تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۵/۲۲ - ۱۵:۲۶ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 189406

سینماسینما، شادی حاجی مشهدی

«رابرت اوپنهایمر» پدر بمب اتم، خطاب به استاد بزرگ فیزیک «آلبرت انیشتین» می‌گوید که می‌ترسد ساختن بمب، جریانی زنجیره‌وار و هیجانی را آغاز کند که در آن کشورهای دیگر نیز تلاش کنند‌ تا از بمب اتمی پیشی بگیرند و مقادیر بی‌پایانی سلاح هسته‌ای تولید کنند و این یعنی نابودی جهان…

این جملات را در سکانسی از فیلم «اوپنهایمر» ساخته جنجالی اخیر کریستوفر نولان می‌شنویم، که به واقع چکیده دغدغه‌های یک دانشمند فیزیک هسته‌ای است. کریستوفر نولان در فیلم اوپنهایمر با رویکردی بیوگرافیک به این ترس‌ها و دستاوردها نزدیک شده است.
اوپنهایمر با نبوغ و دانش فردی و تلاش هدایت شده توانست با پشتوانه مالی هنگفت از سوی آمریکا در رقابت با کشورهای درگیر در جنگ جهانی دوم، به قدرتمندترین و مخرب ترین سلاح کشتار جمعی دست پیدا کند؛ اما هم او می‌دانست، که به واقع شهرت و ندامت، دو لبه این تیغ بُرنده است که کمترین تبعاتش می‌تواند فساد و تباهی ابرقدرت‌ها، ویرانی تمدن‌ها و کشتار مردم باشد.

فیلم بلند سینمایی اوپنهایمر از خلاقیت‌های فنی بی‌سابقه‌ای برای بازتعریف ژانر بیوگرافی بهره می‌برد و نولان در این فیلم به طور خاص از متن بیوگرافی نوشته شده توسط «کای برد» و «مارتین جی. شروین» در سال ۲۰۰۵ استفاده می‌کند. و به گواه فرد کاپلان (-نویسنده کتاب «بمب: روسای جمهور، ژنرال‌ها و تاریخ مخفی جنگ هسته‌ای »- تفکیک دقیقی از جزییات تاریخی دارد.

نکته قابل توجه در فیلم اوپنهایمر فیلمبرداری آن با فرمت آی مکس است. نولان می‌گوید که با فیلمبرداری با فیلم IMAX 70 میلی متری، اجازه می‌دهید تا صفحه نمایش عملا ناپدید شود و به این ترتیب بدون عینک خاص، احساس سه بعدی بودن می‌کنید، چرا که در یک صفحه نمایش بزرگ دید پیرامونی مخاطب را پر می‌کنید و این سبب می‌شود که تماشاگر در دنیای فیلم غوطه‌ور شود.

برای نگارنده که خوشبختانه امکان حضور در سینمای نمایش دهنده فرمت آی مکس برای تماشای این فیلم فراهم آمده بود، تجربه دیدن اوپنهایمر در فرمت اصلی، با وضوح و عظمت بیشتر اما نه دقیقا مثل فرمت سه بعدی ادعا شده، جذاب و منحصر به فرد بود.
به واقع شاید توضیح بهتر برای انتقال این تجربه این باشد که بدانیم در سینماهای معمولی پروجکشن فیلم، یک فیلم ۳۵ میلی متری یا ۷۰ میلی متری به صورت عمودی اجرا می‌شود تا روی صفحه عریض، نمایش داده شود. در فرمت IMAX اما، تصاویر قابل تولید بر روی صفحه نمایش می‌توانند ۸٫۳ برابر فیلم ۳۵ میلی متری معمولی یا ۳٫۴ برابر بزرگتر از فیلم ۷۰ میلی متری معمولی باشند.
البته تماشای فیلم در این ابعاد مثل دیدن تصاویر رزولوشن بالا، چون با وضوح بیشتر و جزییات دقیق‌تر است، گریم بازیگران و ری اکشن‌های چهره و به ویژه چشمان آنان را بیش از پیش آشکار می‌کند. برای همین، اساسا پرداختن به این ظرایف برای تیم تولید حساس‌تر و پرچالش‌تر است.

مدت زمان طولانی سه ساعته فیلم، در یک دایره رفت و ‌برگشت زمانی، همچون پرونده‌ای تصویری، اما متراکم و پیچیده روایت می‌شود؛ تصاویر و دیالوگ‌ها نیاز به توجه و دقت دارند و عناصر روایی در انبوهی از خطوط زمانی پخش شده. اگر چه ضرباهنگ فیلم تند است اما در فصل اول، فیلم پر از دیالوگ و همراه با مقدمه چینی‌های علمی زیاد برای نمایش روند ساخت بمب اتم است.

روایت این درام بیوگرافیک بیشتر با تصاویر جلسات دادگاه، روابط عاشقانه اوپنهایمر، تجلیات آزمایشگاهی و گعده‌های فرقه‌های سیاسی که در طول آن، شخصیت‌های مهمی در سالن سخنرانی به هم می‌پیوندد، شکل می‌گیرد.
فصل میانی فیلم به تولید و آزمایش بمب اتم اختصاص دارد و عمده تصاویر آن درباره آزمایش ملی لس آلاموس و پروژه منهتن در نیو مکزیکو آمریکاست.

مهم‌ترین شاخصه تکنیکی فیلم اوپنهایمر اما به گمان نگارنده، صداگذاری و موسیقی فیلم است.
لحظه انفجار در سکوت مطلق سپری می‌شود و شما چندثانیه بعد صدای مهیب انفجار بمب را می‌شنوید؛ این مهندسی صدا به ایجاد تعلیق بیشتر کمک می‌کند.
توجه به صدا در فصول مختلف فیلم به گونه‌ای است که به خوبی با لحظات منطقی یا احساسی بسیار قوی اوپنهایمر مطابقت دارد.
لودویگ گورانسون آهنگساز سوئدی فیلم، گاهی واقعا فیلم را از یکنواختی نجات می‌دهد و لحظات هیجان انگیزی را که نجات بخش است، خلق می‌کند.
سازهای زهی بخش برجسته‌ای از شبکه ارکسترال حماسی موسیقی فیلم را تشکیل می‌دهد و در طول درام و به ویژه در لحظات آشوب‌های لحظه‌ای پس از انفجار بمب اتم نیز، می‌توانند حس و حال ذهنی و درونی شخصیت‌های اصلی فیلم را بازتاب دهند.

به گفته گورانسون، مهم‌ترین نکته‌ای که آهنگساز، برای تنظیم موسیقی این فیلم در نظر داشته، این بوده که چون در اجرای ویولن قابلیت‌های زیادی وجود دارد و مثلا می‌توان در عرض یک ثانیه فضا را از یک دنیای زیبا به چیزی کاملاً وحشتناک بدل کرد، از آن به عنوان مهم‌ترین ساز ارکستر استفاده شده است.
جالب است که بدانید حتی در اجرا، نوازنده‌های ویولن از چیزی که آهنگساز فکر می‌کرده به لحاظ انسانی امکان پذیر است پیشی گرفتند و قطعاتی با نت‌های بسیار دشوار و پیچیده را اجرا کردند.
گورانسون در اوپنهایمر به واقع با صداسازی و تأکید بر تصاویری از چرخش اتم‌ها، نوای همرمان چهل ویولن را وارد یک دیوانگی نفس‌گیر می‌کند.

حضور کیلیان مورفی در نقش اوپنهایمر نیز دومین و مهم‌ترین دستاورد فیلم است، این بازیگر ایرلندی که نقل فداکاری‌هایش برای بازی در فیلم اوپنهایمر عالم گیر شد، توانست رژیم‌های غذایی سخت را برای شبیه‌تر شدن به رابرت اوپنهایمر تحمل کند و حتی با خلوت گزینی و مراقبه برای فرو رفتن در حس و حال شخصیت اصلی به ترسیم دقیقی از خصوصیات پدر بمب اتم نزدیک شود.

نولان درخشش و بینش اوپنهایمر را از طریق چشمان مصمم کیلیان مورفی به تصویر می‌کشد و گاهی مخاطب را در تخیلات علمی او غرق می‌کند؛ اگر چه پرداختن به کشمکش‌های درونی و معضلات اخلاقی اوپنهایمر پیچیدگی شخصیتی او را بیش از پیش عیان می‌کند، اما اعتبار فیلم به این است که جز در چند مورد جزیی، یک بستر تاریخی خاص را به‌طور شگفت‌آوری دقیق و درست به تصویر می‌کشد.

مهم‌ترین انتقاد به فیلم اپنهایمر اما در ژاپن صورت گرفت، مردم کشوری که دستخوش ویرانی‌های بیشماری پس از انفجار بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی بودند، اکنون با تماشای فیلم، واکنش‌های شدیدی را نشان دادند.
منتقدان استدلال می‌کنند، شکست کامل فیلم در عدم نمایش واقعیت‌های مخرب حملات به هیروشیما و ناکازاکی رخ داده و این فیلم تنها قصه جشن گرفتن «پدر بمب اتمی» است.
نگارنده البته بر این باور است که نولان اتفاقا به این ندامت و پریشانی در اوپنهایمر اشاره دارد و مسئولیت اخلاقی بزرگی را متوجه این دانشمند می‌داند.

در ۲۳ دسامبر ۱۹۵۳، کمیسیون انرژی اتمی (AEC) در آنچه که ادعا می‌کند “منافع امنیت ملی” است، مجوز امنیتی اوپنهایمر را به طور موقت تعلیق می‌کند. اوپنهایمر در اوج احساسات ضد کمونیستی ایالات متحده به داشتن ارتباط طولانی مدت با حزب کمونیست متهم می‌شود و این مساله در طول فیلم در صحنه‌های دادگاه و جلسات بازجویی طرح می‌شود.
بخش مهم دیگری از فصل پایانی فیلم تلاش برای تبرئه اوپنهایمر از اتهامات وارده است.
پس از اینکه ترومن، رییس جمهور وقت، اوپنهایمر را یک ترسوی غر غرو خواند و دستور ساخت بمب هیدروژنی را داد، چون اوپنهایمر به مخالفت خود با توسعه بمب هیدروژنی ادامه داد، سازمان امنیت ملی آمریکا مدعی شد که مخالفت وی پیشرفت پروژه را به تاخیر انداخته است.
سوء ظن در مورد میهن پرستی اوپنهایمر و روابطش با کمونیستها دلیل دیگری برای طرد او شد که برای حدود یک دهه اوپنهایمر را درگیر کرد.
کشمکش‌های او با فرماندهان نظامی رده بالای آمریکا و مقاومت در برابر خواسته‌های جاه طلبانه ارتش در کنار نمایش عدم اعتماد سازمان امنیت ملی به اوپنهایمر و وادار کردن او به اعتراف به خیانت به همسرش با معشوقه قبلی در حضور همسرش کاترین کیتی (با بازی خوب امیلی بلانت) از بخش های نفسگیر و دراماتیک فیلم است که البته به وجوه اخلاقی و روانشناسانه این شخصیت نیز اشاره دارد.

اوپنهایمر اگر چه مدتی بعد از اتهامات وارده تبرئه شد اما
تجربه تسلیم این اختراع بزرگ به حاکمانی که مخاطرات آن را به خوبی نمی‌شناختند، برای او ویرانگر بود و جامعه علمی آمریکا را دچار اختلاف کرد.
شاید بسیاری از مخاطبان این فیلم ندانند که اوپنهایمر از زندگی عمومی بازنشسته شد و بقیه عمر خود را صرف مدیریت موسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون کرد. در سال ۱۹۶۳، او بالاترین نشان ملی در علم هسته‌ای، جایزه انریکو فرمی را دریافت کرد و در سال ۱۹۶۷ بر اثر سرطان درگذشت.
نولان در این فیلم به واقع نه تنها به روند ساخت بمب اتم بلکه به زندگی خالق این بمب و روحیات و افکار او نزدیک می‌شود، اینکه او تا چه حد می‌تواند، حس و حال اوپنهایمر را به عنوان یک دانشمند نخبه اما متفکر و مغموم انعکاس دهد، به قضاوت تماشاگر و درک شخصی او از این آشنایی، وابسته است.
آخرین جمله اوپنهایمر خطاب به همسرش می‌تواند مکمل این نکته باشد، او در پاسخ به اظهار نگرانی کاترین درباره عذاب وجدان اوپنهایمر و عواقب ساخت بمب اتم می‌گوید: «خواهیم دید که دنیا چه قضا‌وتی خواهد داشت…»

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها