سینماسینما، شهرام اشرف ابیانه
می نویسی و پاک می کنی. چیزی که به ذهنت نمی آید به طبل حلبی گونتر گراس تمسک می جویی. پسرکی که کوچک مانده بود و بزرگ نمی شد. طبلی آویخته به گردن. پر سرو صدا. برای اتفاق هایی که خواهد آمد. این جور وقت ها آرزو می کنیم کاش کوچک می ماندیم آن وقت بزرگ شدن دنیا را به تمامی حس می کردیم. می شدیم خالق تابلوی زندگی ای که پیش روی ما است. شاید حتی می شد اسم مان را پایش بگذاریم.
قدیم ها البته جور دیگری بود. خوب نمی دانستند نامشان پای اثر هنری تمام شده باشد. کاشیکاری ها و تزئینات مسجدها و بناهای قدیمی را نگاه کنید. معمار و سازنده گم است. به فیلم «باد صبا» آلبر لاموریس می ماند. کسی آمده و رفته. مسافری، رهگذری، کسی و چیزی مثل باد صبا.
مشروطه شد و سینماتوگراف و دیگر اسباب و آلات غربی آمد همه چیز عوض شد. حال اسم خالق مهم بود. گاه حتی مهمتر از خود اثر. صاحب اثر نامش را می خواست برای معرفی و عرضه در محافل و مجامع. بین خودمان باشد. کلاه شاپو مد شده بود و کت شلوار و کراوات. خوبیت نداشت بی پرستیژ این ور و آن ور بروی.
این همه اما چه ربطی به سینما داشت؟ چند وقت پیش فیلم «روما» را دید صاحب این قلم. از آلفونسو کوآرون. همان که «جاذبه» را ساخته و «فرزندان بشر»، «هری پاتر» و «زندان آزکابان». فیلمی سیاه و سفید و به کل متفاوت با دیگر کارهای سازنده. با ریتمی به عمد کش داده شده؛ تصاویری چشم نواز و به دقت چیده شده. فیلمی به قدری کامل و حساب شده گویی کارگردان در تمامی اجزا فیلم مشارکت داشته است.
یکی چیزی اما کم است. مثل سریال westworld این همه را انگار برای تماشای ما چیده اند. انگار به پارک تفریحی آمده باشیم بخواهند مکزیک اوایل دهه ۷۰ میلادی را با خط قصه و ساختاری جذاب پیش چشم مان زنده کنند. وقت دیدنش حسرت می خوری برای تک تک نماهای هشت نیم و زندگی شیرین فلینی وآنوتونیونی و بونوئل و دیگر بزرگان. سینما چرا این طور شده؟ شبیه پارک تفریحات. سرگرمی بی ضرر برای گذران وقت و تحسین توانایی سازنده. پس پسرک طبال طبل حلبی گونتر گراس چه میشود؟ چرا ایده های داستانی آن ها را باور می کردیم و برای پذیرفتن این ها این همه شک داریم؟
حرکات دوربین در «روما» طوری طراحی شده که بتوانی حسش کنی. تک تک نماهای فیلم مدام بهت می گوید یک صحنه درخشان دیگر از آلفونسو کوآرون. «روما» که در اوج قله کارگردانی این روزهای ما است. فیلم های وطنی تقلید آن هم نیستند. داستان عادی را هم نمی توانند تعریف کنند اما طوری طراحی شده اند تا نام سوپراستارهای مسخره و دلقک مآب شان را ببینی. انگار آمده اند جلوی دوربین برای عکس یادگاری. پوستر یکی از این فیلم ها که رسما همین است. روحانی ای ایستاده برای عکس سلفی و چند تا ستاره و نیم ستاره خندان و الکی خوش بی خبر از هم جا هم دور و بر ایشان. پس اصالت شرقی مان کجا رفته؟ زمانی که سازنده از نامش هم می گذشت تا اثرش بماند.
شاید کسی بگوید صبر کن. زیادی تند می روی. خودت هم که این ها را قلمی می کنی اگر راست می گویی و دل خونی داری از این اوضاع چرا اسمت را پای یادداشتت می گذاری؟ جواب این که وارد بازی ای شده ایم انگار که تمامی ندارد. درباره معضل نام و اسم و گمنامی هنرمند می نویسی اما اگر نامت پای کار نباشد کسی انتقاد و حرف دلت را نمی خواند. سوال اساسی تری پیش می آید. این که آیا خود صاحب این قلم نمی خواهد با کارها و نوشته هایش نامش بر سر زبان ها باشد؟
به پسرک طبال «طبل حلبی» گونتر گراس پناه می برم. دور از قیل و قال دنیا. آمده ام پیشش بدانم چه کنم با این دوگانگی؟ پسرک می خندد و سر وصدا می کند با طبلش. گوش همه را کر کرده؛ صدایش دنیا را برداشته. کسی اما نمی شناسدش. بین خودمان باشد فقط من کشفش کرده ام. واقعا وجود دارد. فقظ شخصیت خیالی کتاب گراس و یا فیلم اقتباس شده از آن ساخته شلوندروف نیست. ما هر دو برای فرار از اسم ها به اینجا پناه آورده ایم. جایی که هستیم نامش NEVERLAND است.پیتر پن را هم می بینم و کلی شخصیت با یا بی نام نشان دیگر. اینجا خوشم. در دنیای خیالی ای که ساخته ام. دور از هیاهوی دنیای اسم های پرطمطراق دنیای واقعی بیرون.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- وحشت همان دریای خروشانی که از درونش زاده شدهایم/ نگاهی به فیلم «بیچارگان»
- «کشتی روسی» در سینماتک خانه هنرمندان ایران
- مروری بر ۹ فیلم بخشهای جنبی هفتادوششمین جشنواره کن
- تقابل نهادهای اجتماعی با خانواده/ نگاهی به فیلم «همه برای بازی»
- گونهای دلتنگی برای چیزی که دیگر نیست/ دربارهی سینمای کیومرث پوراحمد
- برای احمد دامود؛ راز آن نگاه و دستهای چلیپا شده
- گویی مرگ سایهاش را بر این تاکستان انداخته/ نگاهی به فیلم «نزدیک»
- هارولد ماد را دوست دارد/ یادداشتی بر فیلم «هارولد و ماد»
- برشهای کوتاه/ مستند لذت چشیدن یک رویا
- مکزیک نماینده خود را به اسکار معرفی کرد
- اختصاصی/ به بهانه روز مادر/ فیلمهای غیرعادی مادرانه در روز مادر غیرعادی
- کارآگاهان سینمایی (بخش سوم)؛ «آلفاویل» ژان لوک گدار/ در ستایش صدا و عشق در دنیایی بیکلمه
- جایی که رویاها هم ما را پس میزنند/ دوبارهسازی سینمای برگمان – بخش دوم
- روزی که خدا لب به سخن گشود/ دوبارهسازی سینمای برگمان در آثار سینماگران متاثر از او؛ بخش اول – معجزه
- «طبل حلبی»/ نجوای نیایشگونه روحی در طلب مغفرت
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- چهار مستند ایرانی در جشنواره هات داکس
- به انتخاب تماشاگران و به یاد شانتال آکرمن؛ ۱۵ روز سینماگران جشنواره کن جایزه جدید میدهد
- رقابت «آنیتا، گمشده در اخبار» در جشنواره استانبول
- پایان تور کنسرت علیرضا قربانی در تهران
- تلفیق شادی و شایستگی؛ نگاهی به برنامه «آی نسیم سحری عید شد»
- همکاری دوباره با یونیورسال؛ کیلین مورفی وارد ماجراهای جنجالی زغال سنگ آمریکا شد
- نگاهی به سریال افعی تهران
- علی اصغر رضایی نیک درگذشت
- ۱۰ روز مانده به شروع اجرا؛ نمایشِ بهرام افشاری ۲ میلیاردی شد
- برنامه تعطیلی سینماها در شبهای قدر
- به کارگردانی مهیار علیزاده؛ بازیگران نمایش «و تو هم برنگشتی» معرفی شدند/ اولین حضور شمس لنگرودی در تئاتر
- کنسرت «علیرضا قربانی» / گزارش تصویری
- بهار «مولوی» با متن محمد چرمشیر آغاز میشود
- شروع فیلمبرداری فیلم «پیکی بلایندرز» از ماه سپتامبر با حضور کیلین مورفی
- الهه نوبخت داور بخش اصلی جشنواره هلند شد
- جایزه جشنواره فریبورگ به ایران رسید
- جایزه جشنواره فریبورگ به ایران رسید
- «شیرین»، مثل عشق زنانه
- تلاش برای تحریف تاریخ/ نگاهی به فیلم «پرویزخان»
- فریاد، فضیلت است/ یادداشتی بر فیلم «داگویل» با نگاهی به پرفورمنس «ریتم صفر» مارینا آبراموویج
- جورج میلر با «فیوریوسا» به کن میرود
- نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم با حمایت همراه اول در حال برگزاری است
- سفری به سوی ناشناخته ها
- فرامرز اصلانی درگذشت
- پوسترهای ۲ بخش جنبی جشنواره کن منتشر شدند
- جان تراولتا در یک فیلم درجه ۳ دیگر بازی کرد/ نمایش در آوریل
- عیدی همراه اول با سبدی از محصولات دیجیتال
- احمدرضا عابدزاده از عوامل «پرویز خان» شکایت کرد
- صدور پروانه نمایش غیرسینمایی برای ۴۱ اثر
- اجرای طرح «اکران شبانه» سینماها در تعطیلات نوروز