسکی که گویی نه‌ فقط پوست صورت بلکه تنش های روانی او را می پوشاند. این ماسک ها، نشان از تلاشی برای یافتن زیبایی و آرامش درجهانی که برای زنان سخت و پرتنش است؛ مراکز زیبایی پایگاهی موقت برای هویتی نوین وشکلی متفاوت، از زیبایی اند. زنان این فیلم، هرگز نازیبا نیستند؛ بلکه هرکدام در تلاشند زیبایی و وقاری را به دست آورند که شاید در خانه و اجتماع کمتر نصیب شان شده است.

سعید روستایی در این فیلم، تمرکز عمیقی بر شخصیت مهناز دارد؛ با این حال جای خالی او در معدود پلان هایی از فیلم که  او را نمی بینیم به شدت احساس می شود؛ مهناز انگار همانند موجی متلاطم است که با هرگام، از درون و بیرون در حال فروپاشی و بازسازی است. این پرداخت دقیق و ظریف به شخصیت او یکی از نقاط قوت فیلم است که بیننده را تا انتها با خود همراه می کند.

بازیگر نقش مهناز با اجرای طبیعی و بی تکلفش روان پیچیده این زن را به تصویر می کشد زنی که در دل تنش های خانوادگی و اجتماعی درگیر خواسته ها و انتظارات متناقض است. حضور دیگر بازیگران به همان اندازه چشمگیر و پر رنگ است.  پیمان معادی در نقش حمید،  مردی که باکشمکش های درونی و بیرونی اش،  به شدت ملموس است،  نقش که باظرافت،  تضاد میان عشق ونا امیدی را بتصویر می کشد. او باحرکات ونگاه های محدود پرمفهوم،  داستان خودرا روایت کرده و به خوبی بانقش مقابل مهناز، هم افزایی دارد.  روایت «زن و بچه» به طور مستقیم  به هردوی آنان‌ وابسته نیست،  بلکه   جهان کوچکی را مد نظر دارد که در کلیت به هم  مرتبط است.

فرشته صدر عرفایی درنقش مادر خانواده مثل همیشه درخشان و همدلی برانگیز است. زنی که باتمام  سختی های فرزند بالغ داشتن، نگهبان است و در کش و قوس‌های روایت نقشی نجات دهنده دارد ودرونیات شخصیت اش را به خوبی،منتقل می کند.

در کنار بزرگترها علی یار با بازی  سینان موهبی حضور دارد که یک سوم ماجراها برپایه شخصیت او رقم می خورد،  چهارده ساله خانواده و از نکات پرکشش فیلم است.

علی یار، همه شور وهیجان نوجوان درگیر مشکلات فراتر از سن وسال خود است،  او شیطنت ها و خطاهای مخصوص این رده سنی را به نمایش می گذارد و البته،  این شیطنت ها گاه بصورت علنی و گاه درخلوت،  به شدت بر فضای خانواده تاثیر می گذارند.  علاقه علی یار به منشی سی ساله مطب، اورا بر آن وامی دارد.   در ریسک مالی،   باپولی که در مدرسه با پسرها و قمار به دست می آورد، مثل خرید حلقه طلا برای جلب نظر دختری که دوست می دارد این هیجانات را،  بنمایش می گذارد.  همه نشانه هایی از یک نوجوان پراضطراب و درجستجوی تایید است.  بیشتر پلان هایی که علی یار در آن‌ حضور دارد،  بارنگ پردازی هوشمندانه همراه است که تضاد میان روشنایی امید وسایه های اضطراب ونگرانی را به تصویر می کشد.   تضادهایی که نه فقط در زندگی او،  بلکه در تمام خانواده موج می زند. در همین بخش ها، دیالوگ های تیز و حساب شده به غایت عالی در القای  جهانی پر تاثیر سینمایی، بیشترین کاربرد را دارند.  جایی که سبکبالی و شاعرانه بودن با خشونت و واقعیت های تلخ،  همزمان به چشم می آیند.

چینش اثاثیه خانه ودکورها، اگرچه کانون زن وبچه وهیاهوی زندگی آنان پر می کند، اما کما کان فضایی تیره و غمگین ارائه می دهد و با نورپردازی فکر شده، در تاثیر بیشتر صحنه ها، درخشان جلوه می کند. تضاد بین روشنائی ‌وتاریکی  در خانه به ویژه در اتاق تقریبا تاریکی که مهناز و مهری بالحنی آرام، صحبت می کنند. با آمدن دوباره برق و توجه آنان به ورود روشنائی، حرف های شان، طیفی از رنگ امید می گیرد. تراکینک های رو به جلوی خفیف دوربین از برخی  شخصیت‌های فیلم،  در تنش،   یا حالت سکون،  استاندارد عمل می کند ودر خدمت کاری ست که باید انجام شود.  تدوین اثر بمانند کارهای امتحان پس داده پیشین در آثار روستایی، گاه مشابه اند.  وبدون کشیدگی داستان و دقایق طی شده یکصد وبیست وهفت دقیقه، همچنان بدون افت ادامه می یابد،   اگرچه که روایت تلخ ونومید کننده، هم باشد.  مخاطب اما نومید ورها نمی شود، داستان یک خانواده ایرانی باهمه شکست ها وبالندگی ها در روایت،  قطعا مخاطب خودش را دارد. روایت داستانی  از نقش های جنسیتی در جامعه،  تضاد نسل‌ها مبحث رفتارگرایی پدر بزرگ حسن پورشیرازی با نوه اش علیار، لابد آموزنده و مرتبط با جنس یک زندگی مدرن معاصر شهری است.

پدربزرگ درواقع پدرشوهر متوفی مهناز به تنهایی متعلق به گذشته ای اندوه بار دراماتیک،  و یک دوره سپری شده مبهم است،  اما در فیلمنامه خلاصه وار به دور از چانه زنی های اضافی، در سکانس درخشان دادگاه‌  در مجتمع قضایی،  که تقریبا بیشتر  شخصیت‌های اثر را در آن‌جا گردهم آورده است، به اصل موضوع اشاره می شود. پدربزرگ تکیه گاه است، او‌  محکم و گاه سرد  و سختگیر است.  در تقابل با مهناز ومادرش، بافتی از تنش ودرگیری ایحاد می کند. این تقابل ها، نشان‌دهنده یک نسل شکنی است که نه فقط میان والدین و فرزندان بلکه بین سنت ومدرنیته رخ می دهد. و اما‌ داستان عشق سطحی و ریاکارانه حمید به مهناز و در لایه روایت، با غافلگیری ارائه می شود،  قطعا نمی‌توان به حساب خام دستانه بودن ایده از فکر تا پرداخت شخصیت ها در فیلمنامه قرار نمی‌گیرد. اتفاقات موازی باعث از انسجام وشکل گیری این رابطه را می‌توان، علی ومعمولی قلمداد کرد. شخصیت مهری خواهر مهناز با بازی خوب سها نیاستی ضلع سوم این مثلث عشقی را هم باید در نظر گرفت که تعلیق مضمونی پنهان، بین خواهر جوانتر و حمید، شکل بگیرد. حمید به مهری علاقمندتر هست تا به خود مهناز! این رویداد شوک آور، مشابه  فوت مبهم علی یار، برای مادرش،  فاجعه بار بود، اما با صبوری از این حادثه نیز‌ عبور می‌کند. قبل‌تر ناظم ومدیریت مدرسه، با علی یار، بابت دردسر آفرینی هایش، مشکل داشتند ومهناز همواره  به دفتر مدرسه احضار می شد.  مجموع این اتفاقات، باید مهناز را  به مرز دیوانگی می کشاندند.  مهناز اما در کام فاجعه ها فرو رفت اما جنونش سربرنیاورد و خاموش ماند.

سرانجام فیلم «زن و بچه» بدون شعارزدگی تصاویری با زبان شاعرانه غمگین ولحنی سنگین، گاه سبک به نقد و بررسی زندگی مدرن می پردازد و جایگاه زن را در آن‌  به‌ زیبائی بازتاب می دهد .

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها