سینماسینما، زهرا مشتاق
فرزانه تاییدی را هرگز از نزدیک ندیده بودم. او را در فیلم “میراث من جنون” به یاد می آورم که مهدی فخیم زاده در آن نقش یک روانپریش را بازی می کرد و فرزانه تاییدی را تا حد مرگ ترسانده بود. همین.
ولی او نیز یکی از زنان توانمندی بود که به شکلی ناجوانمردانه، فرصت فعالیت در حرفه ای که دوست میداشت از او گرفته شده بود.
بیست و چند سال پیش، اواسط دهه ۷۰ وقتی هنوز جوان محسوب می شدم، این شانس را داشتم که همراه با فریدون جیرانی بسیاری از ستاره های دهه سی، چهل و پنجاه سینمای ایران را ملاقات کنم. پروژه ما گفت و گو با این ستارگان بود و من به نوعی دستیار آقای جیرانی بودم و البته که فرصتی طلایی برای آموختن و شنیدن چیزهایی که اغلب جایی بیان نشده بود.
در آن پروژه که چند سالی زمان برد، قصد آن بود که آن گفت و گوها تبدیل به کتاب شود، که تا این لحظه نشده و بسیار متاسفم که چرا به ذهن هیچ کدام مان نرسید که این نشست ها تصویری ضبط شود .
روزهای کاری فشرده بود و از خانه ای به خانه دیگر می رفتیم. خانم ایرن زاریانس، محمدعلی فردین، نصرت الله وحدت، بهمن مفید که در سفری کوتاه به ایران آمده بود و مصاحبه با او سرانجامی نداشت و خیلی های دیگر. فریدون جیرانی با آن حافظه درخشانش، در حال جمع آوری تاریخ شفاهی نسلی از بازیگران سینما بود که در زمان خود ستاره هایی پرفروغ بودند. او دایره المعارف سیار سینمای ایران بوده و هست. در طول مصاحبه های طولانی و چند ساعته نکاتی را به یاد مصاحبه شوندگان می آورد که آنها خود از یاد برده بودند. بعدها فهمیدم که آن دوره، چه تاثیراتی در من ایجاد کرده است.
این آمد و شدها دوستی زیادی بخصوص میان من و خانم ایرن ایجاد کرد. خانم ایرن نازنین . زنی بلند بالا و هنوز زیبا و بی نهایت رویا پرداز که می شد ساعت ها کنارش نشست و از تعریف هایش خسته نشد . زنی تنها، بینهایت تنها با یک عالمه دوست. در خانه اش همیشه می شد کسی را دید. از ستارگان گذشته تا ستارگان و کارگردان های حالای سینمای ایران. دوستش داشتند و خانه اش به روی همه باز بود. به افتتاحیه تمام فیلم ها دعوت می شد. نمایش های خوب را از دست نمی داد و همیشه در حال خواندن کتابی تازه بود. درباره سینما با عشق صحبت می کرد و با این که زنی خوددار بود، گاه چشم هایش پر از اشک می شد. او را از حرفه ای محروم کرده بودند که عاشقانه دوست می داشت. شغلی که جدا از عشق، منبع درآمد او بود. او سال ها ستاره ای بی بدیل بود و دستمزدهای خوبی گرفته بود. اما در آن سال هایی که ما به او رسیده بودیم، خودش بود و خودش. فرزندی نداشت و علاقه وافری به خواهرزاده اش مریم داشت که همراه با خانواده اش در قزوین زندگی می کرد. و خانه اش در کوچه مهتاب، در خیابان خرمشهر، خانه یکی از دوستان نزدیکش، خانواده آقای مینا بود که خارج از کشور زندگی می کردند و ماه هایی از سال به ایران می آمدند. خانم ایرن بعد از آن همه سال کار، نه اندوخته ای داشت و نه درآمدی. در آلمان دوره زیبائی پوست گذرانده بود و با دستگاه هایی که تهیه کرده بود، یکی از اتاق های خانه اش را به همین کار اختصاص داده بود. هرگز تصویر لحظه ای که دست های خودش را بوسید، فراموشم نمی شود. دست های خود را بوسید و خطاب به آنها گفت از شما سپاسگزارم. سپاسگزارم که به گدایی نزد هیچ کس دراز نشده اید و اجازه دادید از بازوی خودم نان بخورم.
این تصویر هنوز هم برایم تکان دهنده است. او عصاره زنان و مردانی بود که تنها، نگاهی هیجانی، افراطی و بیمنطق، به شکل بیرحمانه ای آنها را به انزوا کشانده بود. بیآنکه تقصیری داشته باشند و یا هیچ جرمی مرتکب شده باشند.
همان وقت ها در جمعی دوستانه، خانم فروزان را دیدم. سپیده، شورانگیز و کسانی دیگر. نمی شد اندوه و دردمندی آنها را از ظلمی که به ایشان شده بود، نادیده گرفت. خیلی هایشان گرفتاری های زیادی داشتند و به لحاظ معیشتی مشکلاتی ناراحت کننده. اما هیچ کدام نمی توانستند بفهمند به چه جرمی و چرا حذف شده اند؟ در کدام دادگاه، با چه ادله ای؟ و اساسا اگر حکم است که زنان بازیگر پیش از انقلاب از هرگونه فعالیتی محروم باشند، پس چرا در اجرای این حکم تبعیض قائل شده اند؟ چرا برخی بازی می کنند و برخی دیگر مورد غضب هستند؟ همان وقت ها هنرمندی قدیمی از دست رفت. اگر اشتباه نکنم آقای علی تابش، بازیگر و کمدین. من آن روزها در بخش فرهنگی روزنامه آفتاب امروز کار می کردم و قرار شد از مراسم بدرقه او یک گزارش بنویسم. میدان هفت تیر تا استادیوم شیرودی جای سوزن انداختن نبود. چون مردم علاقه مند به دیدن هنرمندان محبوبشان آمده بودند. فردین، ناصر ملک مطیعی، وحدت و خیلی های دیگر. تمام مسیر غلغله بود. نه سالش را یادم است و نه ماهش را. فقط یادم است هوا گرم بود. آقای فردین در کنار دوستان قدیمی اش گوشه ای، زیر سایه درخت ایستاده بود. نگاهم کرد و گفت: در آن تابوت فقط تابش نیست. من هستم، وحدت هست، ناصر هست. همه ما هستیم. ما سال هاست که مرده ایم و آنچه که میبینید جسدهای متحرکی است که به ظاهر نشان از زنده بودن ما دارد. ما سال هاست که مرده ایم.

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- پردهخوانیِ شیرینِ رنجهای ناشنیده و ناگفته!
- گفتگو با حسن حسینی درباره «راهنمای فیلم سینمای ایران» (بخش دوم)/ واکاوی یک تحقیر تاریخی
- برترینهای سینمای ایران در صد سال اخیر به انتخاب نویسندگان سینماسینما/ بخش شانزدهم
- بخشهایی از مراسم اختتامیه جشنواره که در پخش زنده تلویزیون به نمایش در نیامد + عکس
- روایت امیر حسن چهلتن از فردین، ناصر ملک مطیعی و بهروز وثوقی
- عکسی که لاله اسکندری از ناصر ملک مطیعی و پوری بنایی منتشر کرد
- حالا ما به همه گفتیم زدیم شمام بگید زده خوبیت نداره/ درباره بهمن مفید
- تاملی بر بازیگران سنتی و مدرن در سینمای ایران/ بخش دوم
- فردین و آرزوی بازی کردن در فیلمهای پیشروی سینما + ویدئو
- فرزانه تاییدی درگذشت
- مستند زندگی ناصر ملک مطیعی ساخته میشود
- شجریان میگفت حکایت ایرج و فردین نشود
- روایت سایت مشرق از نظر فردین، بهروز وثوقی و پوری بنایی درباره مینیژوب
- بخش دوم گفتوگو با محمد بیکزاده/ میخواستیم فردین مالک اشتر باشد و فائقه آتشین قطام، هدف هم داشتیم!
- جوانمرد؛ یادی از درگذشتگان سینما در سالی که گذشت
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- نگاهی به سریال تاسیان؛روزی روزگاری ایران
- معرفی پلتفرمهای هوشمند سلامت همراه اول بهعنوان اپلیکیشنهای برگزیده
- انتقاد سازندگی از گفتوگوی کمال تبریزی با ایسنا/ داوران بر اساس مصلحت رای دادند نه کیفیت
- وداع با صدای ماندگار دوبله؛ بدرقه منوچهر والیزاده به خانه ابدی/ دوبلوری بدون جایگزین
- لوئیس بونیوئل فیلمساز در تبعید و صدو بیست و پنج سالگی
- فوت یک هنرمند پیشکسوت؛ عبدالرضا فریدزاده درگذشت
- شاهپور هنوز هست
- فیلمی در نوبت عید فطر به اکران اضافه نمیشود/ اسعدیان: پیشنهاد شورای صنفی نمایش برای بلیت، بیشتر از ۱۰۰ هزار تومان بود
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- با دستور وزیر ارتباطات، پروژههای ارتباطی همراه اول در روستاهای استان قزوین افتتاح شد
- جشنواره علیه جشنواره
- جایزه تجلی اراده ملی جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- گامی دیگر در جهت حذف سینما از سبد خانوادهها/ افزایش قیمت بلیت؛ ضربه مهلک به سینمای ایران
- مدیرعامل بهمن سبز: چه کسی بلیت ۲۲۰ هزار تومانی پیر پسر را میخرد؟!
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- اعطای تندیس «سازمان سبز برتر» به همراه اول
- پنجمین دوره «طرح پژوهانه همراه» با حمایت از دانشجویان نخبه کلید خورد
- نگاهی به سریال «جانسخت»؛ منتظر غافلگیری بمانیم یا نه؟
- کنسرت نمایش «ژن زامبی» از فردا میآید/بلیت ۵ روز اول به پایان رسید
- «نبض» روی میز تدوین
- نسخه ویژه نابینایان «مادیان» با صدای رعنا آزادیور منتشر میشود
- منوچهر والیزاده درگذشت
- ۱۲ نقشی که برنده اسکار شدند اما قرار بود به بازیگران دیگری داده شوند
- آیا باید از اینفلوئنسرها ترسید؟
- با رونمایی احتمالی فیلم در جشنواره کن؛ تام کروز با «ماموریت غیرممکن» خداحافظی میکند
- باید جلوی تصمیمات پشت پرده درباره سینمای ایران گرفته شود/ چه کسی باید مشکل شرعی «قاتل و وحشی» را حل کند؟
- نشان سیف الله داد چه نسبتی با بهرام افشاری و ملیکا شریفی نیا دارد؟
- فانتزیهای سورئال و کمدیهای پیچیده از جنس سروش صحت/نگاهی به فیلم «صبحانه با زرافهها»؛
- فیلم «قاتل»؛ تولدی دوباره
- «زیبا صدایم کن»؛ ملودرامی احساسی