تاریخ انتشار:1399/11/13 - 15:47 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 149627

سینماسینما، فریبا اشوئی

چقدر احساس خوبی است وقتی که یک فیلم خوب می بینی و خستگی از تنت حسابی در می آید. حس می کنی سینمای ایران هنوز زنده است و زبان فیلم، زبان گم شده و فراموش شده ای در این سرزمین نیست. بی همه چیز فیلمی است که همه عناصرش با هم در توازن و بالانس هستند. روایتی ناب و کامل از جنس سینمای کلاسیک. از همان آغاز فیلم، با یک روایت ساده از دلبستگی زنی روستایی و ساده لوح به گاوش(با بازی خوب باران کوثری) مخاطب به جریان روایت گره می خورد تا جریان و اتفاقات رنگ به رنگ و چالش برانگیز بعدی. بی همه چیز نمونه کامل سینمای قصه گو است. روستایی انتزاعی در مکانی انتزاعی که مردمانش غم نان دارند و برای آن دست به هر کاری می زنند. قاب بندی های بدون نقص مرتضی هدایی در کنار صحنه آرایی و طراحی لباس خوب فیلم، باعث شده که تماشاگر تا انتها در کنار قصه تلخ و تامل برانگیز آن بماند و از پلان به پلانش لذت ببرد. فیلمنامه خوب با طراحی کلاسیک و جاندار، البته از رموز اصلی موفقیت فیلم است. پیرنگ اصلی بر اساس ورود نجات بخش یک منجی به شرط آبادانی طراحی شده اما در ادامه با در کنار هم قرار گرفتن پیرنگ های فرعی و مخاطره برانگیز دیگر، جریان درام تغییریافته و شکل و معادله آن عوض می شود و نتیجه هول برانگیزی برای روایت رقم می خورد. و این همه با درایت و تسلط و کارگردانی خوب قرایی چه خوش بر پرده نقره ای می نشیند. تا جایی که نفس در سینه مخاطب حبس می‌شود و تا انتهای روایت، بر صندلی اش میخکوب می ماند. بی همه چیز فیلمی جذاب و قصه گو، متعلق به سینمای کلاسیک است. سبکی که دیرزمانی است در سینمای ایران به فراموشی سپرده شده است و بعد از سرخ پوست نیما جاویدی این دومین فیلم شناسنامه دار از این جریان، در دهه اخیر است که بر تارک سینمای هویت دار ایران می درخشد. قرایی بعد از سد معبر، با این فیلم پرش بی نظیری روبه آینده و موفقیت های بیشتر دارد و توانسته به شایستگی، جایگاه خود را بعنوان فیلمساز صاحب سبک، در سینمای ایران تثبیت کند. در پایان بی انصافی است اگر از بازی خوب، چند وجهی و متفاوت هادی حجازی فر در نقش جوالدوز، دهدار روستا؛ یادی نکرده باشیم.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها